مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 92/12/29
نظر

بر اساس حکم ماموریت اولیه ، بایستی تا چند روز بعد از عید تو مکه می موندم ...

پریشب با خونواده چت تصویری داشتم و با آقا محمد مهدی (پسرم ) گفتگو می کردیم...

محمد مهدی 7 سالشه ، پسر نازیه ، غیرتی ، با روحیه بسیجی و بچه هیئتی ها...

خیلی ریز بینه و کوچکترین مسائل و روابط رو زیر نظر داره و عکس العمل نشون می ده ...

به دنبال گفتگوهایی که داشتیم ، یه دفعه مادر و خواهرش رو از اتاقی که رایانه توش بود بیرون کرد و گفت می خوام با بابام خصوصی حرف بزنم...

با اجبار تمام اونا رو از اتاق بیرون کرد ...

با وب کم همدیگه رو می دیدیم...

وقتی اتاق خالی شد ، در رو محکم بست ...

نشست روبری وب کم ... سکوت کرد ...

دیدم داره گریه می کنه ، آروم آروم ...

هر چه ازش خواستم گریه نکنه ، فایده ای نداشت ، بدون صدای گریه می کرد ، جوری که خواهر و مادرش متوجه گریه اش نشن...

وقتی گفتم ، بابایی ناراحت می شه گریه تو رو ببینه ، اشکاشو پاک کرد ولی با صدای لرزون و گریون گفت : بابا خدا اگه حرف منو گوش می کنه ازش می خوام زودی بیای پیشم .

گفتم : آره بابایی خدا حرف تو رو گوش می کنه ...

گفت: بهش می گم باید تا روز پنجشنبه خونه باشی ...

کلی حرف زدیم اونم از نوع مردونه! و خدا حافظی کردیم...

 مشغول تهیه گزارشای روزانه ام شدم ، ساعت 12 شب به وقت عربستان بود ، یه دفعه یکی از دوستان که مسئول دفتر ریس ستاد مکه بود ، اومد یه پاکت انداخت رو میز کارم و گفت : حاجی تو هم رفتنی شدی ها...

متوجه منظورش نشدم و فکر کردم منظورش اینه که خواب آلوده ام و دارم خواب میرم پشت میز کار...

در حال گف و گفت بودیم که پاک نامه رو باز کردم دیدم بلیط برگشتم و پایان ماموریتم و معرفی نامه به فرودگاه جلوی رومه ...

اول از اینکه نمی تونم سال تحویل کنار خونه خدا باشم کلی اوقاتم تلخ شد...

ولی بعد یهویی یاد خواسته ی با گریه و اشک محمد مهدی افتادم و خدا رو شکر کردم ...

قلب های کوچولو و پاک چه زود به خواسته هاشون می رسن...


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 92/12/26
نظر

وقتی یک سحری خیلی دلت گرفته باشه ، از شدت کار شبانه روزی ، توان خوابیدن هم نداشته باشی ، به یاد آن حدیث پیامبر بیافتی که آب زمزم را به هر نیتی که بخوری همان اثر را می کند و بروی به مسجد الحرام و قدری از آب زمزم به نیت رفع خستگی بخوری ، آنچنان سرحال می شی که دیگه یادت می ره دو شبانه روزه که نخوابیدی ...

اونوقته که دستاتو می ذاری رو پرده خونه خدا و هوای عکس گرفتن می کنی ...

شاید دستات آغشته به رایحه ای بشه ...

خوشبو بشه ...

و از این بویی که به دستات منتقل شده ، منقلب بشی ...

شاید هوا وردت داره ، بگی نکنه اینجایی که من دست گذاشتم ، لحظه ای پیش بهترین انسان روی زمین دست گذاشته باشه !؟

دستای انسانها که به درگاه عظمتش بلند شده رو فقط می خوای نظاره کنی...

این درگه تو درگه نو میدی نیست ...

و دلت می خواد یه عکسی هم از خودت در کنار در کعبه و در جمع خیل مشتاقان به این درگاه پرفیض داشته باشی...

شاید هیچ سرور و شادابی بالاتر از این نباشه ، که خودش تو رو بکشونه به سمت خونش و پناهت بده ، دلداریت بده ، خستگی ها رو از تنت بیرون کنه ، اجازه بده سر به استانش بسایی ...

شاید دو رکعت نماز در پای دیوار کعبه و سر نهادن در سجده به انتهایی ترین پایه ی اون ، و بوسه بر شاذروان کعبه ، آرامش بخش ترین چیز در عالم هستی باشه ...

 


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 92/12/26
نظر

احمد ، اهل اردن ، لیسانس کشاورزی ، مسئول و سرکارگر  بخش خدمات  رستوران هتل  ، حدود 20 نفر زیر دستش کار می کنن.

تیز و تند و کاریه ، خیلی منضبط و منظمه ، دوست داره کارها بر اساس قانون و نظم خاص  خودش انجام بشه ، چیدمان کار رو مو به مو بررسی و رعایت می کنه ...

نماز اول وقتش ترک نمیشه ، در حین کار هم لحظه نماز هر جایی باشه می ایسته به نماز ...

خیلی دوست داره در موضوع اوضاع داخلی ایران نظر بده ...

و هر دفعه که سر بحث رو باز می کنیم می گه :

فقط احمدی نجاد ، رجل ...

احمدی نجاد : میه میه ... اول رجل من بلاد الاسلام ...

تعجب آمیز ترین نکته  در مورد احمد این است که هنوز هم عکسی تا خورده از احمدی نژاد که به نظر میرسه از یک روزنامه  بریده شده است ، در یکی از لایه های سلفونی کیف پولش به چشم می خورد ...

عکس احمدی نژاد را می بوسد و حسرت روزهایی را می خورد که اقتدار امت اسلامی با رییس جمهوری مثل احمدی نژاد رقم می خورد!!!


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 92/12/26
نظر

وقتی از هتل بیرون می رفت ، با مشت به سینه هاش می زد و وقتی روبروی من رسید ، ایستاد و محکم با مشتش به سینه می کوفت و با زاری و گریه و اشک می گفت : دیدی چه خاکی تو سرم شد !

شب قبلش ، سر شب ، با خبر شدم که یکی از زائرین حال خوشی نداره ، سریع خودمو رسوندم بالاسرش ، دیدم بدنش مثل چوب ، سفت شده ! نبضش تنده ! ولی بدنش گرمه و در اثر سرفه های شدید گهگاهی از تخت کنده می شه ...

سریعا تیم امداد پزشکی اومدن بالا سرش ! سر شبی حالش یه کم بهتر شد و وضعیتش طبیعی شد ولی نصفه های شب بود که تیم پزشکی با تمام تلاشی که داشت ، نتونست از مرگ این مرد میانسال جلوگیری کنه !

به قولی ، اجل که فرا برسه ، کاریش نمی شه کرد...

هم سر شب مدتی سربالینش بودم ، هم وقت مرگش در کنارش بودم و جون کندنشو دیدم ...

خیلی سخت جون داد ...

و حالا درست کمتر از 12 ساعت بعد ، همسرش تنها باید به سمت ایران بره ! و اینجاس که وقت رفتن ، مشتهاشو به سینه می کوبه و می گه : دیدی چه خاکی به سرم شد!

دوتایی اومدن و الان باید تنهایی برگرده و جسد همسرش بعد از طی مراحل قانونی به زادگاهش ایران ، فرستاده می شه .

درسته که مرگ حق و دست ما آدما نیست ، ولی علت مرگ گاهی به دست خودمون رقم می خوره ...!


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 92/12/20
نظر

در روستای حدیبیه و در محل عقد قراداد حدیبیه مسجدی بنا شد که بعدها آن را خراب کردند و هنوز مخروبه های آن موجود است ...

به احتمال قوی بر روی همین خاکها علی ابن ابی طالب(ع) نشسته بود و به عنوان کاتب صلح حدیبیه را می نگاشت...

پیامبر فرمود بنویس :

بسم الله الرحمن الرحیم

سهیل ابن عمرو ، نماینده قریش گفت ما خدا را قبول نداریم  بنویس : بسمک اللهم ، پیامبر پذیرفت و علی (ع) مقدمه را تغییر داد ...

پیامبر ادامه داد و بیان نمود تا علی (ع ) بنویسد : این قرار داد فی ما بین محمد رسول الله ...

دوباره سهیل ابن عمرو معترض شد که ما تو را به عنوان رسول خدا قبول نداریم ، بنویس محمد ابن عبدالله ...

اینجاست که علی ابن ابی طالب (ع) دستانش به لرزه در آمد اشک از دیدگان مبارکشان جاری شد...

جان محمد ، جان علی است ... نام محمد با لقب رسول الله افتخار آمیز ترین کلام علی است ، آیا علی (ع) می تواند لقب رسول الله را پاک کند !

پیامبر هم می داند که علی (ع) این لقب الهی را با دستانش پاک نمی کند ... علی(ع) تاب تحمل مظلومیت رسول الله را ندارد ...

اشکانش جاری می شود ، گریه می کند ، پیامبر هم گریان می شود و اشک می ریزد ...

می گوید : علی جان ، می دانم نمی توانی این کار را بکنی ، انگشت مرا در دست بگیر ، و انگشت مرا بر نام رسول الله بکش تا پاک شود!

این بود که لقب رسول الله با انگشت خود پیامبر پاک شد...

علی جان ، اگر امروز این قوم مرا مظلوم قرار دادند و نخواستند نام من به عنوان رسول الله ثبت شود ، همین قوم روزگاری لقب امیر المومنین و ولایت تو را غصب می کنند...

این جا بود که اشک چشمان نازنین پیامبر و علی (ع) بر این خاک جاری شد ...

خدا توفیق داد بر خاکی که اشک نازنین حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) بر آن جاری شده ، سر سجده بگذارم ...


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 92/12/20
نظر

برای عمره مجدد به میقات حدیبیه رفتیم ، جایی که معمولا به دلیل اینکه در مسیر عمره گزاران نیست ، کمترین مراجعه را را نسبت به دیگر میقاتها دارد و همیشه خلوت است و امکانات زیادی هم ندارد .

منطقه شمیسی مکه یکی از مناطقی است که در تاریخ اسلام وقایع مهمی را به خود دیده است . در این منطقه ، محله حدیبیه واقع شده است ، همان روستای حدیبیه که صلح معروف حدیبیه در اینجا رخ داده است.

قصد نقل تاریخ حدیبیه را ندارم ولی نکته هایی در خصوص این منطقه و این واقعه بسیار مهم در تاریخ اسلام وجود دارد که به این نکته ها و برداشتهای تاریخی اشاره می کنم :

پیامبر اکرم پس از رؤیایی حاکی از ورود خودش و مسلمانان به مسجدالحرام و زیارت خانه خدا، اصحاب را برای عزیمت به مکه و ادای مراسم عمره فراخواند و چون از کینه‌توزی و جنگ‌افروزی قریش یا ممانعت آنان بیمناک بود، اعراب اطراف مدینه را نیز به همراهی در این سفر دعوت کرد.

چرا پیامبر علی رغم اختلاف با کفار مکه قصد عمره کرد و بهمراه حدود 1800 نفر عمره گزار و به قولی 1400 نفر راهی مکه شد:

1- تمایل بسیار زیاد مسلمانان به عمره گزاردن و علاقه  مهاجرین به شهر و دیار خودشان

2- شایعات شیطانی یهودیان مبنی بر اینکه پیامبر : ( عمره گزاری را ببیند می کشد - پیامبر مخالف کعبه و مناسک حج است - پیامبر اهل جنگ است و با صلح سر سازگاری ندارد - پیامبر اسلام را فقط با زور سر نیزه جلو برده است ... )

3-...

این بود که پیامبر دستورثبت نام عمره را داد و حتی اعلام کرد کفار و غیر مسلمانان مدینه که تقید به عمره و رفتن به مکه دارند می توانند ثبت نام کنند.

-کاروان 1800 نفره برای عمره احرام بستند...

-پیامبر دستور داد سلاح جنگ بهمراه نداشته باشید و سلاح مسافر جایز است.

- به دلیل مخالف سران مکه پیامبر مجبور شد در منطقه حدیبیه به مدت 19 روز با لباس احرام سکنی گزیند .

- بیعت معروف رضوان در این منطقه واقع شد در زیر درخت معروف که بعدها آل کرز مسجدی در این مکان بنا کردند که بقایای این مسجد که سنگ و ساروج ساخته شده هنوز پا برجاست و جایتان خالی در مخروبه های این مسجد دو رکعت نماز اقامه نمودیم.

- برداشت آزاد از بیعت رضوان : ( تا خون در رگ ماست محمد (ص) رهبر ماست - جانم فدای پیغمبرم - پیغمبر اگر فرمان دهد جان را فدایش می کنم -...)

-بین کاروان پیامبر و کفار مکه پیک هایی رد و بدل شد.

-پیامبر تدر پی اعزام نمایندگان به سوی کفار تصمیم گرفت کسانی را بفرستد که ( 1- در جنگها شرکت نداشتند و کسی از کفار را نکشته بودند که مورد بغض کفار باشد - 2- کسی که طلب حسابی با مردم مکه نداشته باشد و اهل داد و ستد نبوده  3- کسی که سابقه اسلام مشهوری نداشته و جز اصحاب به نام نبوده است و ... ) ؛ ابتدا عمربن خطّاب را برگزید، اما عمر گفت که در مکه اقوام قدرتمندی ندارد که از او حمایت کنند و قریش از عداوت زیاد وی با آنها مطّلع‌اند و ممکن است او را به قتل برسانند.( یعنی عمر ترسید و امتناع کرد ) بنابراین از رفتن به مکه اجتناب ورزید و عثمان‌بن عفان را به پیامبر پیشنهاد کرد، زیرا عثمان از بنی‌امیه بود و اقوام بانفوذی در میان سران قریش داشت ( به قولی تاکنون گرد جنگ و حمایت از اسلام بر گرده عثمان ننشسته بود و در بین کفار به عنوان مسلمان دو آتیشه به حساب نمی آمد) از این بود که خودش هم با آغوش باز قبول کرد. 

- لشکر 200 نفره کفار مکه قصد حمله به کاروان 1800 نفره مسلمین کرد.

- در عین حالی که این کاروان سلاح نداشت ولی خیلی ها ندای ( جنگ جنگ تا پیروزی )سر دادند ولی پیامبر اجازه جنگ نداد چرا که هدف از این حرکت معنوی سیاسی را جنگ نمی دانست و هدف والا تری داشت. کما اینکه اگر جنگی در میگرفت لشکر 1800 نفره که هیچ ، تنها یک امیر المومنین علی ابن ابی طالب برای سرکوب 200 نفر کفار کافی بود. و گروه اسلام به راحتی جنگ را می برد و مکه را با افتخار فتح می کرد ! ( به این نکته توجه کنید : موقعیت پیروزی و پیشرفت برای لشکر اسلام صد در صد فراهم بود)

-پیامبر برای دستیابی به اهدافی بالاتر و امتیازاتی بیشتر و پیشرفتهایی مطمئن تر مبسوط تر راه " نرمش قهرمانانه " را در پیش گرفت.

-نماینده و مذاکره و صلح حدیبیه حاصل این نرمش قهرمانانه بود.

-پیامبر چون به فواید این صلح آگاه بود، انعطاف زیادی نشان داد که موجب انتقاد و خشم برخی صحابه شد و حتی سخنان درشت و سؤالات طعنه‌آمیزی در مورد پیامبر از آنان شنیده می‌شد.
نمونه‌ای از انعطاف پیامبر، قبول درخواست سهیل‌بن عمرو بود مبنی بر حذف «بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم» از ابتدای صلح‌نامه و نوشتن «باسمک‌اللهم» به‌جای آن، و نیز حذف عنوان رسول‌اللّه بعد از نام آن حضرت و نوشتن «محمدبن عبداللّه» به‌جای آن.

-بندهای صلح حدیبیه را با دقت مطالعه بفرمایید:

1) ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد تا مردم در امنیت و آرامش زندگی کنند.( بزرگترین خواسته پیامبر و مسلمانان)(قریشیان، در کمتر از دو سال، بند اول صلح‌نامه را نقض کردند، زیرا طبق بند پایانی، قبیله بنی‌خزاعه با مسلمانان و قبیله بنی‌بکر با قریش هم‌پیمان شدند، اما در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخ‌داد، مردانی از قریش به نفع بنی‌بکر، افرادی از بنی‌خزاعه را کشتند.
این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصآ برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بودند، عازم فتح مکه شد .)

2)مسلمانان آن سال بدون زیارت خانه خدا به مدینه بازگردند و سال بعد برای به جا آوردن عمره وارد مکه شوند، مشروط بر اینکه جز سلاح مسافر، سلاحی به همراه نداشته باشند و بیش از سه روز در مکه اقامت نکنند، قریش نیز در این مدت شهر را ترک خواهند کرد.( بزرگترین خواسته پیامبر و مسلمانان)

3)مسلمانان متعهد شدند افرادی را که از مکه به مدینه می‌گریزند، به مکه بازگردانند، اما طرف مقابل چنین تعهدی نسبت به فراریان مدینه نداشت.( بندی که مورد انتقاد مسلمانان تند رو بود ولی پیامبر با توجه به آینده نگری خود آن را قبول کرد واین بند مربوط به استرداد یک‌طرفه فراریان نیز به زودی و به درخواست قریش لغو شد. این بند اولین بندی بود که در همان ساعات اولیه انعقاد صلح به اجرا در آمده بود.
هرچند پیش از این و طبق آیه 10 سوره ممتحنه، بازگرداندن زنان مؤمنی که از مکه به مدینه می‌گریختند، ممنوع شده بود. )

4)سایر قبایل در هم‌پیمانی با قریش و مسلمانان آزاد و مختار باشند. ( این بند هم به زودی توسط قریش نقض شد )


-رسول خدا در خارج از حرم خیمه زده بود، ولی در حرم نماز می‌گزارد. چون نوشتن صلح‌نامه پایان یافت و مردانی از مسلمانان و مشرکان بر آن گواهی دادند، پیامبر به همراهانش فرمان داد که به نشانه حج، شتران خود را قربانی کنند و سرهایشان را بتراشند.

- در اینجا نیز در جلوی دید کفار قریش وقایع مهمی رخ داد ، پیامبر برای تراشیدن سر مبارکشان به خیمه مراجعه کرد و مسلمان فوج فوج برای گرفتن تار موهای تراشیده پیامبر به خیمه ایشان هجوم می بردند که نزدیک بود خیمه ایشان از جا کنده شود ، همچنین در  همین مکان و در برابر دیگان مشرکان مکه بود که مسلمانان نمی گذارندند قطرات آب پس از وضوی پیامبر بر زمین بریزد و خود را به آن متبرک می کردند.

این مطلب چند نکته دارد :

1- کفار قریش ابهت و عظمت پیامبر را مشاهد کردند و پی به پیشرفت و توسعه اسلام و نفوذ معنوی این مرد خدایی بردند.

2- تبرک به آب وضوی پیامبر و موی تراشیده پیامبر بزرگترین پاسخ به مخالفتهای وهابی ها به رد موضوع تبرک توسط آنهاست.

3- ...

امید است با دقت این واقعه تاریخی را مرور کنیم و اگر امروزه بحث نرمش قهرمانانه مطرح است مفهوم این تاکتیک سیاسی شجاعانه و مقتدرانه را با ذلت و کوتاه آمدن در برابر خواست های بدون فایده دشمنان اشتباه نگیریم...


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 92/12/20
نظر

قدیمی ترین آثار تاریخی بازمانده از مسجد الحرام  و کعبه ، ته ستون چوبی نیم سوخته ایست که مربوط به سال 64 هجری قمری می باشد :

این چوب نیم سوخته مربوط به یکی از ستونهای چوبی مسجد الحرام است  که در سال 64 هجری در حمله یزید ابن معاویه و به آتش کشیده شدن مسجد الحرام توسط عمال این ملعون ، نیم سوخته شده .

یزید ابن معاویه ، حاکم کشور پهناور اسلامی در دهه هفتاد هجری قمری ، سه جنایت عظیم را مرتکب شده :

1- فاجعه خونین کربلا

مهمترین جنایتى که به دستور یزید در ابتداى حکومت وى انجام شد،ماجراى خونین کربلا سال 61 هجریى و شهادت امام حسین (علیه السلام) و یاران پاکباخته و با ایمان او و به اسارت بردن زنان و کودکان حریم نبوى ص الله و علیه و اله به دست عمال وى باشد.

2- کشتار وسیع مردم مدینه

این فاجعه در ذى حجه سال 63 هجریى واقع شدو به واقعه حره نیز معروف است.  ابن ابى الحدید مى نویسد:لشکریان شام،مردم مدینه را سر بریدند،آن گونه که قصاب گوسفند را سر مى برد. چنان خون ها ریخته شد،که قدم ها در میان آن ها فرو مى رفت،فرزندان مهاجر و انصار و مجاهدان بدر را به قتل رساند و از آن که باقى ماندند،به عنوان بردگان براى یزید بیعت گرفت.
مورخان نوشته اند که از بس مسلم بن عقبه خون بى گناهان را ریخت به مسرف خونریز بى حد و حصر معروف شد.
در این فاجعه به زنان مسلمان نیز بى حرمتى شد و جمعى از آنان مورد تجاوز قرار گرفتند.

 

3- آتش زدن کعبه

لشکر یزید پس ار غارت مدینه براى نبرد با عبدالله بن زبیر به سوى مکه حرکت کرد. مسرف بن عقبه در بین راه به هلاکت رسید. وى به هنگام مرگ،به سفارش یزید،حصین بن نمیر را به فرماندهى لشکر انتخاب کرد. لشکریان شام مکه را محاصره کردند و ابن زبیر را که به مسجد الحرام پناهنده شده بود،مورد حمله قرار دادند. آنان با منجنیق،حرم الهى را آتش باران کردند که در نتیجه پرده ها و سقف کعبه آتش گرفت و سوخت.
مورخان نوشته اند که این آتش سوزى در سوم ربیع الاول سال 64 هجرى واقع شده است.

آرى،یزید در مدت کوتاه خلافتش،هر سالى را با جنایتى بزرگ سپرى کرد و به جان و مال و ناموس مسلمین دست تعرض دراز کرد و از همه عظیم تر،جنایت بزرگ عاشوراى سال 61 هجرى را پدید آورد.
این مطلب را با جمله اى از ذهبى - دانشمند معروف اهل سنت - به پایان مى بریم،وى در معرفى یزید مى نویسد:
کان ناصبیا،فظا،غلیظا،جلفا،یتاول المسکر،و یفعل المنکر،افتح دولته بمقتل الشهید الحسین،و اختتمها بواقعة الحرة

یزید ناصبى دشمن على و خاندانش،خشن،تندخو و بى ادب بود. مسکرات مى نوشید و مرتکب منکرات مى شد دولت وى با کشتن حسین شهید آغاز و با واقعه حره مدینه پایان یافت. 


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 92/12/20
نظر

خیلی از هموطنامون که به عربستان سفر می کنن و مرکز شهرهای مکه و مدینه و هتل ها و فروشگاههای شیک و پیشرفته این دو شهر رو مشاهده می کنن ، این باور براشون تلقی می شه که حکومت سعودی با بهترین شیوه ها در حال حکمرانیه و مردم عربستان در ناز و نعمتند...

ماشیهای لوکسی که یکیش تو تهران ما نیس ، هتل های و برجهای شیک و زیبا و مجهز به امکانات روز دنیا ، کمربندیها و اتوبانهای زیبا و روان ساز ترافیک و خیلی چیزای دیکه ...

ولی کافیه یه تک پا از مرکز این شهرها دور بشی...

تصویر فوق مربوط به یکی از روستاهای اقماری مکه اس ، درست در 13 کیلومتری مسجد الحرام یعنی حدود هفت هشت کیلومتر از شهر مکه دور میشه و با توجه به توسعه شهر مکه شاید یکی دوسال دیگه جزء مکه بشه ، از این دست روستاها کم نیست ، تو مسیرمون تعداد زیادی از این روستاها رو مشاهده کردیم ، ولی دریغ از ذره ای امکانات و رفاهیات...

مرکز شهر مکه و وضعیت زندگی اشراف مکه یک طرف ، فقر و بد بختی و نداری در این روستاها  که کم جمعیت هم نیست یک طرف...

شاید باورتون نشه ، در فاصله هفت هشت کیلومتری شهر مکه ، روستاهایی هستن که برخی از اونا از نعمت آب بهداشتی و برق برخوردار نیستند...

خانه ها پارچه ای یا برزنتیه ، برخی جاهاش حلبی آباده ، مردمی کشاورز یا دامدار و برخی از سکنه این روستاها کارگران ساده شرکتها و هتل ها و موسسات داخل شهر مکه ان که روزها رو برای کار به مکه می رن و شبها در این روستاها سکنی دارن.

یکی از اصلی ترین کاراشون اینه که چوپانی شترهای شترداری های مکه رو می کنن...

عربستان با این همه ثروت و یدک کشیدن امر القرایی جهان اسلام و حاکم این کشور با یدک کشیدن خادم الحرمین الشریفین! این جوری کشور داری می کنن!

اینجاس که صرب المثل معروف واقعیت پیدا می کنه ...

اینور بوم ،تابستون ... اونور بوم ، زمستون