وبلاگ :
اردکان
يادداشت :
پس از دو روز تعطيلي وبلاگ ...
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ذره بين
چند ماه پيش در اردکان که اين همه دم از فرهنگ و تمدنش ميزنيم ، در يکي از مدارس چند دانش آموز کاملا بي گناه به جرم اينکه بدون هماهنگي مسئولين مدرسه در مراسم استقبال از يک مسئول مملکتي اشان شرکت کرده بودند مورد ضرب و شتم ( ولو مختصر) قرار گرفتند ... يادتان هست ؟ آن روز اين نوجوانان اردکان را کسي انسان هم حساب نکرد ، هيچ کس با آنها تماس نگرفت که حالشان را بپرسد ، هيچ کس برايشان وکيل نگرفت ، کسي برايشان قول مساعدت نداد ، ... و کسي برايشان تره هم خرد نکرد ، تنها عده اي از آنها که از آبرو ريزي اين ماجرا به وحشت افتاده بودند ، سراغ خانواده ها و خود بچه ها رفتند و آنها را با تهديد و تطميع آنچنان سرکوب کردند که حاضر شدند تنبيه شدنشان را دم نزده و کاملا انکار کنند... و تمامي اسناد و مدارک و شواهد موجود به صورت کاملا سازمان يافته اي معدوم شد و به دست فراموشي سپرده شد...
سوال اينجاست ، آيا اين نوجوان انسان نبودند؟ که به دليل عقده هاي سياسي عده اي از مسئولين دبيرستانشان مورد تنبيه و هتک حرمت قرار گرفتند؟
آيا روح ظريفشان از اين ماجرا آزرده نگشت ؟
متوليان رسانه ها و وبلاگها و مسئولين و روابط عمومي ها و ... به کجا چنين شتابان مي روند... اين چه شهري است که اينور بومش زمستون و آنورش تابستون است ....
حالا که يکي آنهم يک نفر آنهم به دست رئيسش و خدا ميداند به چه دليل مورد ضرب و شتم قرار گرفته زمين و زمان را دارند به هم مي بافند ...
يادمان باشد ... در اگر در جايي فرياد مظلومي شنيديم و گوش کري داديم ، از ما بازخواست خواهد شد...
بنازم به اين تعيض ... بنازم به اين تفاوت در اخبار و رسانه ها...
رسالت رسانه ها فقط براي اصحاب زر و زور و اصحاب نفوذ است ...
پاسخ
آفرين ... حقير چون در اين ماجرا كاملا ملوس در جريان بودم حتي كار به شكايت از اردكان نيوز هم كشيد ، برخي مطالبتان را تاييد مي كنم البته كمي پياز داغ هاش داره جلز و ولز مي كنه ، درمورد تنبيه دانش آموزان اين را بگويم كه عوامل رده بالا علي رغم ميل باطني اشان و در اوج كتمان در جلسه اي تلويحا اقرار بر ايراد تنبيه كرده اند و توجيهاتي شنيدني براي آن دارند ...بماند حقير كه اين موضوع را به قيامت وانهادم ...در ضمن كاسه هاي داغ تر از آش هم به عنوان متوليان امر مسبب وارونه نمايش داده شدن اين وقايع بودند منافع صنفي و دوستان خودشان رابر آخرتشان ترجيح دادند ، تازه عده اي كه نمادهاي مقدس بر سر دارند يا ملبس به رداي انتساب با خانواده شهدا مي باشند ... بازهم بماند ... در اين ماجرا افرادي ديدم كه سابقا در ذهنم و چشمم انساني مقدس بودند ولي جلوي چشمم دورغ مي گفتند مثل نقل و نبات خوردن و واقعيت را كتمان مي كردند مثل ... و گاهي از زمين و زمان متنفر مي شدم كه اين افراد را كه به عنوان الگو و مروج اخلاق مقدس مي شمردم ، چرا اين گونه و به يكباره همه انسانيت را زير پا مي گذارند ... تنها كاري كه مي توان كرد اين است كه سكوت كرد و امر را به قيامت وانهاد...