• وبلاگ : اردکان
  • يادداشت : نوري که پرفروغ تر مي شود
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمد رضا رادمهر 
    تقديم به خنزير شعري از عليرضا قزوه

    دجالان بدآهنگ
    بسم رب النور
    بسم رب العشق
    بسم رب الهادي المهدي
    آن كه شعر و هرچه موسيقي ست
    نذر درگاهش
    آن كه پاكان هنر در پاي او سجاده افكندند
    بسم رب العشق
    آن كه حافظ ها و سعدي ها
    عشق او و آل او را بر زبان دارند
    بسم رب الهادي المهدي
    صاحب عصري كه عالم وامدار اوست
    گرچه دجالان بدآهنگ
    گرچه شيطان هاي بد تركيب
    داردار و واق واق خويش را آواز مي گويند
    اين نه موسيقي ست
    اين نه شعر و نه ترانه
    اين همه فحش است
    اين فضيحت نامه ي صهيون و آمريكاست
    بچه هاي نطفه هايي از لجن روييده در مرداب
    كارگردان
    استخواني پرت خواهد كرد
    پيش دم جنباني چلپاسه اي بدبو
    آن دو حرف اول در انزلي افتاده
    آن خنزير
    آن دل هرجايي يابو
    مزد وق وق كردن سگهاي بي اصل و نسب اين است
    مزد سگدوخواني اين از شغالان بدصداتر
    مزد اين چندين دهان بي چاك
    استخواني
    مزد اين مزدورهاي مست عياشش
    فكر چندين جايزه از دست خام چند خاخام اند
    جايزه در راستاي فكرهايي از جنابت تا جنايت پر
    جايزه در راستاي گنده گويي ها و چيزي از همين هايي كه مي دانيد و مي دانند
    پولهاي هرزه سهم حنجر بدبوي فحاشش
    مرتدند اينان نه يك تن شان
    مرتد اول همين بالاترين با بچه هاي تخس بي مادر
    با همان اصحاب يك پاشان به اسرائيل
    با همان مسئول كلاشش
    مرتد دوم
    كارگردان چنين آهنگ بد آهنگ
    مرتد سوم همين خفاش عياشش ...
    مانده آن سو مادري چشم انتظار راه
    انزلي شرمنده ي شاهين...
    نه ، خفاشش!