گناه همانگونه که بر زندگی معنوی انسان تأثیرات سوئی به جای میگذارد، بر جسم و روان آدمی نیز تأثیر سوء دارد.
برخی از این تأثیرات عبارتاند از:
محرومیت از درک حقایق
گناه، اثر سوئی بر حس تشخیص، درک و دید انسان به جای میگذارد «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ»؛ «کرند، لالند، کورند بنا بر این به راه نمىآیند. ».
زایل شدن عقل
وقتی انسان تابع یکی از قوای سبعی، حیوانی و شیطانی شد، از مرحله انسانیت دور می شود و در حقیقت حیوانی است دو پا که تنها در اسم و صورت شبیه انسان است.
ازتاب منفی گناه بر روان انسان
در هیچ کجای قرآن نمی شود آیه ای یافت که از انسان بد یاد کرده باشد؛ بلکه هماره از انسان مریض یاد شده و گناه نوعی بیماری شمرده شده است: «وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا»؛ «و هنگامى که منافقان و کسانى که در دلهایشان بیمارى است مىگفتند: «خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهاى ندادند.»
کمی ظرفیت و سعه صدر
کمی ظرفیت و سعه صدر، از دیگر آثار سوء گناه است. وقتی فردی کم ظرفیت باشد و سعه صدر نداشته باشد، به انواع گناهان دست می زند؛ در حالی که صاحبان سعه صدر با تأنی، خویشتن داری، توکل، ایمان و بردباری گام برمی دارند و رضایت حقتعالی را در هر حال نظر می دارند و با قدرت و قوت، به سوی مقصد پیش می روند؛ از همین روست که کمتر دچار شکست می شوند.
قرآن نیز آینده نیکویی را برای این افراد به تصویر می کشد: «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ».
یأس و ناامیدی
حاکم شدن روح یأس و ناامیدی بر روان فرد، دیگر اثر سوء گناه است. شخص گناهکار گاه در اثر گناه، از سعادت و نجات خود مأیوس می شود و این خود، می تواند دلیل دیگری باشد که به جنایات بزرگ دست بزند.
در چنین شرایطی تنها دین و مذهب است که می تواند با ایجاد حالت امیدواری به کرم، عفو و بخشش خداوند، فرد گناهکار را دلگرم سازد و از بیماری خطرناک یأس نجات دهد.
در سخنی از امام سجاد (علیه السلام) می: «وَ الذُّنُوبُ الَّتِی تَقْطَعُ الرَّجَاءَ الْیأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الثِّقَةُ بِغَیرِ اللَّهِ وَ التَّکْذِیبُ بِوَعْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ گناهی که امید را قطع میکند عبارتاند از: یأس از گشایش خداوند، نومیدی از رحمت خدا، اطمینان و اعتماد به غیر خدا و تکذیب وعده خدا»
سلب آرامش
تنها چیزی که می تواند مایه آرامش حقیقی انسان باشد، توجه و ارتباط با خدا و دعا به درگاه اوست: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ «همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.»
قساوت قلب
دیگر اثر سوء گناه در وجود آدمی، قساوت قلب است که در اثر اصرار بر گناه به وجود می آید: «فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَـکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ»؛ «پس چرا هنگامى که عذاب ما به آنان رسید تضرّع نکردند؟ ولى [حقیقت این است که] دلهایشان سخت شده، و شیطان آنچه را انجام مىدادند برایشان آراسته است.»