مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 88/7/30
نظر

روشن‌ترین پیام شهادت سردار شوشتری و سران طوایف بلوچستان، درستی و صحت راه و عملکرد آنها بوده، چه اگر معاندین جندالشیطان احساس خطر نمی‌کردند به این نشست وحدت‌آفرین حمله‌ور نمی‌شدند.

وحدت ملی، مذهبی و قومی نقطه آسیب افراد، اشخاص و گروه‌هایی است که به دلیل افراط‌گرایی خود، خواهان افراط همه هستند.

طرح مردمی کردن امنیت جنوب شرق کشور و پیگیری امور امنیتی از مجاری فرهنگی و تغییر در آرایش نیروهای نظامی منطقه پیام‌آور تحولی ژرف در مختصات سیاسی و اجتماعی سیستان و بلوچستان است که مورد غضب بریدگان و رانده‌شدگان از مردم بلوچ و گروه‌های افراطی حامی آنها قرار گرفته است چرا که در امتداد چنین تحولی،‌ افرادی که از لوله تفنگ سخن می‌گویند به کوه‌ها و صحراها رانده خواهند شد و خردمندان و خردورزانی از همان طایفه و قوم جای آنان را خواهند گرفت.

درست به دلیل همین جانشینی و نقش پررنگ این قبایل و طوایف است که سران آنان همانند سردار شوشتری به شهادت رسیدند. برای جماعت جندالشیطان «وحدت» از سوی هرکسی و هر شخص و هر مقامی ناپسند است زیرا در آن صورت کسی به این نابخردان وقعی نخواهد نهاد. این جماعت، حیات خود را در تفرقه جست‌وجو می‌کنند و همواره در تلاش برای انشقاق قومی،‌ قبیله‌ای و مذهبی هستند.
 
در کارنامه گروهک تروریستی جندالشیطان که منشعب از گروهک حزب الفرقان و به رهبری جلیل قنبر زهی (شه‌بخش) معروف به صلاح‌الدین است حتی یک عمل وحدت‌بخش و وحدت‌آفرین پیدا نمی‌شود. این افراد محصول و تولید همان مدارسی هستند که برای افغانستان ملاعمر و برای ایران امثال عبدالمالک ریگی، جلیل قنبرزهی، محی‌الدین و عبدالکریم شاهوزایی و... را تربیت کردند. مدارسی از کراچی، کویته، پنجاب، وزیرستان و ایالت سند پاکستان که تحت نفوذ مادی وهابیت عربستانی، تفکر انحرافی سلفی‌‌گری و احاطه سرویس‌های امنیتی و جاسوسی انگلیس، آمریکا، اسرائیل با هدایت آی.اس.آی ارتش پاکستان است. پاکستان که همواره از داشتن دولتی قوی محروم بوده دیرزمانی است که بارانداز افراطی‌گری در منطقه شده و بیش از همه جهان اسلام مملو از اندیشه‌های انحرافی و انحطاطی است.
 
رویش و زایش گروه‌هایی همچون «جیش المحمد» و «سپاه صحابه» که عقاید تند ضدشیعی را در پاکستان و منطقه ترویج می‌کنند و گسترش می‌دهند تنها می‌تواند از چنین بستری برخیزد. ایالت‌های جنوب غربی پاکستان و سرحدات ایران و افغانستان و بلندی‌های منطقه، جزیره ‌ثباتی برای گروه‌های تروریستی ساخته که بتوانند بدون کمترین نگرانی و عتاب و خطابی به حکومت بدوی خود بپردازند. اکنون زمان آن رسیده که این جزیره ثبات ناامن شود تا دوباره امنیت به مناطق سیستان و بلوچستان ایران و مناطقی از افغانستان بازگردد.
 
رصدهای اطلاعاتی از بده بستان نیروهای ریگی و فرقان با ژنرال‌های پاکستانی، آمریکایی و انگلیسی حاکی از آن است که بیش از دو دهه با انواع امکانات مالی و نظامی مورد حمایت واقع شده و تحت نظر آنان آموزش‌های مورد نیاز را دیده‌اند. ملاقات ملاجلیل قنبرزهی (شه‌بخش) با یک ژنرال آمریکایی به نام «مپکو» در جنب فرودگاه قندهار و انفجار هفت بمب در یک هفته بعد در هفت نقطه زاهدان تنها بخشی از این بده‌بستان‌هاست. یا دیدار یک سال بعد مولوی محمود و مولوی صلاح‌الدین با پنج تن از نیروهای اطلاعات و امنیت ارتش پاکستان (آی.اس.آی) در کویته به سرپرستی ژنرال «بلگر» پاکستانی و اخذ پول و مقادیر قابل توجهی تجهیزات و مهمات، گوشه دیگری از دخالت‌های آشکار خارجی و دست‌های مخرب امنیتی است.
 
چنین رفتاری از چنان دشمنی هرگز نمی‌تواند منادی وحدت، رفاه و آسایش مردمان آزاده و وطن‌پرست سیستان و بلوچستان باشد. چرا که این رفتارهای امنیت‌ستان خود زمینه محرومیت بیشتر مردم محرومی را دامن می‌زند که در انتظار گشایش و گسترش توسعه و رفاه نشسته‌اند. همواره سرکشی و یاغیگری عده‌ای قلیل باعث محرومیت و دردسر عده‌ای کثیر شده و آنان را به چالش انداخته است. اما این بار گویی از خون شهدای 26 مهر 88 شهرستان پیشین، این عده کثیر هستند که علیه این جماعت قلیل جنایت‌پیشه به پا خواهند خاست و دستان امنیت‌ستان آنان را خواهند برید. از پس چنین عملی است که آرزوی سردار شهید شوشتری، محقق خواهد شد آنگاه که در محفلی خصوصی از عمق جان زبان بر دل راند که: «امیدوارم با شهادت من زمینه‌ای فراهم شود تا این سامان روی امنیت و رفاه را ببیند.»