مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 88/9/29
نظر
علی مطهری حذف هاشمی رفسنجانی از ساختار قدرت در نظام جمهوری اسلامی را پروژه ای می داند که با همراهی و همکاری برخی عناصر ذی نفوذ واجد حسن نیت و فاقد بصیرت مواجه شده است. با این حال مطهری معتقد است که این پروژه در نظام جمهوری اسلامی به سرانجام نخواهد رسید. مطهری در مصاحبه با عصرایران از موقعیت کنونی و آینده سیاسی هاشمی سخن می گوید.

ظاهراً اصولگرایان افراطی برخلاف توصیه رهبری، تمایلی به حفظ حرمت هاشمی رفسنجانی ندارند. نظر شما در این باره چیست؟

من فکر می کنم که این افراد به دنبال اجرای تز " حذف هاشمی از انقلاب " هستند ولی این ها اشتباه می کنند و قادر به انجام این کارنیز نخواهند بود.

این افراد که داعیه ولایت پذیری دارند چرا چنین آشکار توصیه رهبری به حفظ حرمت هاشمی را نادیده می گیرند؟

این ها ولایت فقیه را تا جایی قبول دارند که تامین کننده منافعشان باشد. این افراد باید منصفانه به حوادث انتخابات نگاه کنند. به هر حال در این انتخابات به آقای هاشمی ظلم شد و به ایشان حق دفاع داده نشد. قرآن می فرماید خداوند دوست ندارد کسی صدای خودش را بلند کند و دشنام دهد مگر کسی که به او ظلم شده باشد. در این انتخابات و پس از آن به آقای هاشمی ظلم شد و ایشان حق دادخواهی و دفاع از خودشان را دارند.

شما فرمودید که این افراد قادر به حذف هاشمی نخواهند بود؟ چرا؟

زیرا اولاً آقای هاشمی پایگاه اجتماعی خوبی دارد و ثانیاً موضع ایشان، که دفاع از حقوق مردم است، موضع درستی است.

آیا در شرایط کنونی این افراد می توانند ادعای ولایت پذیریشان را با حمله به هاشمی جمع کنند؟

نه، واقعاً این ها با هم قابل جمع نیستند. رهبری فرمودند به روسای سه قوه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام توهین نشود ولی ما می بینیم که این آقایان به آقای هاشمی توهین می کنند. بنابراین، این ها باید در قبال این رفتار خود پاسخگو باشند.

حدود یک دهه پیش تزی با عنوان " سکوت ولایت " مطرح شد. ممکن است که این نیروها نیز با توجه به این تز به گمانه زنی در باره مواضع رهبری دست زده باشند؟ یعنی بگویند الان ولی فقیه نقد هاشمی را به مصلحت نمی بیند و ما به جای او علیه هاشمی رفسنجانی موضع گیری می کنیم.

البته من نمی دانم که مطرح کنندگان تز " سکوت ولایت " در آن زمان دقیقاً چه نظری داشتند ولی اگر بخواهیم این حرف را قبول کنیم، دیگر تبعیت از رهبری معنا نخواهد داشت؛ زیرا در این صورت ما هر طور که دوست داشته باشیم، دستورات رهبری را تفسیر و تاویل می کنیم.آن تز اگر توجیهی داشته باشد در جایی است که نصی و سخن صریحی وجود نداشته باشد و صلاح نباشد رهبر در موضوعی وارد شود اما ورود دیگری مانعی نداشته باشد.

پس شما اساساً تز " سکوت ولایت " را منافی تبعیت از ولایت می دانید.

این برداشت از آن را قبول ندارم، زیرا زمانی که نص سخن رهبری وجود دارد، دیگر نمی توان به تاویل آن پرداخت و به اصطلاح اجتهاد در مقابل نص کرد.

رهبری در دوره اصلاحات یک بار تاکید کردند که اگر موضعی داشته باشند، آن را علنی ابراز می کنند و چیزی را مخفیانه نمی گویند.

بله، دقیقاً همین طور است. حالا اگر ایشان هم این حرف را نفرموده بودند، باز هم ملاک ما سخنرانی ها و بیانیه های ایشان بود نه اینکه کسانی بیایند و به ملاقات های خصوصی یا شنیده هایشان استناد کنند و الا ملاکی برای عمل به نظرات رهبری در دست نخواهد بود.

شما در مجموع الان هاشمی رفسنجانی را هنوز در نظام جمهوری اسلامی در کانون قدرت می دانید؟

بله، ایشان در کانون قدرت است و این فتنه تمام خواهد شد و ایشان همچنان در کنار رهبری خواهند بود. من معتقدم که هاشمی و رهبری باید در کنار هم باشند و الا نظام آسیب می بیند.

اگر هاشمی هنوز در کانون قدرت است پس چرا این گونه مورد حمله قرار می گیرد و کسی هم جلوی این حملات را نمی گیرد؟

بله، این ناشی از بی انصافی حامیان دولت است که البته من آن ها را اصول گرا نمی دانم و یک جریان سوم می دانم . متاسفانه قدرت هم در دست این ها است و گروه حاکم هستند و دچار غرور هم شده اند و نسبت به آقای هاشمی بی انصافی می کنند. ولی من فکر نمی کنم که این وضعیت خیلی بتواند ادامه داشته باشد. این وضعیت مورد قبول مردم هم نیست. حالا ممکن است چند صباحی اوضاع این گونه باشد ولی خیلی نمی تواند پایدار باشد.

تز طراحان حذف هاشمی این است که ایشان باید از انقلاب حذف شود. آن نحوه مناظره ها هم در همین راستا و در درون همین پروژه جای داشت. برخی از دوستان هم به خیال دفاع از رهبری در دام این ها گرفتار شده اند.

حامیان این دو نفر در اجرای این پروژه چه افراد یا گروههایی هستند؟

به هر حال عده ای از شخصیتهای سیاسی و کسانی که بعضی مناصب حساس را در اختیار دارند واغلب آنها حسن نیت دارند و از روی عقیده کار می کنند اما بصیرت لازم و بینش عمیقی ندارند با احمدی نژاد و مشایی در اجرای این پروژه هماهنگ هستند و فکر می کنند که می توانند هاشمی را حذف کنند ولی من معتقدم که این پروژه به نتیجه نخواهد رسید.

یعنی شما می فرمایید که هاشمی تا پایان دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد همچنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باقی خواهد ماند؟

بله، ایشان همچنان در این مقام می مانند و مثل گذشته مدیر موثری خواهند بود.بدون هاشمی افراد کم بصیرت وقدرت طلب ونیز دوستان نادان انقلاب به رهبری آسیب می رسانند. خطبه های نماز جمعه ایشان هم بر خلاف نظر آقای یزدی کمک به رهبری بود.

در مورد رابطه رهبری و هاشمی هم دو تحلیل در میان نیروهای داخل و خارج نظام وجود دارد. یکی اینکه رهبری به دلایلی ترجیح می دهد که هاشمی به تدریج به حاشیه قدرت رانده شود؛ بویژه اینکه رهبری در نماز جمعه به وجود اختلاف بین خودشان و هاشمی اشاره کردند و گفتند که مواضع احمدی نژاد به مواضع ایشان نزدیکتر است. تحلیل دوم هم این است که رهبری مایل است هاشمی، علیرغم تضعیف قدرت سیاسی اش، کماکان در ساختار قدرت باشد تا مبادا به منتظری دوم نظام جمهوری اسلامی تبدیل شود. شما با کدام تحلیل موافقید؟

من فکر می کنم که منظور رهبری از نزدیکی نظر احمدی نژاد به نظر خودشان، بیشتر نظرات اقتصادی و روش مدیریت کشور بود نه اینکه در همه حوزه ها نظر آقای احمدی نژاد به نظر رهبری نزدیکتر باشد. اساسا آقای احمدی نژاد یک آدم متفکر نیست که در حوزه های مختلف نظرات صائبی داشته باشد.

ظاهراً در سیاست خارجی هم نظر احمدی نژاد به نظر رهبری نزدیکتر است.

آنچه که من از بیانات رهبری فهمیدم، نزدیکی آراء و روش مدیریت اقتصادی بود.

نظرتان در خصوص آن دو تحلیل درباره نظر رهبری نسبت به آینده سیاسی هاشمی چیست؟

من هیچ کدامشان را قبول ندارم. به نظر من رهبری همچنان مایلند که آقای هاشمی در صحنه باقی بمانند ولی شاید از برخی موضع گیریهای آقای هاشمی دلخور باشند. مثلاً ممکن است رهبری از شرکت نکردن آقای هاشمی در مراسم تنفیذ دلگیر شده باشند ولی فکر می کنم که ایشان هم توجه دارند که آقای هاشمی در مناظره های انتخاباتی مظلوم واقع شدند و در سخنانشان هم اشاره ای به خطای آقای احمدی نژاد داشتند.

عدم حضور آقای هاشمی در مراسم تنفیذ، اعتراض به رهبری نبود بلکه اعتراض به عدم عذر خواهی آقای احمدی نژاد بود. من خودم اولین فردی بودم که در سال 1380 خواستار شفافیت فعالیت های اقتصادی برخی از فرزندان آقای هاشمی شدم اما آقای احمدی نژاد از این مسئله به عنوان یک ابزار برای افزایش آرای خود استفاده کرد.

پس در واقع شما همان تحلیل دوم را قبول دارید که می گوید رهبری مایل است هاشمی کماکان در ساختار قدرت باشد.

رهبری می خواهند هاشمی به صورت جدی در ساختار قدرت باشد نه اینکه در ساختار قدرت باشد تا مبادا به منتظری دوم نظام تبدیل شود. من فکر می کنم نظر رهبری واقعاً این است که هاشمی در ساختار قدرت حضور جدی و موثر داشته باشد.

ظاهراً عدم محکومیت جنبش سبز از سوی هاشمی برای اصولگرایان افراطی خیلی گران تمام می شود. آیا کشاکش بین هاشمی و افراطیون اصولگرا تاثیری بر روی موقعیت جنبش سبز می گذارد؟

جنبش سبز را باید به دو قسمت تقسیم کرد. یک قسمت آن به پایمال شدن حقوق اجتماعی مردم از قبیل آزادی بیان و بازداشتهای گسترده و خشونت پس از انتخابات و توقیف مطبوعات معترض است. این اعتراضات را برخی از اصولگرایان هم دارند.

ولی بخش دوم جنبش سبز در دست عده ای غربگراست که اساساً با انقلاب اسلامی، حکومت اسلامی و دخالت دین در اداره جامعه مخالفند و به دنبال آزادی و دموکراسی غربی و زندگی به سبک غربی هستند. این ها از فرصت پدید آمده استفاده کرده و وارد جنبش سبز شده اند و شعارهایی را بر خلاف مبانی انقلاب اسلامی ابداع کرده اند.

تمام هواداران انقلاب اسلامی با این گروه و شعارهایشان مخالف هستند و این افراد را فرصت طلب می دانند. ولی بسیاری از اعتراضات معترضین اعتراضات به جایی است و مسئولان باید پاسخ مناسبی به آنها بدهند.

صدا و سیما هم باید نظرات آنها را منعکس کند. آقای هاشمی هم اگر جنبش سبز را محکوم نمی کند، به گروه اول نظر دارد که در چارچوب قانون اساسی حرکت می کنند و گر نه انکار گروه دوم یک امر بدیهی است و هیچ کس نمی تواند آنها را تایید کند. مثلا شعار "جمهوری ایرانی" برای هیچ فرد علاقه مند به انقلاب اسلامی قابل قبول نیست اگرچه جمهوری ایرانی همان جمهوری اسلامی است زیرا اسلام یکی از عناصر مهم ملیت ایرانی است.