مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 88/2/26
نظر

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها گفت: آیا ما حق نداریم بخواهیم که شما گزارش بدهید؟ الان 25 سال هم گذشته و فراغ خاطر و بال داشتید. اگر دولت فعلی الان درگیر کار و عملیات است، شما که بیکار یک گوشه نشسته اید بروید 25 سال گذشته را مطالعه کنید و بگویید که با حداقل رقم 500 تا 700 میلیارد دلار چه کردید.

به گزارش رجانیوز، محمدحسین صفار هرندی، در ابتدای سخنانش در جمع مدیران کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان‌ها که 21 اردیبهشت در محل وزارتخانه ایراد شد، گفت: نکته‌ای که باید به آن عنایت داشت، این است که ما نگاهمان به انجام تکالیف و وظایف یک نگاه اعتقادی است. ما کارمند هستیم اما نظام کارمندی بر کارمان حاکم نیست. بنده حداقل درباره خودم عرض می‌کنم که اگر بنا بود به عنوان یک کارمند و عضو بوروکراسی کشور یک جایی را برای خودم انتخاب کنم، بعضی از جاهایی که از آنجا در حقیقت شروع کردم، برایم اولویت داشت. بنده افتخار می کنم که شروع فعالیت های دولتی و حکومتی‌ام سپاه پاسداران بوده است و اگر قرار باشد خودم را کارمند بدانم، دلم نمی خواهد که جدای از همان جایی که اول بار در آن پذیرفته شدم، جای دیگری کارمند باشم. به لطف الهی هر جایی که بعد از آن رفتم، از باب انجام تکلیف بوده است؛ یک تکلیف الهی که خوب است همه ما لا اقل در سطح مدیران با این برداشت و برآورد به سراغ فعالیت ها برویم. آن عزیزانی که از ابتدا جذب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شدند بهترینهایشان همانهایی هستند که با احساس تکلیف جذب شدند.

وی افزود: اگر این نگاه تکلیف گرایانه، راهنما و پیشوای ما در صحنه عمل باشد، در این صورت ماههای آخر عمر این دولت -یا بهتر بگویم ماههای آخر عمر 4 سال نخست این دولت-، با روزهای شروع فعالیتها در این دولت نباید هیچ فرقی بکند مگر آن که تکلیف تغییری بکند. به نظر می رسد الان یک تکلیف سنگین تری متوجه یکایک شما دوستان شده است و آن این که اگر زمان شروع کارتان نسبت به حوزه عملتان خالی الذهن بودید، امروز اذهان یک یک شما انباشته از اطلاعاتی شامل توانایی ها و ضعفها و فرصت ها و تهدیدهایی است که متوجه عرصه فرهنگ است. این انبوه آگاهی و دانش شما تکلیفی را که ابتدای برداشتن این بار بر دوش خودتان احساس می کردید، الان دوچندان یا صد چندان می‌کند. الآن بیشتر می‌فهمیم که چطور می شود از فرهنگ ناب و پاک رفع غربت کرد؛ الآن بهتر می فهمیم که چه کارهای برزمین مانده ای است که باید انجام داد و اگر این فرصت در اختیار شما باشد، با قوت بیشتری می توانید در آینده ادامه اش بدهید.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: فقط بخش ناچیزی از این هزار و چهارصد و چند ده روزی که در اختیار ما بوده، باقی مانده است. 4 سال پیش، روز اولی که ما خدمت رهبر معظم انقلاب رفتیم، در اولین دیدار هیئت دولت، ایشان این تعداد روزها را به ما متذکر شدند و فرمودند؛ همه دوره شما در این چهار، می شود هزار و چهارصد شصت و یک روز. وقتی به محضر ایشان شرفیاب شدیم، چند روزی از عمر دولت گذشته بود. ایشان فرمودند: «این چند روز گذشت و تمام شد؛ بقیه اش هم به همین سرعت خواهد گذشت». حالا هم شما خودتان یک ارزیابی کنید که بالاخره در این مدت چه کردید و چه فرصت هایی داشتید که از دست رفت، چه فرصت های ازدست نرفت اما می شد از این بهتر از آن بهره گرفت.

وی ادامه داد" البته ما الآن در روز آخر نیستیم و هنوز چند ماه وقت داریم اما بنده عرضم این است که اگر ما در ارزیابی هایمان به این نتیجه رسیدیم که بعضی از کارها بود که می شد انجام داد و هنوز ما موفق به انجامش نشده ایم، این 2، 3 ماه باقی مانده از عمر این دولت فرصت خوبی است. در همین مدت این کارها را انجام می دهیم. یعنی ما تازه می خواهیم که در لوکوموتیومان زغال سنگ تازه بریزیم و شارژش کنیم و آتش آن را تندتر کنیم؛ چه این طرف انتخابات و چه آن طرف انتخابات باشد و نتیجه اش هر چه باشد، فرقی نمی کند. با آن نگاه تکلیف گرا این حرف ها منطقی است، اما در نگاهی متفاوت از این، نه. صاحبان این نوع نگاه می گویند؛ این حرف ها یعنی چه؟ دولت به سر رسیده و دارد تمام می شود، باید یک آرایش جدید و حالت بینابینی به خودتان بگیرید که نه سیخ بسوزد نه کباب! محاسبات مادی و اهالی سیاست غالبااین را می گویند، اما نگاه تکلیف گرا می گوید تو متناسب با مسئولیت الهی ات و مسئولیتی که در قبال مردمی که اعتماد کردند و تو را -حالا بی واسطه یا با واسطه- انتخاب کردند و به واسطه چنین اعتمادی، در این جایگاه قدرت نشسته، می توانی دستور دهی و حساب کشی کنی و هزینه کنی و یکی را بر دیگری رجحان دهی یا یکی را پایین تر بنشانی، تا آخرین روز باید مثل روز اول کار کنی.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: بنده با آن شناخت اولیه ای که نسبت به هر کدام از عزیزان حاضر در این جلسه هنگام انتخابشان دارم، بر این باورم که باید تا آخرین روزی که ما در موضع انجام خدمت قرار داریم، این نگاه را با خودمان همراه داشته باشیم، وانشاءالله همراه خواهیم داشت. با این تأکیدی که عرض کردم، این روزها باید سرعتمان کمی بیشتر شود، البته توأم با همان درایت و اندیشه و تعقل و محاسبات درست.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: در مدت گذشته خیلی کارهای خوب انجام شده که خدا را بابت آنها شکر می کنیم. از جمله باید ازکارهای خوبی که طی این مدت در حوزه سینما شد -و پیش از آن اصلاً نشده بود-، تقدیر کنیم. بی آن که بخواهیم برچسب اتهام به پیشانی کسانی بزنیم، در اثبات این طرف حرف می زنیم و می‌گوییم الحمدالله توفیق بازسازی سینماها را این دولت، کسب کرد. حاصلش این است که وقتی شما ارقام فروش فیلم ها را در شهرستان ها و نقاط دور دست کشور می شنوید، رقم ها، رقم های قابل توجهی است و الآن برای اولین بار است که اکران شهرستانمان از اکران استان تهران پیشی گرفته، چنین چیزی سابقه نداشته است و بخش عمده ای از آن مربوط به بازسازی سینما هاست. طی این مدت 70 یا 80 سینما در کشور بازسازی و به سالن های بهتر و چند سالنه تبدیل شدند. خوب این ها توفیقاتی است که هم در سخت افزار و هم در نرم افزار اتفاق افتاد. من جمله قضیه دو بار رکورد شکنی فروش فیلم متعلق به این دوره است.

اینکه چه جور فیلمی باید ساخته و از آن حمایت شود، موفقیت این دوره و نگاه حاکم بر آن بوده است. نادیده نگرفتن بخش عمده جامعه و تسلیم نشدن در برابر خواست یک جماعت محدود، از جمله هنرمندی ها و فهم درست این دوره است. حاصلش این است که شما می بینید سینما از غربت خارج می شود. حتی با یک فیلم هم می شود سینما را از غربت خارج کرد ولی در این ایام چندین و چند فیلم خوب داشته ایم و همان ها راهنمای عمل آینده خواهد بود که اگر می خواهیم سینما را نجات دهیم و از آن غربت پیشین در آوریم، نگاه را باید عوض کرد و ریل را باید تغییر داد. در معاونت مطبوعاتی هم می بینید همان اتفاق افتاده، در معاونت فرهنگی هم همین طور. الان وقتی خارجی ها نمایشگاه کتاب تهران را می بینند در بدو امر جا می خورند و با این پرسش مواجه می شوند که آیا ایران متهم به ستیزه با اندیشه و آگاهی و متهم به سانسورهمینجاست که چنین صحنه زیبایی از همهمه حضور در آن مشاهده می شود؟ البته نمایشگاه کتاب الحمدالله همیشه پر رونق بوده اما رونق دو چندانش مربوط به این دوره است. فهم این که ما مجموعه این دارایی ها را زیر یک سقف بیاوریم و نمایش شکوهمندی از این حضور برپا کنیم، خودش ترغیب کننده به کتاب و کتابخوانیو تشویق کننده است.

این فهم، بحمدالله نتیجه هم می دهد. پیوند زدن بین علایق عرفی و علایق اعتقادی و مذهبی ملت کاملاً جواب می دهد. بله، کتابخوانی یک امر عرفی است اما وقتی کتابخوانی با مصلا و نماز خوانی زلفش گره خورد، آن موقع آیا از اعتبارش کم می شود، یا آن که زیاد هم می شود؟

معلوم شد هر جا میان بنیان های اعتقادی و تاریخی واخلاقی این ملت با تولیدات حوزه فرهنگ و هنر و اندیشه پیوند برقرار شد، قوت بیشتر، عظمت بیشتر، چهره جاذب تر از خودشان به نمایش می گذارند البته شرطش این است که هم دین وهم فرهنگ درست فهمیده شود. والا ممکن است یکی ادعای دینی کند و آبرو و رونق مسلمانی هم ببرد. ما طرفدار آن جور نگاه ها نیستیم.

متأسفانه کراهت از اینکه ارتباط بین مقولات مذهبی، اعتقادی، دینی با مسایل فرهنگی برقرار بشود، در این وزارتخانه سابقه دارد و گرنه لازم نبود این حرفها را بزنیم. زمانی در این وزارتخانه گفته شده بود «چه می شد اگر روزی ما بتوانیم این قسمت ارشاد اسلامی را قیچی کنیم بندازیم دور، یک وزارت فرهنگ خالصی داشته باشیم و خودمان را از این پیرایه ها رها بکنیم؟» یک وقتی چنین اراده ای وجود داشته است.

اینجاست که ما روی موضوع متمرکز می شویم. این حرفی است که برای همه آیندگانی که انشاءالله مسئولیت می پذیرند هم موضوعیت دارد. اگر دنبال رونق فرهنگ هستند، فرهنگ بدون ابتنا بر بنیادهای اعتقادی این مردم راه به جایی نمی برد هرچه هم تلاش کنند، به جایی نمی رسد و نرسیدند.

از باب مثال خوب است که مدیرکل محترم استان هرمزگان گزارش دهد سابقه تئاتر در آن استان چه بوده؟ ما چقدر پیشینه برپایی نمایش در استان هرمزگان را داشتیم؟ در خود بندرعباس چقدر بوده که حالا بخواهد برود به روستاهای میناب برسد؟ آن طور که من خاطرم هست در این دوره یک نمایش در میناب یا اطراف میناب اجرا شد که 20 هزار نفر از آن دیدن کردند؛ 20 هزار نفر در یک شهر دور افتاده کشور که در عرصه هنر اصلا نادیده گرفته می شد. تئاتر آن است که مردم بروند ببینند و گرنه اگر تعدادتماشاگران از هنر پیشه هایش کمتر باشد که قابل افتخار نیست. برای همین بود که بنده گفتم که ما نوکر هنر بماهو هنر نیستیم، نوکر سینما بماهو سینما نیستیم؛ ما نوکر آن هنر و سینمایی هستیم که در خدمت این ملت، و در خدمت آرمان و عقیده مجموعه بزرگی از ملت های دنیاست. ما برای او نوکری می کنیم اما اگر هنرمند حاضر نباشد برای ملت نوکری بکند و بخواهد آقا بالاسر ملت باشد به چه دلیل ما باید شانه خودمان را زیر بار نوکری او بدهیم و جوابگو هم باشیم؟ کجا می توانیم جوابگو باشیم که ما آمدیم فلان جریان هنری را به پایش پول ریختیم اما حاصلش این است که مردم نه تنهابه آن اعتنا نکردند بلکه رویشان را هم برگرداندند و رفتند؟ اما خود هنرمند خوشحال شده از این که کاری کرده که مردم نفهمند، چون فکر می کند سطحش از مردم بالاتراست! یک نفر در یکی از همین جلسات رسمی به من صریحا گفت :«هنر من در خدمت کسی است که قدرش را بداند و پولش را بدهد.» هنرمند کاسب این جوری هم داریم،اما ما به عنوان حکومت و دولت چرا باید خادم او باشیم؟ ما باید خادم مردم و خادم هنری باشیم که در خدمت مردم خاکسار آنها است.

به لطف الهی،انتخاب هایی که کردیم درست بوده و از آن دفاع می کنیم. تا جایی که بنده می دانم و آگاهی دارم برای جریان فرهنگی هنری کشور بازگشت به دوره نابسامانی ها دیگر متصور نیست.

در این مملکت سیاست علی الدوام درحال جابجایی است و احتمالش هست. ولی به تجربه ثابت شده این سیاستی که درحد جابجایی مدیران است، نمی تواند منجر به جابجایی ریشه ها و بنیادها شود. بله، در دوره ای بعضی ها یک جنگی به راه انداختند، یک تلاش مذبوحانه ای کردند برای این که اساس را تغییر بدهند و نظام جمهوری اسلامی را از حالت دینی به حکومت عرفی تبدیل بکنند. بعد دیدند قانون اساسی اجازه نمی دهد؛ گفتند « هیاهو راه می اندازیم : تز فشار از پایین، چانه زنی در بالا. قانون اساسی که وحی منزل نیست. رهبر را مجبور می کنیم بیاید پای قانون اساسی حکم برگزاری رفراندوم تغییر را بدهد». دیدند نه، بی خود در قانون اساسی پیش بینی نشده بود که یک مرد الهی بالای سر نظام باشد؛ برای این که جلوی بازی هایی را بگیرد که در مثل گرجستان واوکراین بعضی از کشورهای کوچک اطراف ما جواب داد اما وقتی رسید به سد استوار ولایت فقیه؛ تازه نه به خود این جایگاه بلکه به سر انگشت ولایت امر، اینجا دیگر جا زد. وقتی به لبنان رسید، مردی که دست پرورده مکتب امام و ولایت بود بازیشان را بهم زد؛ از همانجا انقلاب های رنگی رنگ باخت!

صفار هرندی گفت: تردید نکنید! این انقلاب های رنگی مضحکی که در بعضی کشورها صورت گرفت متاخر از آن چیزی بود که در کشور خودمان هم در دوره ای داشت انجام می شد. آن هم انقلاب رنگی بود، حالا اسمش را اینجا چیز دیگری گذاشتند. آن موقع فقط اسم نداشت ولی بازی همین بازی بود: کودتا علیه انقلاب و نظام- نظام اعتقادی؛ همان که اصلی ترین مانع جلوی زیاده خواهی های غرب و امثال امریکا شده بود. متاسفانه اصلی ترین اقداماتی که برای این مقصود شد در حوزه فرهنگ صورت گرفت، اصلی ترین سرمایه هایش را همین جاها گذاشتند. تیزترین کلنگ هایشان اینجا به زمین خورد.

البته وقتی بازخوانی تاریخی می شود، استثنائاتی هم وجود دارد. درهمان دوره هم کسانی بودند که شرافتمندانه در همین حوزه کار می کردند، بدون آنکه بخواهند وارد یک چنین جریاناتی بشوند. آنها دخیل در این ماجراها نبوده اند،آنها حسابشان جداست و خارج از بحث ماهستند. ما نمی خواهیم عملکرد یک یک افراد و مجموعه ها را ارزیابی بکنیم اما چیزی که واقعیت دارد آن است که طراحی سنجیده ای برای برهم زدن سامانه حکومتی در کشور با تاکید بر برهم زدن فرهنگش صورت گرفته بود، با این دید که: اگر فرهنگ را بتوانیم جابجا کنیم، حکومت هم از بین رفته است انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی بود،ریشه اش فرهنگی بود. نظام جمهوری اسلامی هم نظام فرهنگی است. رؤسایش هم اولین خصوصیتشان این است که آدم های فرهنگی بوده اند. حالا ممکن است مثلا فرهنگ خاص سینما را خیلی بلد نباشند، اما اصالتا فرهنگی اند. از امام(ره) گرفته تا رهبر انقلاب تا دیگران، اینها همه شان فرهنگی اند.

با این خصوصیات عرض می کنم کاری که این دوره انجام شد، تحولاتی که صورت گرفت، در همین سمت و سو در آینده ادامه پیدا خواهد کرد.هر دولتی بیاید سرکار، فرقی نمی کند. بعید می دانم دیگر در این مملکت کسی اینقدر لوده و نادان باشد که هوس بکند باز برود سراغ تغییر از جنس تغییرات مبانی نظام، که یک وقتی در وزارت کشوردنبال می‌شد. در همان سالها، وقتی معلوم شد یک اراده مستحکمی هست که تن به تسلیم در برابر این خواسته های تجدید نظرطلبانه نمی دهد، نشستند و گفتند یک راهکاری پیدا کنیم برای خروج از نظام دینی موجود و ورورد به یک نظام عرفی، متنها بی دردسر، بی سروصدا، بی هیجان، بدون تلفات. من اینها را خبر دارم - جلسات که در وزارت کشور دوره اصلاحات گذاشته می شد، مسئولش معاون وزارت کشور بود و بعضی از دوستان ما هم با وجود آن که تفکرشان خیلی با آن جماعت منطبق نبود به آن جلسات دعوت می شدند. یعنی اینقدر وقاحت بالاگرفته بود که دعوت می کردند شما هم بیایید کمک کنید فاتحه نظام را بخوانیم!

آن جریان قابل برگشت نیست، بله، جابجایی سیاسی در کشور خواهیم داشت ولی آن جابجایی از جنس سیاسی نبود؛ کودتای فرهنگی بود، دنبال تغییر مبانی بودند. برای همین چیزهاست که حساسیت به خرج می دهیم، می گوییم که جزیی از انحراف هم قابل تحمل نیست. منتها متوقف ماندن در حد اقدامات سلبی، شما را به جایی نمی رساند. باید کار ایجابی بکنید، کار ایجابی یعنی بدل و باطل السحر آن راه های رفته و کارهایی که دیگران کرده اند.

اگر بعضی ها به دروغ و فریب روی نمی آوردند، ما همین مقدار حرف راهم نمی گفتیم و کار خودمان را می کردیم. بعضی وقت ها مجبورمان می کنند که شاهد بیاوریم و محاجه کنیم. از وقتی که اقدامات کنترلی و نظارتی را تقویت کردیم رونق کاری وزارتخانه کم نشده، بلکه بیشتر هم شده است. مدعیان 42 هزار عنوان کتاب در سال را تحویل ما دادند، الان بیایند 56 هزار عنوان کتاب تحویل بگیرند. با اینکه می گویند سانسور و اختناق است، سیاه ترین دوره کتاب است، بیایند تا به آنها نشان دهیم کل کتاب هایی که در طول سال گفته می شود برو اصلاحش بکن، از چند صد مورد تجاوز نمی کند. بسیاری از آنها هم مشکلش مربوط به سابق است. ما به آنها می گوییم که اگر سیئه ای در گذشته بنا نهاده شده، دلیل ندارد که الان هم تداوم پیدا کند. ممکن است کتابی را بگویید 14 بار تجدید چاپ شده، اما اگر اشکال داشته باشد، دور پانزدهم وقتی بخواهد برود تجدید چاپ، باید اشکالاتش رفع شود و با این همه رونق فرهنگ کم نشده، سهل است که جهش هم داشته است.

صفار هرندی گفت: از آن طرف مجموعه ای از اقدامات ایجابی صورت گرفته که ابتدا به ساکن در این دوره انجام شده است. اقداماتی که برای بار اول در این دولت انجام شد، بسیار خیره کننده و مایه دلگرمی است. مثلا همین مقوله شعر، در وزارتخانه رها شده بود و 2-3 سالی است که جدی گرفته شده، یک رونقی در کارش افتاد و امیدی در دل اهالی شعر آفریده در موسیقی، خود اهالی موسیقی می گویند هیچ دوره ای پر رونق تر از الان نبوده، هم رونق دارد هم حساب و کتاب دارد. در این دوره کم دست آورد نداشتیم ولی به این مقدار راضی نیستیم و معتقدیم که باید از این بهتر بشود، باید از این سالم تر و پر طرفدارتر بشود. آن چیزی که الان مورد تاکید ماست آن است که ما در ماجراهای مربوط به انتخابات نقشی نداریم. اما نماینده دولتی هستیم که از عملکردش دفاع می کنیم و اگر کسی پنجه به چهره دولت بکشد جوابش را می دهیم.

همین یکی دوروز پیش بنده در جمع اهالی قرآن در قزوین گفتم وقتی این دولت آمد، احساس می کرد که فروغ بعضی از کارهایی که مال جمهوری اسلامی است، کم شده و باید فیتیله اینها را بالا بکشد. دولت، این کار را کرده و این هم سوابق عملکردش درحوزه مسجد، قرآن، فیلمی که متکی بر این چیزها باشد، هنری که متکی بر اینها باشد، فرهنگ مبتنی بر این اعتقادات. این کارها را وظیفه خودش می دانسته وانجام داده است. حالا به جای اینکه به این دولت بگویند ما راجع به کارنامه ای که تو ارائه می کنی، این ادعاها را داریم، بازی دیگری راه انداخته اند. مثلاً هر جا می نشینند می گویند و تیتر هم زده می شود که «300 میلیارد درآمد نفتی در این دوره چه شده است؟» قصه همان خسن و خسین هر سه دختران معاویه هستند! معلوم نیست این 300 میلیارد را از کجا آورده اند. دیروز با آقای وزیر اقتصاد صحبت می کردم، گفت ما مطابق دقیق ترین آماری که داریم این رقم چیزی حدود 208 میلیارد است. بعد هم خیلی مسخره است در مملکتی که سازمان حسابرسی هست، سازمان بازرسی هست، دیوان محاسبات هست، دیوان محاسبات هم به طور ویژه دولت را زیر نظر دارد، مگر می شود تکلیف 300 میلیارد دلار نامعلوم بماند؟! در همه جا گشته اند، گفته اند حساب یک میلیارد دلار روشن نیست. که البته تکلیف آن هم روشن شد. محاسباتشان را یکدست کردند، چون بدیهیات این طرف یک چیز بود، بدیهیات آن طرف چیز دیگر.برای همین به اختلاف هم رسیده بودند. بدیهیاتشان را نشستند با هم یگانه کردند، حالا تکلیف یک میلیارد دلار هم روشن شد. در این شرایط جز مردم فریبی است که القا شود 300 میلیارد در این مملکت گم شده است؟ یعنی همه پول نفتی که ما گرفته بودیم معلوم نیست چی شده است؟!

بنده آنجا عرض کردم که دولت به راحتی می تواند بگوید که من پول ها را برای انجام کارهای ناتمام شما هزینه کردم. شما سال 61 رفته بودید در آمل کلنگ بیمارستان زده بودید. تا سال 84 که این دولت آمد سرکار، فقط 5 درصد پیش رفت. بنده خودم سر آن پروژه رفتم، ( در سال 85) در سفر استانی مازندران نماینده دولت در آمل بودم. 5 درصد! چندی پیش از آقای لنکرانی سراغ گرفتم، گفت الحمدلله بیمارستان ساخته شد و دارد تجهیز می شود. 24 سال در دولت های قبل 5 درصد پیشرفت داشت، این دولت این کار را دست گرفت، شد صددرصد و الان تحویل مردم می دهد. صدها پروژه این طوری در استان ها بوده که در این دوره به سرانجام رسید؛درحالی که قبلا 30 درصد، 15 درصد، حداکثر 40-50 درصد پیشرفت در طول سالیان داشت، الان یک سال و دو ساله به انجام می رسد. بله آن پول هایی که می گویید چه شد، این پولها اینجوری خرج شد، مقداری اش هم ذخایر ارزی است، 70-80 میلیاردذخیره ارزی کشور. من آن وقت سئوال کردم. گفتم حالا 25 سال از دولت اول دهه 60 گذشته، یعنی از سال 60 تا 63 دوره اول دولتی بوده که رئیس جمهورش حضرت آقا بودند، امام جامعه هم شخصیتی مثل روح خدا بوده، فضا هم فضای آن چنانی. کسی نمی خواهد اتهام بزند، مگر شما که می گویید پول ها چی شد دارید تهمت می زنید؟ شما می پرسید عملکردتان چی بوده؟ ما هم عین سئوال شما را می پرسیم. می گوییم عملکرد آن 4 سال را در قیاس با این 4 سال دوره نخست دولت آقای احمدی نژاد می شود مقایسه کرد،. من رفتم آمار درآوردم. 192 میلیارد دلار فروش نفت در دهه 60 بوده، بیش از نیمی از این رقم مربوط به 4 سال نخست یعنی موقعی بود که قیمت نفت حتی به 40 دلار هم رسید. بیشترین قیمت نفت در آن دوران مال همین دوره اول همین 4 سال است که کمترین قیمت نفت در این دوره حدود 20 دلار بوده است. البته بعدها در سال 65 و 66 پایین آمد و تا 8 دلار هم رسید. ولی مجموعه اش بالاخره 192 میلیارد دلار بوده که بیش از 96 میلیارد دلار آن مال این 4 سال اول است. بنده از اقتصاددانان پرسیدم 96 میلیارد سال های 60، به قیمت ثابت چقدر می شود؟ حداقل رقمی که گفته شد،پنج برابر بود. اقتصاد دانان برجسته می گویند 5 برابر، یعنی آن نود و خورده ای میلیارد دلار را ضربدر پنج باید بکنید. با این حساب ارزش واقعی دلارهای کسب شده در آن دو دهه 450 تا 500 میلیارد دلار است. کسانی هم بودند که می گفتند 10 برابر! آقای دکتر میرکاظمی می گفت من فقط اینقدر بگویم سال 1975 یک اونس طلا 35 دلار بوده والان 835 دلار است احتمالا در 1980 این رقم حداکثر 100 دلار بوده است 8 برابر. یعنی با آن محاسبه 90 میلیارد آن موقع بیش از 700 میلیارد دلار الان است. آیا ما حق نداریم بخواهیم که شما گزارش بدهید؟ الان 25 سال هم گذشته و فراغ خاطر و بال داشتید. اگر دولت فعلی الان درگیر کار و عملیات است، شما که بیکار یک گوشه نشسته اید بروید 25 سال گذشته را مطالعه کنید و بگویید که با حداقل رقم 500 تا 700 میلیارد دلار چه کردید.

گاهی عملیات روانی را چنان پرحجم اجرا می کنند که آن کسانی که خودشان در بحبوحه ماجرا هم بودند،اگر حواسشان نباشد، اگر خودشان را از این عملیات روانی نجات ندهند، تسلیم یک همچنین جوسازی هایی می شوند.

صفار هرندی در پایان گفت: کارهایی که در این دولت انجام شده کارهای موثر بوده و در تاثیرش همین بس که آدم های متین سابق را که به خاطر رقابت سیاسی، چنان به هم ریخته که پریشان گویی می کنند. تب و تاب انتخابات پایان می گیرد و گرد و غبارها فرو خواهد نشست، آن که در نهایت جا خواهد افتاد سلامت و وقار آدم هایی است که برحسب انگیزه های اعتقادی شان کار کردند، توقع به به و چه چه اطراف را نداشتند. ملامت هم شنیدند و البته نازک نارنجی هم نباید بود،باید بعضی ملامتها را شنید. بی تابی نباید کرد و در عین حال او یک سوباید از حق دفاع کرد، مقتدرانه و از سوی دیگر متواضعانه در برابر مردم اعتراف کرد که هنوز ما در خم کوچه نخست خدمتگزاری هستیم هنوز خیلی راه های نرفته باقی است مهم راه خدمت جانانه است که بحمدالله در این دروه به خوبی گشوده شد.