مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 89/1/30
نظر
قال الله فی محکم کتابه:

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ

(بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت؛ و نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى‏یابى که مى‏گویند: «ما نصارى هستیم»؛ این بخاطر آن است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تکبّر نمى‏ورزند.)(سوره مبارکه مائده آیه 82)
با توجه به بحث روز اسلام و دشمنی آشکار یهودیان و اسرائیل با اسلام و مسلمین بر آن شدیم تا پستی را به بحث هایی برای آشنایی بیشتر نسبت به یهود ترتیب دهیم . تا بتوانیم این دشمن دیرینه اسلام و مسیحیت را به خوبی بشناسیم و با افکار و عقائدشان آشنا شویم .
برای شروع ابتدا از تلمود که به نوعی تفسیر تورات می باشد شروع می کنیم و در خلال آن به مسائلی که جزء عقائد یهود است اشاره می شود و خوانندگان عزیز متوجه خواهند شد که صهیونیزم حتی در جایی که به ضررشان باشد به تعالیم خودشان هم اهمیتی نمی دهند و دین را وسیله سرپوش گذاشتن بر اعمال ضد بشری و ضد انسانی خودشان قرار داده اند و عملا پایبند به هیچ دین و مذهبی نیستند. به امید روزی که شاهد محو اسرائیل از صفحه روزگار باشیم.
 
تلمود
سند اصلی ادبیات عبری و اعتبار قانون یهود است،که پس از تورات از بیشترین اهمیت برخوردار بوده و منبع اصلی،«قانون شفاهی»می‏باشد،این‏ کتاب،طیّ سده‏های دوم(میشناه)،(1)چهارم(تلمود فلسطین)و ششم(تلمودبابلی)میلادی به رشته تحریر در آمده است.تلمود از نظر محتوای خود،نوعی‏ دائرة المعارف به حساب آمده،منبعی است که پس از کتاب مقدس معرّف‏ دانش،اندیشه و خلاقیت مذهبی و ادبی اسرائیلیهای فلسطین و بابل می‏باشد،تا آنجا که برای مدت تقریبا بیش از هشت قرن محفوظ مانده است.
 
محتوای اثر
تلمود(این لغت عبری است و به معنای آموزش و یادگیری می‏باشد)شامل‏ میشناه(لغتی است عبری و به معنای بازخوانی شفاهی و آموزش می‏باشد)،و حمارا(2)(این لغت آرامی بوده و به معنای کامل کردن،تصمیم،یا احتمالا
آموزش نیز می‏باشد.)می‏باشد.میشناه مجموعه‏ای منظم از آراء مشروع مذهبی است‏ که در توضیح قوانین عهد عتیق به کار گرفته شده و جمارا یک مکمل لازم و تفسیری‏ مبتنی بر میشناه می‏باشد.(برای روشن شدن مطلب ادامه گفتار را پی گیری‏ نمائید.)میشناه در برابر میکرا(Miqra)قرار داشته و میکرا به معنای‏ «خواندن،کتاب مقدس»می‏باشد.اگر وجه تسمیه این لغت تانّا(Tanna) معلّم)باشد،معادل آرامی آن مثنی‏ثا(Mathnitha)است که اصل آن تنا (Tena)یعنی«تکرار کردن»می‏باشد.این لغات،و اصطلاحات جمارا،تلمود و غیره،به طور کاملتری نیز در ه.ل.ستراک‏(3)in den Talmud (لایپتریگ،1908)شرح داده شده است.این اثر(تلمود)تحت دو عنوان‏ فلسطینی و بابلی،به صورت کامل،از نو گردآوری شد.دیگر مطالب مربوط به‏ میشناه در توسفتا(Tosephta لغتی است آرامی،که به معنای اضافه‏ می‏باشد)و میدراشیم(Midrashim یا)(4)موجود است،و از آنجا که‏ همه اینها همراه با  تارگومین(Targumin)نمایانگر ادبیات خاخامی قدیم، یعنی ادبیاتی که عهد قدیم و آئین یهود سده‏های میانه و جدید را به یکدیگر ارتباط می‏دهد،بوده،خواننده باید گفته‏های یهود،میدراش،تارگوم‏(5)،و نیز برای‏ بررسی کاملتر و دقیق‏تر،آدرسهای ارجاع شده به دائرة المعارف یهود(6)،را مورد مدّاقه قرار دهد.
میشناه،کم و بیش متن دقیقی از قانون شفاهی موجود است.(ادامه‏ گفتار را پی‏گیری نمائید.)این متن اساس جمارا را تشکیل داده و به شش‏ سداریم(Sedarim)یا حکم تقسیم می‏گردد،که هر سداریم شامل چند
ماسّکتوث(Massektoth بافت‏ها یا ساختها)یا مقاله‏ها می‏باشد.خود رساله‏ها به پراکیم‏(7)(بخشها)یا فصلها،و فصلها مجددا به پاراگرافها یا جمله‏ها (میشنایوث-Mishna)تقسیم می‏شوند .
تلمود چیست؟
اگر کتاب مقدس سنگ زاویه و شالوده یهودیت باشد،تلمود ستون‏ اصلی آن خواهد بود که از فراز بنیادها سر بر آورده،کل بنا و عمارت‏ معنوی و عقلانی یهودیت را پشتیبانی می‏کند.تلمود از بسیاری جهات، مهم‏ترین کتاب در فرهنگ یهودی و ستون فقرات خلاقیت و حیات ملی‏ آن است.هیچ کتابی نمی‏توان یافت که به اندازه تلمود،بر نظریه و عمل‏ زندگی یهودی،شکل دهی به محتوا و مضامین معنوی آن و ایفای نقش‏ راهنمای رفتار،تأثیر داشته باشد.قوم یهودی همیشه به خوبی می‏دانسته‏ است که ماندگاری و بالندگی او در مطالعه تلمود است و دشمنان یهودیت‏ نیز این واقعیت را دریافته‏اند.این کتاب با بی‏احترامی‏ها،ناسزاها و افتراهای زیادی رو به‏رو شد و در قرون وسطی،بارها در شعله‏های آتش‏ سوخت؛این اواخر نیز همان توهین‏ها نسبت به آن روا داشته می‏شود.هر
از چندی،مطالعه تلمود ممنوع می‏شده است؛زیرا کاملا آشکار بوده که‏ اگر جامعه یهودی از مطالعه این اثر باز ایستد دیگر امیدی به ماندگاری‏ نخواهد داشت. تعریف رسمی تلمود عبارت است از:خلاصه‏ای از شریعت شفاهی‏
که پس از قرن‏ها تلاش عالمانه دانشمندان مقیم فلسطین و بابل،در آغاز قرون وسطی(با تفاسیر جدید)به بار نشسته است.تلمود از دو بخش‏ اصلی تشکیل می‏شود:میشنا،کتابی حاوی هلاخا(شریعت)که به زبان‏
عبری نوشته شده است؛و تفسیر میشنا معروف به تلمود(یا گمارا)،که‏ معنای خاص آن خلاصه‏ای از بحث و تبیین میشنا به زبان نامأنوس آرامی-عبری است.
اما این توضیح،بر خلاف ظاهرش که درست به نظر می‏رسد،گمراه کننده و غیر دقیق است.تلمود گنجینه هزاران ساله حکمت و خرد یهودی است و شریعت شفاهی که به قدمت و اهمیت شریعت نوشته‏ (تورات)است،در آن تجلی می‏یابد.تلمود مجموعه‏ای شامل شریعت،حکایت و فلسفه است؛آمیزه‏ای از منطق بی‏نظیر و واقع بینی زیرکانه،تاریخ و علم تجربی،و حکایت‏ها و فکاهی‏ها.این کتاب جنگی است از مطالب ضد و نقیض:چارچوب آن منظم و منطقی است؛هر واژه و اصطلاحی در آن،مورد تدوین دقیق و موشکافانه قرار گرفته و قرن‏ها پس‏ از کار اصلی گردآوری،به انجام رسیده است.با این حال،هم چنان برتداعی آزاد،همانند رمان‏های جدید که سیلان ذهن و تسلسل خاطرات‏در آن موج می‏زند بر پیوند خوردن اندیشه‏های گوناگون استوار است.اگر چه موضوع اصلی تلمود تفسیر و شرح کتاب شریعت است،با این حال، اثری هنری است که از قانون گذاری و کاربرد عملی آن فراتر می‏رود.
تلمود با آن که تا زمان حاضر،منبع اولیه شریعت یهود است،نمی‏توان آن‏ را به تنهایی مرجعی برای صدور حکم شرعی دانست.
حتی پیش از آن که تلمود کامل شود،کاملا روشن بود که این اثر در آینده،متن اصلی و منبع اولیه شریعت یهود خواهد شد.در حقیقت،تلمود آخرین کتاب در میان منابع اصیل و مهم ادبیات یهودی است؛چون آثاری‏ که پس از آن نوشته شده‏اند تا حد زیادی بر آن تکیه دارند و حجیت خود را از آن کسب می‏کنند و هر زمان که لازم باشد برای توضیح مسائل نظری‏ و عملی به آن مراجعه می‏نمایند.
نسخه‏هایی از تلمود یا رساله‏های مجزایی از آن به تمام جوامع‏ یهودی،از جمله دورترین مهاجرنشین‏ها در آسیا،افریقا و اروپا رسید.اما از همان ابتدا،مطالعه تلمود حتی برای با استعدادترین عالمان،دشوار بود.تدوین غیرروشمند تلمود موجب شد که فهم هر بخش از آن مستلزم‏ سطح خاصی از شناخت قبلی باشد و پیشینه یا ریشه مفاهیم،همیشه به‏ روشنی تبیین نشود.مطالب این کتاب از آن جا که منعکس کننده یک شیوه‏
خاص زندگی و در بر دارنده مباحثی است که در آموزشگاه‏های بابل‏ مطرح می‏شد،گاهی برای طلاب دیگر کشورها یا عصرها فاقد انسجام یا ناقص به نظر می‏رسید.زبان نیز مشکلاتی را پدید آورده بود؛گویش‏ نامأنوس آرامی-عبری که زبان نوشتاری تلمود است تا چندین نسل، گویش یهودیان بابل باقی ماند.اما در کشورهای دیگر،یهودیان با گرایش‏های بومی خودشان سخن می‏گفتند.حتی در بابل،زبان آرامی‏
سرانجام با زبان عربی،که فاتحان مسلمان در اواسط قرن هفتم رواج‏ دادند،در آمیخت.
بر این اساس،عالمان مناطق مختلف یهودی،در جوامع مذهبی مناطق آوارگی(گالوت)،در زمینه مطالعات با مشکلاتی روبه‏رو شدند و احساس‏ کردند که برای رفع مشکلات باید به تفسیرهای تلمودی مراجعه کنند.
مراجع واقعی و توانا برای تبیین هر چه بهتر مسائل،رؤسای‏ آموزشگاه‏های بابلی بزرگ سورا و پومبدیتا بودند.این عالمان در ابتدا به‏ گائون‏ (که در اصل،به معنای رئیس یک آموزشگاه بزرگ بود،اما به خاطر کار برد غیر دقیق در طول چند صد سال،معنایش دگرگون شد)شهرت‏ داشتند.اینان وارثان امورائیم،و از این‏رو،منبع اولیه برای تفسیر تلمود بودند.گائون‏ها به تدریس تلمود،مطابق با سنت امورایی ادامه دادند.در اوج کامیابی آنان،شاگردانی از سراسر مناطق آوارگی برای شنیدن سخنان‏ ایشان گردهم آمدند؛اما نفوذ آنها در سراسر جهان یهودی نشین،در
مجموعه‏های پاسخ‏های شرعی‏تجسم یافته بود،که تنها بقایای ناچیزی‏ از آن برجا مانده است.بیشتر سؤال‏های این جوامع درباره هلاخای عملی‏ بود؛با این حال،پرسش‏هایی نیز درباره مسائل نظری مطرح می‏شد.
 
پس به طور خلاصه مطالبی که در تلمود آمده،به دو بخش دسته بندی می‏شود.
1.برخی از مطالب این کتاب درباره احکام شرعی است؛یعنی همان فتاوی‏دانشمندان یهود درباره احکام فقهی.این بخش از مطالب را هلاخامی‏گویند.
2.نویسندگان مجموعه تلمود در خلال نقل فتاوی فقهی و شرعی، حکایات و سرگذشتهایی را نقل کرده‏اند که آگادا(روایت)خوانده می‏شود.
تلمود فلسطینی که گاه تلمود اورشلیمی خوانده می‏شود،در حدود سال 300 میلادی تکمیل گردید.تلمود بابلی که بسیار مفصل‏تر از تلمود فلسطینی است، در حدود سال 500 میلادی کامل گردیده است.
 
حال که توضیح اجمالی پیرامون تلمود داده شد به یکی از مهم ترین مسائل روز که همان مسئله فلسطین است می پردازیم. ملاحظه خواهد شد که حتی در تعالیم یهود هم نه تنها به مالکیت یهود بر فلسطین اشاره نشده بلکه مسئله کاملا بر عکس است.
 
روایت تلمود در مورد ویرانی هیکل‏
یهود معتقدند که بازگشت به فلسطین حق ایشان می‏باشد،زیرا از سرزمین‏ خویش به زور و اکراه رانده شده‏اند.لکن تلمود این عقیده آنها را کاملا رد می‏کند.روایت تلمود تأکید می‏کند که خداوند بنا به مشیّت و اراده خود،یهود را از سرزمین‏شان اخراج کرد.اصل جریان اسارت بابل و ویران ساختن هیکل در
تلمود،اینگونه بیان می‏گردد:
«هنگامی که گناهان بنی اسرائیل به حدی زیاد شد که پروردگار بزرگ‏ نتوانست آنرا نادیده انگارد،و هنگامی که قوم مزبور از گوش فرا دادن به سخنان و هشدار ارمیاه(Jermiah)سرباز زدند(ارمیای)پیامبر اورشلیم را ترک گفته به‏
سرزمین بنیامین سفر کرد.تا هنگامی که پیامبر در شهر مقدس بود،برای شهر دعای خیر کرده و شهر مصون ماند،ولی هنگامی که آن شهر را به سوی سرزمین‏ بنیامین ترک گفت،نبوخذ نصر سرزمین اسرائیل را ویران ساخته،هیکل مقدس را تخریب کرده،جواهرات آنرا غارت نمود،و آنرا طعمه شعله‏های سوزان آتش‏
ساخت.
نبوذردان،(که خود در ریبلاه  مانده بود)،نبوخذ نصّر رابرای ویران‏سازی اورشلیم گسیل داشته بود.
«(نبوخذ نصّر)پیش از آغاز حمله نظامی خویش،و با توجه به دلالتهایی که‏ وی را(در مورد جایگاه شهر)به حیرت واداشته بود،سعی کرد از نتایج حمله‏ آگاه شود.پس تیری از کمان خویش بسوی غرب رها ساخت و تیر بسوی اورشلیم‏ رفت،بعد یکبار دیگر،تیری به سوی شرق رها ساخت،این تیر نیز بسوی اورشلیم‏ رفت،سپس تیر دیگری را رها ساخت تا از جایگاه شهر گنهکاری که محو آن از روی زمین واجب گردیده بود،مطمئن گردد.تیر او،سومین بار نیز بسوی اورشلیم‏ رفت».
(نبوخذ نصّر)پس از سلطه بر شهر با امراء و افسران ارتش خویش بدرون‏ هیکل رفته و در حالی که فریاد می‏کشید،با لحن تمسخر آمیز خطاب به خدای‏ بنی اسرائیل چنین گفت:
«آیا تو همان خدای بزرگی هستی که جهان در برابرش به لرزه می‏افتد؟ما اکنون در شهر و معبد تو هستیم!.»
نبوخذ نصر متوجه شد که جای اصابت یک تیر بر یکی از دیوارهای معبد قرار دارد،بطوری که به نظر می‏رسد شخصی را با آن کشته و یا مجروح کرده‏اند،پس‏ پرسید:
«چه کسی در اینجا به قتل رسیده است»؟
-مردم پاسخ دادند:
زکریا بن یحیی،(Zacharia son of Yehuyadah)کاهن بزرگ،که‏ همیشه ما را از حساب(عقاب)کارهای پلیدمان برحذر می‏داشت،(اشاره به‏ وصایای وی)و ما از سخنانش آزرده شده و(با کشتن او)خود را از وی خلاصی‏ بخشیدیم».
«پس سربازان نبوخذ نصّر ساکنین اورشلیم،اعّم از کاهنان،مردم،پیران و جوانان،زنان و کودکان را به قتل رساندند.کاهن بزرگ با مشاهده این منظره، خود را در آتشی که نبوخذ نصّر در هیکل برافروخته بود،افکنده و در پی او دیگر کاهنان همراه با عود و دیگر آلات موسیقی خویش،به او تأسّی جستند»(!).
«بعد سربازان نبوخذ نصّر دستهای سایر بنی اسرائیل را به زنجیرهای آهنین‏ کشیده و به اسارتشان بردند».
«ارمیای پیامبر به اورشلیم بازگشت و به برادران(همشهریان)پریشان‏ خویش که به حال نیمه عریان از شهر خارج شده بودند پیوست و پس از رسیدن به‏ شهری بنام بت کورو(Bet Kuru)(ارمیا)برای ایشان جامه‏های نیکو تهیّه کرد.اوخطاب به نبوخذ نصّر و کلدانیها چنین گفت:(8)
«تصوّر نکن که تو تنها با قدرت خویش توانستی بر ملت برگزیده خدا غلبه‏ یابی،بلکه این گناهان کبیره بود که ایشان را دچار این عذاب ساخت».
هنگامی که نبوخذ نصّر از بنی اسرائیل خواست که سرودخوانی‏هائی را که‏ در هیکل اجرا می‏کرده‏اند،در حضور وی به اجراء در آورند،آنها امتناع کردند،و نبوخذ نصّر تصمیم به قتل عام ایشان گرفته،و بحثی میان پیلاتیا(Pelatya)،پسر یحیی(برادر زکریای پیامبر(ع))صورت گرفت که وی ضمن آن چنین اظهار داشت:
«خداوند بنی اسرائیل را بدست تو سپرده و اکنون در پیشگاه باری،در مورد قتلهایی که در ایشان مرتکب می‏شوی مسئول خواهی بود»(9).
این گواه تلمودی(که بدون هیچ گونه تصرفی در ترجمه به نقل آن پرداختیم) نشان دهنده آن است که اخراج یهود از فلسطین و ویرانی هیکل اصلی که به دست‏ ملک سلیمان(علیه السلام)ساخته شده بود،طبق مشیت الهی بوده و آن چه را که‏ یهود ادعا می‏کنند،فریب،دروغ و تهمت بی‏اساس می‏باشد.گفته خاخام اوشایا
(Oshaya)در سفر(.b 87,Pesahim)این موضوع را روشن‏تر می‏کند و او چنین‏ گفته است:
«کار خداوند در پراکنده ساختن بنی اسرائیل بین ملتها،به سود قوم‏ بنی اسرائیل بود»(10).
شایان ذکر است که این ایده،تا سده نوزدهم بر اندیشه یهود مسلط بوده،تا اینکه بدعت صهیونیسم پیدا شده و برای اولین بار تشکیل یک دولت یهودی را عنوان ساخت.رهبران صهیونیسم،در ابتداء در مورد مکان تشکیل دولت یهودی‏ خویش اتفاق نظر نداشته و نمی‏دانستند که آیا دولت خود را در اوگاندا تشکیل‏ دهند و یا آرژانتین،برزیل،آفریقای جنوبی،بخش اروپائی ترکیه،عراق،سینا و یا استرالیا را برگزینند؟!تا سال 1904،بحث در مورد نقشه جغرافیائی اوگاندا، محور اصلی جلسات مشورتی صهیونیستها را تشکیل می‏داد(11).ابتداء اختلاف‏
شدید میان یهود،در مورد تشکیل یک دولت یهودی،بوجود آمد،زیرا یهود متدین‏ اعتقاد داشتند که بازگشت ایشان به فلسطین تنها با آمدن مسیح(ع)تحقق‏ می‏پذیرد!!
تا آن هنگام،«علاقه یهود نسبت به فلسطین،تنها یک علاقه معنوی‏ بود(12)».از آن نوع علاقه که مسلمانان را به مکه مکرّمه و مدینه منوّره،مسیحیان را به بیت اللحم،هندوها را به بنارس،و ماتهورا،سیکها را به معبد بزرگشان در
لاهور،و شیعه را به کربلاء ارتباط می‏دهد،و همچنین دیگر نقاطی که عواطف‏ ملتها و اقوام گوناگون را بخود مشغول داشته،ولی،ملل مزبور جهت تسلط بر مکان‏ مقدس اقدامی بعمل نمی‏آورند.حقیقت آن است که نهضت«صهیونیسم‏ سیاسی»،تنها با توجه بدو عامل توان استیلا بر فلسطین عربی را یافت.از یک سو
اطماع بریتانیا در باقی استعمار وجود داشته،و از سوی دیگر لازم بود یک قوم‏ بیگانه در سرزمینی مبادرت به اشغال نماید که در آینده نزدیک شاهد نهضت‏ اتحادی خارق العاده‏ای خواهد بود که سبب آن پیوندهای موجود میان مردم ساکن‏ در حوزه خلیج فارس تا اقیانوس اطلس می‏باشد.
عداوت کور بریتانیا و حیله‏گری آن نسبت به اعراب و مسلمانان و وجود حس نزاع کینه توزانه صلیبی در اروپا و آمریکا نسبت به مسلمانان به توفیق‏ نقشه‏های ایشان انجامید.اگر از روح حاکم بر فرماندهانی که طی جنگ جهانی‏ اول با بلاد عربی‏(13)می‏جنگیدند،صحبت به میان آورم مستدل‏تر گفته‏ا م.دیدیم که‏ فرمانده فرانسوی-فاتح دمشق،«ژنرال گورو»در حالی که پای خویش را بر مزار صلاح‏ الدین گزارده بود،چنین گفت:
«هان،ای صلاح الدین ما برگشتیم!»باز می‏بینیم که ژنرال«آلن بی»
هنگام ورودش به قدس،در برابر کنیسه قیامت چنین اظهار می‏دارد:
«امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید».
این حادثه را رهبر صهیونیست،اسرائیل زانگویل«جنگ هشتم صلیبی» می‏نامد!!
 عناوین دیگر مطالب یهود شناسی
.......................................................................................................................................
پی نوشت ها:
(1):Mishnah
(2):Gemara
(3):H.L.Strack
(4):تفسیر کتاب مقدس یهود.
(5):Targum-ترگم ترجمه بخشی از عهد عتیق به زبان آرامی است.مترجم.
(6):Jewsh Encyclopedia
(7):Peraqim
(8).نبوخذ نصّر همان بخت النصّر میباشد.مترجم.
(9).(320-319.The Talmud.H.polano,pp)
(10).178.p,1948:The Wisdom of Israel,Ed.Lewis Browne,London
(11).تئودور هرتزل رهبر و بنیانگذار مکتب صهیونیسم با اسکان یهود در فلسطین مخالف بود.او نخست با عبدالحمید دوم،سلطان عثمانی دیدار نموده و درخواست کرد فلسطین در ازای سالم سازی و نظم بخشیدن به‏ اقتصاد امپراطوری به یهود واگذار گردد.سلطان این پیشنهاد را نپذیرفت.زیرا این کار از دو جهت خاص،سخت‏و یا غیر ممکن بود:
اول آنکه سلطان در صورت موافقت با این پیشنهاد،مسلما به قیام اعراب که در آن زمان آغاز شده و روز به‏ روز گسترش می‏یافت-دامن می‏زد.از سوی دیگر«اتریش»-با توجه به معادله‏های بین‏المللی آن روزگار- با این کار مخالف بود و سلطان عبدالحمید در آن روزهای پرمشقتی که زوال امپراطوری در اثر مشکلات داخلی و خارجی بسیار رو به گسترش بود،از دست دادن متحدی چون اتریش را به صلاح نمی‏دید.
بنابراین«هرتزل»که مرد خردمند و زیرکی بود و شرایط آن روزگار و نفرت عمومی و با سابقه مسیحیان‏ اروپای قدرتمند از یهود را خوب می‏دانست،این خواسته را-به رغم توجه برخی رهبران به آن-پی‏گیری ننموده و اوگاندا را مدّنظر قرار داد.ولی مرگ او در سال 1904 میلادی معادله را به نفع آنها که فلسطین را مدّ نظر قرار می‏دادند قوی‏تر ساخته و جهت مثبت دیگری که مرگ بنیانگذار برای یهود داشت،رفع خطر اختلاف داخلی بین‏ ایشان،در مورد جایگاه جغرافیایی ارض موعود بود.البته اختلاف تنها سیاسی نبوده بلکه جنبه عقیدتی نیز داشت‏ که کتاب،خود به این مورد اشاره دارد اضافه می‏کنم که برخی از یهود متدین دستیابی به صهیون را به جهان‏ آخرت نسبت داده و رسیدن به آن در این دنیای مادی را غیر ممکن می‏دانند.ایشان همان صهیونیستهای مذهبی‏
هستند که با صهیونیستهای اسرائیل امروز مخالف می‏باشند.اصولا برخی منابع موثق در مورد تاریخ صهیونیسم را، خاخامهای متدین نوشته‏اند.مترجم.
(12).شرح این مطلب را در منبع زیر بخوانید:.Palestine-The Mohammedan Holy land,Dr.Charles D
.P.XXIX.1949.Matthews,yale oriental Series,)Researches(.Vol.XXIV
(13).من از آن جهت کلمه بلاد را بکار بردم که در آن زمان هنوز هیچ کشور عربی بوجود نیامده و کشورهای مزبور
نقش ایالات تابع امپراطوری عثمانی را داشتند.مترجم.