مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 89/5/31
نظر
ابوبکر اسکافی در کتاب فوائد الأخبار از جابر بن عبدالله نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمودند:
کسی که ( خروج ) دجال را تکذیب کند کافر شده و کسی که مهدی علیه السلام را تکذیب کند کافر شده است

گفته میشود تولد نوزادی در اسرائیل یهودیان این کشور را به شدت وحشت زده کرده است زیرا این نوزاد یهودی شباهت بسیار زیادی به دجال آخرالزمان که در تمام کتب دینی و غیر دینی جهان از جمله در یهودیت ، مسیحیت و اسلام از آن به عنوان فتنه گر و دروغگوی آخرالزمان نام برده شده است دارد
dajjal_1.jpg
آیا این نوزاد که با مرگ دست و پنجه نرم میکند همان دجال فتنه گر است ، اگر این همان است آیا خبری وحشتناکتر از این جود دارد و اگر نیست چطور این همه شباهت ، نظر شما چیست ؟ نظر دوستان شما در مورد این خبر چیست

در مورد دجال آخرالزمان داستانهای بسیاری نقل شده که بعضی ساختگی و بعضی دارای سند معتبر هستند که ما برخی از آنها را برای شما شرح میدهیم ، مطالب زیر با زحمت از منابع مختلف شیعه و سنی گلچین شده است اما برخی موارد صد در صد قابل تائید نیست .... الله الاعلم

برخی منابع نیز سعی داشتند دجال را از وجود یک شخص به یک گروه یا تفکر یا اسرائیل و آمریکا و حتی اسکناس یک دلاری آمریکا و تفاسیر آن ربط دهند که بخاطر آنکه نگارنده این متن ، آن متون را از احساسات ضد صهیونیستی و ضد آمریکائی نشات گرفته تصور کرد از ذکر آن خودداری میکنیم و تحقیق در این مورد را به علاقه مندان واگذار میکنیم

ابوبکر اسکافی در کتاب فوائد الأخبار از جابر بن عبدالله نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمودند:
کسی که دجال را تکذیب کند کافر شده و کسی که مهدی علیه السلام را تکذیب کند کافر شده است

حدیث بالا و احادیث دیگر نشان دهنده این موضوع است که به احتمال بسیار دجال یک شخص و از جنس مذکر است نه تفکر و ایده و کشور یا قدرت و ثروت و دجال موعود با دجال ها و دروغگو هائی که در برخی احادیث به تکثر آنها تا شصت نفر اشاره شده است فرق دارد

الله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

از جمع داستانها و احادیث مختلف فارق از راست یا ساختگی بودن آنها دجال دارای حالات زیر است :

ناقص ، کور و یک چشمی است و ‏از اصل خلقت یک چشم ندارد به طورى که ‏گودى حدقه‏اش نیست و ادعای خدائی میکند در صورتیکه در خدا نقص و عیب وجود ندارد
چشم چپش در وسط پیشانی او قرار دارد ( لوچ هم هست )
از قوم یهود است

dajjal_2.jpg


مردی چاق و سرخ روی است ( در برخی منابع ذکر شده است که لحاظ بزرگی هیکل هیچ انسانی از ابتدای خلقت مانند او وجود نداشته است )
موهایش مجعد است
پایش لنگ است
دارای قدرتهای فوق بشری و جادوئی است به نحوی که تصور میشود مرده را زنده میکند و در قحطی مردم را طعام میدهد
هفتاد هزار ترک ، یهود ، زنا زاده ، خواننده ، نوازنده ، بادیه نشین و زن از او پیروی می کنند به هرخرابه ای برسد می گوید گنج هایت را آشکار کن پس آنچه گنج دارد آشکارمی شود
طول حکومتش چهل روز است و در این مدت همه را به کفر میکشد
برای نجات از شرش حفظ نمودن سوره کهف قبل از خروجش و در صورت رویت وی خواندن سوره حمد و خانه نشینی و توکل بر خدا توصیه شده است
بر همه جا وارد میشود بجز مکه و مدینه
از اصفهان ، یهودیه ، خراسان یا سیستان خروج میکند ( نکته : نام قدیم اصفهان یهودیه بوده و سیستان نام منطقه ای است بعد از خوراسگان اصفهان که احتمال اینکه منظور از این اسامی مختلف دقیقا یکجا بوده است هست ) این منطقه به همین نام سیستان هم اکنون در نزدیکی اصفهان وجود دارد و اتفاقا قطار اصفهان بندرعباس در ایستگاه کوچک سیستان در حدود 25 کیلومتری اصفهان توقف کوتاهی دارد

 

و اما مشروح روایات و اسناد :

دجّال با یک چشمش میبیند ، قامتى دراز و چشمانى زاغ دارد که از آنها آب مى ریزد، صورتش آبله رو است و دهانش بوى بد مى دهد، دندانهایش درشت است و ناخنهایش خمیده، پوست بدنش آبله دار و بى مو، در سرش نشانه شکستگى دارد، گردنش دراز، اخلاقش زشت و انگشتانش بسیار بلند است که از وسطهاى کف دستش منشعب مى شود، صدایش طنین دار،شانه هایش بلند و پیشانى اش فراخ است، ریشش به سینه اش فرو هشته، مردى زشت خوى و ترش روست، بر مرکبى سوارست که خودش سرخ و پاهایش سبز است ، سرش چون کوهى بلند و پشتش متناسب با آنست. بر پیشانى اش دو سطر نوشته شده که هر مؤمنى آنرا مى خواند و هرکافرى آنرا تکذیب مى کند، و آن اینکه هر کس از تو پیروى کند شقاوتمند است و هر کس از تو جدا شود خوشبخت است، بیشتر لشکریانش از یهودیان و زنازادگان است. در طرف راست او کوهى سبز و در طرف چپش کوهى سیاه است که با او راه مخفى روند و همراه او توقف مى کنند. مى گوید: این بهشت منست و این یکى از دوزخ من. هر کس از من پیروى کند او را به بهشت مى برم و هر کس نافرمانى کند او را با شمشیر نقمت خود تأدیب مى کنم. در حالی که بهشت او آتش و جهنم او نعمت است
آیا براى شما در مورد دجّال حدیثى بگویم که هیچ پیامبرى به قوم خود نگفته است؟ او ( یک چشمش) نابیناست، و چیزى همانند بهشت و جهنّم با خود حمل مى کند، من شما را از او بیم میدهم آنچنانکه حضرت نوح قومش را بیم داد. من شما را از او بیم مى دهم و هیچ پیامبرى نیست جز اینکه از او برحذر داشته است. ولى من به شما چیزى مى گویم که هیچ پیامبرى به قوم خود نگفته است: مى دانید که او ( نابینا) است و خداوند نابینا نیست. دجّال تا نزدیکى مدینه مى آید و آنگاه سه زلزله در مدینه روى مى دهد، پس هر کافر ومنافقى از شهر بیرون مى رود و بدین سان وحشت از دجّال وارد مدینه نمیشود
در روایات دیگرى آمده است که حضرت رسول (ص) در نماز از فتنه دجّال به خدا پناه مى برد و به اصحابش مى فرمود: همراه او آتش و نورى هست، آتش او آب خنک است و آب او آتش است. هر کس از شما شیعیان آن زمان را درک کند خود را به آنچه که آتش به نظر مى رسد بیفکند که آنچه آتش تصوّرشود آب گوارائى است
البتّه این معنى به نظر مى رسد که دور از واقعیت باشد و تصوّر نمى رود که پیامبر اکرم(ص) چنین تعبیرى را فرموده باشد، ولى در منابع اهل سنّت موجود است.
دجّال مردى درشت و چاق است و در میان مخلوقات خدا از حضرت آدم تا پایان جهان کسى بزرگتر از او نیست.»
از روزیکه خداوند اولاد حضرت آدم را آفریده است فتنه اى بالاتر از فتنه دجّال نیست. خداوند پیامبرى نفرستاده جز اینکه امّت خود را از فتنه دجّال بیم داده است. من آخرین پیامبر و شما آخرین امّت هستید، او بدون تردید درمیان شما خروج خواهدکرد»
هان اى مردم! خداوند پیامبرى را نفرستاده جز اینکه قوم خود را از دجّال بیم داده است وخداوند او را براى زمان شما ذخیره کرده است. اگر کارهاى او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود که او کور است و پروردگارتان کور نیست. او بر فراز مرکبى مى آید که بین دو گوشش یک میل است. او خروج مى کند درحالیکه بهشت و جهنّم را با خود یدک میکشد و کوهى از نان و رودخانه اى از آب را همراه خود حمل مى کند. بیشترین پیروانش ازیهودیان، زنان و بادیه نشینان است، به همه اقطار و اکناف جهان وارد مى شود جز مکّه و حوالى مکّه، و مدینه و حوالى مدینه، که هر دو ( مکّه و مدینه) بر او حرام است
بر دجّال حرامست که وارد راههاى کوهستانى مدینه شود، از این رهگذر به وادیهاى نزدیک آن مى آید، در آنجا مردى از بهترین مردم به سوى او خارج مى شود و مى گوید: من گواهى میدهم که تو دجّال ( دروغگو ) هستى . دجّال مى گوید: ای مردم من اگر این مرد را بکشم و سپس زنده سازم،آیا در مورد این امر باز هم شکّ مى کنید؟! مردم مى گویند: نه . پس او را مى کشد وسپس زنده اش مى کند. هنگامى که او را زنده مى کند، او مى گوید : هرگز عقیده من نسبت به تو تغییر نکرده قبلاً هم در همین سطح ترا مى شناختم که الان مى شناسم. دجّال تصمیم مى گیرد که یکبار دیگر او را بکشد ولى خداوند دیگر او را مسلّط نمى سازد. گفته شده که آن مرد حضرت خضر علیه السّلام است،

مدّت چهل روز در روى زمین جولان مى کند، روزى چون یکماه ودیگر روزهایش چون روزهاى شما، سرعتش در روى زمین چون باران است، باد به دنبالش حرکت مى کند، به نزد قومى مى آید و به طرف خود دعوت مى کند. او را تکذیب مى کنند و دست ردّ به سینه اش مى زنند، بر مى گردد، در حالیکه همه اموال آنها را (از طریق سحر وشعبده) با خودش مى برد. آنها صبح مى کنند و مى بینند که چیزى در دست ندارند. آنگاه به سوى آنها باز مى گردد و آنها را به سوى خود فرا مى خواند و همگى او راتصدیق مى کنند و دعوتش را مى پذیرند. به آسمان میگوید: ببار، آسمان مى بارد. به زمین مى گوید: برویان، و زمین مى رویاند. پس دامهاى آنها بهتر از هر زمانى میخورند و به تناسب آن شیر مى دهند، آنگاه به ویرانه آمده مى گوید : گنجهایت را درآور. پس برمى گردد و گنجها همانند زنبوران عسل به دنبالش حرکت مى کنند. جوان چهار شانه اى را مى خواند و با شمشیر دو نیمش مى کند و سپس یکبار دیگر فرا میخواند و خنده کنان به او روى مى کند

کسى صدای او را نمى شنود جز اینکه از او پیروى مى کند جز کسانیکه خداوند آنها را نگهدارد. بهشت و دوزخى خواهد داشت که خواهد گفت: این بهشت منست براى کسانیکه مرا سجده کنند و این جهنّم منست براى کسانیکه از سجده به من ابا کنند

دجّال با هفتاد هزار یهودى خروج مى کند که همگى تا به دندان مسلّح هستند. چون دجّال به حضرت عیسى نگاه کند از ترس ذوب مى شود آنچنانکه سرب در آتش ذوب مى شود. سپس پشت کرده پا به فرار مى نهد. حضرت عیسى (ع) مى فرماید : من ضربتى براى تو دارم که هرگز از من فوت نخواهد شد. پس به او مى رسد و او را طعمه شمشیر مى سازد. دیگر چیزى از آفریده هاى خدا پیدا نمى شود که آن یهودیان در زیر آن مخفى شوند جز اینکه به اذن خدا به حرف درآمده مى گوید: اى مسلمان! اینجا یک نفر یهودى هست او را بکش. هر سنگى و هر جنبندهاى مخفیگاه آنها را بیان مى کند، جز « غرقد» که از درختان آنهاست و لذا به حرف نمى آید» غرقد، نوعى عوسج است و آن درختى است که برگ و بار آنرا بجوشانند و در خضابها به کار برند. نگارنده هنوز به عقیده خود باقى است که دجّال رمز یک آشوبگر و ستمگر از رهبران گروههاى گمراه و خونخوار است که با لشکریان تا به دندان مسلّح طغیان مى کند و ادّعاى الوهیت مى نماید تا روزیکه وعده الهى فرارسد و همه نیروهایش را درهم شکند و خود با یک ضربت از پاى درآید. که حق پابرجا و باطل نابود شدنى است

اسبغ بن نباته‏» ازامیرالمؤمنین‏علیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجال ‏کیست؟ فرمودند که: آگاه باشید، دجال «صائدبن‏صید» است و شقى کسى است که او را تصدیق کند و سعید کسى است که او را تکذیب کند...و از دهى که معروف به یهودیه ‏است ، خروج مى‏کند. چشم راستش ‏از اصل خلقت ندارد به طورى که ‏گودى حدقه‏اش نیست و دیگرى که ‏در پیشانیش است، مانندستاره ‏صبح مى‏درخشد و در چشمش مانند پارچه گوشت چیزى است گویا که با خون ممزوج است و در میان‏ چشمش ( یا پیشانی ) لفظ «کافر» نوشته شده به‏طورى که همه کس آن را مى‏خواند خواه سواد دار باشد و خواه نه . به ‏دریاها داخل مى‏شود و آفتاب با وى‏ سیر مى‏کند و در پیش رویش کوهى‏است از دود و در پشت‏ سرش کوه‏سفیدى است که خلایق چنین‏ مى‏دانند که آن طعام است و در ایام‏ قحطی شدیدى خروج مى‏کند و به ‏درازگوشی سوار شود و زمین در زیر پایش ‏پیچیده مى‏گردد و به هیچ آبی ‏نمى‏گذرد مگر اینکه خشکیده ‏مى‏شود به طورى که جایش تا روز قیامت ‏خشک مى‏ماند و به آواز بلند ندا مى‏کند، به نوعى که همه جن وانس و شیاطین ، که در ما بین مشرق ‏و مغرب‏اند صداى او را مى‏شنوند.چنین مى‏گوید: « اى دوستان من! به زودى به‏ سوى من آیید. منم آن خدای بزرگ شما و آن کسى که ‏مخلوقات را خلق نمود و ایشان را در محکم نمودن ترکیبشان با هم ‏مساوى گردانید و اندازه صورتها و هیاتهاى ایشان را تعیین نمود و منم‏ آن پروردگار شما که بر همه اشیا قادر است.» و این دشمن خدا ، اینها را دروغ ‏مى‏گوید، زیرا که او مردى است که‏ طعام مى‏خورد و در بازارها راه ‏مى‏رود و پروردگار شما کور نیست‏ و طعام نمى‏خورد و راه نمى‏رود و ازمکانى به مکان دیگر منتقل نمى‏شود. آگاه شوید بدرستى که بسیارى ازتابعان او در آن روز اولاد زنا وصاحبان طیلسان سبز هستند و آن‏ لباسی است (بافتنی بدون دوخت خیاطی) مانند ردا که بر سر ودوش انداخته مى‏شود .خداوند عزوجل او را در شهر«شام‏» در بالاى تلى که معروف است ‏به تل «افیق‏» سه ساعت از روز«جمعه‏» گذشته به دست کسى که ‏مسیح بن مریم علیه السلام در پشت‏ سرش‏ نمازمى‏گزارد، به قتل مى‏رساند.آگاه شوید بدرستى که بعد از این ‏طامه کبرى واقع خواهد شد و آن‏ خروج دابه از زمین است. بعد از آن‏امام على علیه السلام فرمودند که : از من ‏مپرسید که بعد از خروج دابه چه ‏واقع خواهد شد. درآن حال «ترال بن‏سبره‏» به صعصعه گفت که: امیرالمؤمنین از این کلام اعجازنظام، چه چیز اراده نموده اند؟ صعصعه گفت: یا بن سبره! کسى که ‏عیسى ‏بن ‏مریم علیه السلام در پشت ‏سرش ‏نماز مى‏گزارد ، امام دوازدهم‏است!»

طبق روایات ، حوادث مرگبار و وحشتناک زیادی ( 1200 مورد ) قبل از ظهور رخ میدهد که به اعتقاد محققان 1195 مورد آن محقق شده و فقط 5 مورد آن که از مهمترین موارد نشانه های آخرالزمان است باقی مانده است که از این حوادث و نشانه ها بصورت اجمال میتوان به ظهور سفیانی ( از نوادگان ابوسفیان است که از سوریه خروج و کودتا میکند در دین تحریف کرده و آن را منحرف میکند و شیعیان را قتل عام میکند گفته میشود سفیانی با مشخصات رسیده هم اکنون در کشور سوریه از مقامات بلند پایه امنیتی بشمار میرود ) ، ظهور دجال ( دروغگوی یک چشم و وحشتناکی که قدرتهای مافوق بشری دارد در قحطی ظاهر شده و همه مردم را طی چهل روز به کفر و شرک میکشاند ) ، زندیق قزوینی ( شخصی که به مردم ستم فراوان کرده و ظلم را از حد میگذراند ، همنام پیامبر است و حصار ها را تغییر داده و بزرگان مردم را خوار میکند و هر که با او مخالفت کند هر جا باشد وی را یافته نابود گرداند ) بیماری کشنده واگیر دار ( که بسیاری از مردم جهان را گرفتار و به کام مرگ میکشد ) خرابی و مرگهای ناگهانی بغداد ( تا جائی که رهگذران سئوال میکنند این ویرانه ها شهر بغداد بوده است ؟ ) ، علنی شدن گناه و زنا و فسق و فجور و طغیان بر خدا ، رواج کسب های حرام ، شباهت مردان به زنان و زنان به مردان ، آبادی مساجد بدون نمازگزار ، فراگیر شدن ظلم ، تسلط زنان به مردان ، حلال شدن حرام خدا و حرام شدن حلال خدا ، دین لقلقه زبانها میگردد ، قاریان قرآن فراوان و عمل کننندگان به آن کم میشوند ، خوشنودی مردم از شنیدن صداهای حرام لهو و لعب و سنگین شدن گوشها برای شنیدن صدای حق و صدای قرآن ، بی نظمی طبیعت و فصول ، مسلمانان یکدیگر را دروغگو میدانند و چنگ و آب دهان به صورت هم می اندازند ، بلند شدن ساختمانها ، روی آوردن دنیا و خوشی های دنیا به مردم ، خوار شدن علمای دین ، شیوع مرگهای ناگهانی ، سخت شدن دینداری ، تمسخر مومنین تا جائیکه مومن ایمان خود را مخفی میکند ، نا امیدی از ظهور منجی بشریت و بهبود اوضاع ، فقه دین را برای غیر خدا می آموزند و به حج میروند به منظوری غیر از خدا ، مردم ربا میگیرند و رشوه میدهند ، ساختمانها بلند و محکم میشوند ، سفیهان و بی عقلان را بر امور بگمارند ، امرا فاجر ، وزرا ستمگر و کدخدایان خائن گردند ، مردم کار دنیا را بر کار آخرت ترجیح میدهند ، دروغگو به راستگوئی و خائن به امانت داری مشهور میشود ، به خاطر حرص دنیا زنان با مردانشان در تجارت شریک میشوند ، مردم به ناحق شاهد میشوند و بدون مشاهده بخاطر طرفداری شهادت میدهند ، صدای بی دین ها بلند گردد و به سخنان آنها گوش فرا داده شود ، مردم دلهایشان از مردار گندیده تر و از صبر تلخ تر میشود و .......