مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 92/4/12
نظر

" غفلت" ،" سرگرمى" ،" تجمل"، " تفاخر" و " تکاثر" دوران هاى پنجگانه عمر آدمى را تشکیل می ‏دهند.


زندگی دنیا ویژگی هایی دارد که انسان ها را درگیر خود می کند و آنان را مشغول خود می سازد.

یکی از آیات سوره حدید به بیانی بسیار جالب ، این خصلت ها را بیان می کند: " اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ "( بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشىِ شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رُستنى آن [باران‏] به شگفتى اندازد، سپس [آن کشت‏] خشک شود و آن را زرد بینى، آن گاه خاشاک شود. و در آخرت [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [م?منان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنیا جز کالاى فریبنده نیست.)(20 حدید)

کلمه" لعب" به معناى بازى قانونمند است (که دو طرف بازى به نظام آن آشنایى دارند) که کودکان برای اهداف خیالى آن را انجام مى‏دهند. و کلمه" لهو" به معناى هر عمل سرگرم کننده‏اى است که انسان را از کارى مهم و حیاتى و وظیفه‏اى واجب باز بدارد.

کلمه" زینت" این مفهوم را می دهد که فرد به شکل مخصوصی خود را بیاراید، و شاید منظور از آن وسیله آرایش باشد.

" آرایش" آن است که چیز مرغوبى را ضمیمه چیز دیگرى کنى تا مردم به خاطر زیبایی حاصل از این ضمیمه مجذوب آن شوند، (مثلا آرایش زنان، که زن با طلا و جواهرات و یا رنگ هاى سرخ و سفیدى خود را جلوه دهد، و از ضمیمه کردن آنها به خود ایجاد زیبایی می کند، به طورى که بیننده مجذوب جمال او شود.)

" تفاخر" به معناى مباهات کردن به حسب و نسب است.

" تکاثر در اموال و اولاد" به این معنا است که شخصى به دیگرى فخر بفروشد که من مال و فرزند بیشترى دارم.

از شیخ بهایى (رحمة اللَّه) نقل شده که گفته است: این پنج خصلتى که در آیه شریفه سوره حدید ذکر شده، از نظر سنین عمر آدمى و مراحل حیاتش مترتب بر یکدیگرند، چون تا کودک است حریص در لعب و بازى است، و همین که به حد بلوغ مى‏رسد و استخوان‏بندیش محکم مى‏شود علاقه‏مند به لهو و سرگرمى‏ها مى‏شود، و پس از آنکه بلوغش به حد نهایت رسید، به آرایش خود و زندگیش مى‏پردازد و همواره به فکر این است که لباس فاخرى تهیه کند، مرکب جالب توجهى سوار شود، منزل زیبایى بسازد، و همواره به زیبایى و آرایش خود بپردازد، و بعد از این سنین به حد کهولت مى‏رسد. آن وقت است که (دیگر به اینگونه امور توجهى نمى‏کند، و برایش قانع کننده نیست، بلکه) بیشتر به فکر تفاخر به حسب و نسب مى‏افتد، و چون سالخورده شد همه کوشش و تلاشش در بیشتر کردن مال و اولاد صرف مى‏شود.

بنابراین" غفلت" ،" سرگرمى" ،" تجمل"، " تفاخر" و " تکاثر" دوران هاى پنجگانه عمر آدمى را تشکیل مى‏دهند.

نخست" دوران کودکى" است که زندگى در هاله‏اى از غفلت و بی خبرى و لعب و بازى فرو مى‏رود.

سپس مرحله" نوجوانى" فرا مى‏رسد، و سرگرمى جاى بازى را مى‏گیرد، و در این مرحله انسان به دنبال مسائلى است که او را به خود سرگرم سازد و از مسائل جدى دور دارد.

مرحله سوم مرحله" جوانى" و شور و عشق و تجمل پرستى است.                       

از این مرحله که بگذرد مرحله چهارم فرا مى‏رسد و احساسات" کسب مقام و فخر" در انسان زنده مى‏شود.

و سرانجام به مرحله پنجم و سالخوردگی مى‏رسد که در این مرحله به فکر افزایش مال و نفرات و جمع ثروت مى‏افتد.

مراحل نخستین تقریباً بر حسب سنین عمر مشخص است ولى مراحل بعد در افراد کاملاً متفاوت مى‏باشد، و بعضى از آنها، مانند مرحله تکاثر اموال، تا پایان عمر ادامه دارد، هر چند بعضى معتقدند که هر دوره‏اى از این دوره‏هاى پنجگانه هشت سال از عمر انسان را مى‏گیرد، و مجموعاً به چهل سال بالغ مى‏گردد، و هنگامى که به این سن رسید شخصیت انسان تثبیت مى‏گردد.

در ادامه آیه می فرماید : مثل زندگى دنیا در خوشی و فریبندگیش و سپس در از دست رفتنش، مانند بارانى است که به موقع مى‏بارد، و باعث روییدن گیاهان و زراعت‏ها مى‏شود و زراعت‏کاران از روییدن آنها خوشحال مى‏شوند، و آن زراعت و گیاه هم چنان رشد مى‏کند تا به حد نهایى نموش برسد، و رفته رفته رو به زردى بگذارد، و سپس گیاهى خشکیده و شکسته شود، و بادها از هر سو به سوى دیگرش ببرند.

در واقع دوران حیات انسان ها که ممکن است چندین سال طول بکشد، مانند دوران کوتاه زندگی یک گیاه از زمان رویش تا خشک شدن آن است. اما  آنچه حاصل واقعی عمر ماست در آن دنیا بدست می آید که یا عذاب شدید است و یا مغفرت و خشنودى پروردگار. که آنها باقی و جاودانه می مانند و زندگى دنیا چیزى جز متاع غرور نیست .

" متاع" به معنى هر گونه وسیله بهره‏گیرى است، بنابر این جمله" دنیا متاع غرور است" مفهومش این است که وسیله و ابزارى است براى فریبکارى، فریب خویشتن، و دیگران.

نکته قابل توجه اینکه این بیان در مورد کسانى است که دنیا را هدف نهایى قرار مى‏دهند و به آن دل مى‏بندند، و بر آن تکیه مى‏کنند و آخرین آرزویشان وصول به آن است.

امام علی(علیه السلام) می فرمایند: "ای کسی که دنیا را نکوهش می کنی، اما فریفته پوچی ها و اباطیل آن هستی! فریفته ی دنیایی و نکوهشش می کنی؟ آیا تو او را مجرم و گناهکار میدانی یا او تو را چنان می داند؟ دنیا کی شیفته ات کرد و یا کی فریبت داد؟...

دنیا برای کسی که از در راستی با آن درآید سرای راستی است و برای کسی که آن را نیک بفهمد سرای عافیت و سعادت است و برای کسی که از آن توشه بردارد سرای توانگری و بی نیازی است.