مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : جمعه 92/9/8
نظر

محسن قرائتی :

می‌گویند: شما آخوندها می‌گویید: اگر زکات ندهید باران نمی‌آید. کشور کانادا اصلاً مسلمان نیست اصلاً زکات هم نمی‌دهند، صبح تا شب هم باران می‌آید. یا اگر ظلم کنی، سیلی می‌خوری. فلانی کارش ظلم کردن است و تا حالا هم هیچ سیلی نخورده است. اینها را چه کنیم؟ به دختر و پسر چه بگوییم؟ یا سر کلاس و دانشگاه، یا در حوزه و جامعه و منبر. مثلی که من دارم این است. می‌گویم: شما که چای می‌خوری، اگر وسط چای خوردن عطسه کنی. دستت تکان می‌خورد، از این نعلبکی و استکان چای سه قطره سه جا می‌چکد. یکی به عینک می‌چکد. یکی به لباست می‌چکد، یکی به فرش می‌چکد. خود شما سه برخورد می‌کنی. اگر به عینکت چکید، سریعاً دستمال کاغذی درمی‌آوری پاک می‌کنی. چون عینک شیشه است زود پاک می‌کنی. اگر به لباس چکید می‌گویی: می‌رویم خانه با دست یا با ماشین لباسشویی می‌شوییم. اگر به فرش چکید، می‌گویید: باشد شب عید! شب عید که قالی‌ها را می‌شوییم. منتهی هرچه دیرتر باشد سخت‌تر است. اگر فوری باشد، دستمال کاغذی. اگر لباس باشد، مشت و مال. اگر قالی شد، دسته بیل. چون قالی را با دسته بیل می‌شویند. کیفر هرچه به قیامت بیفتد خطرش بیشتر است. سه تا را هم آیه داریم. هم دستمال کاغذی، هم مشت و مال، هم دسته بیل. هر سه در قرآن هست. اما برخورد دستمال کاغذی این است. می‌گوید: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» (شوری/30) شما چون ایمان دارید، خلافی کردید چوب می‌خورید. یعنی مؤمن هستید، شیشه‌ای و شفاف هستید، خوب هستید. خدا زود حال شما را می‌گیرد، کسی که همه نمره‌هایش بیست است اگر یکبار نمره‌ی 15 گرفت، دبیر می‌گوید: بیا ببینم. تو که همه نمراتت بیست بود. چرا پانزده شدی؟ ولی آنکسی که هر روز نمره‌ی صفر می‌گیرد، آن هم صفر اندازه‌ی در قوری، این دیگر توبیخ ندارد. این از اول تا آخر صفر است. اگر یک لکه به عمامه سفید افتاد، من فوری می‌شویم. اما اگر پیراهن سیاه من لک دار شد، که دیگر نمی‌شویم. سیاهی روی سفیدی پیداست. خوب‌ها را خدا می‌گوید: چون تو خوبی زکات ندهی، باران نمی‌آید. چون خوب هستی. چهل تا گوسفند یکی زکات است. ندهی، گوسفندهایت آسیب می‌بیند. آدم‌های مؤمن را خدا مثل شیشه با آنها برخورد می‌کند. یعنی خلاف کنند فوری خدا مچشان را می‌گیرد. آدم‌های فاسق را برای بعد می‌گذارد. آیه‌ی خوب‌ها این بود. «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» این آیه‌ی قرآن بود برای خوب‌ها.

آیه‌ی بدها این است. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» (کهف/59) یعنی عجله نکنید، برای هلاکت آنها وعده گذاشتیم. بگذار جاوید شاه بگویند، سال 57 هم مرگ بر شاه می‌گویند. هی نگو شاه که اینقدر جنایت می‌کند پس چرا اینقدر خوش است؟! بابا صبر کن. بگذار مبارک جنایت کند، بعد می‌گیرند او را مثل گربه در قفس می‌کنند. «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»

یک آیه‌ی دیگر می‌گوید: اصلاً در دنیا کارشان نداریم مثل صدام. تا پای اعدام هم نگاه می‌کند. نه در قفس برود و هیچی! قرآن می‌گوید: «أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ» (آل‌عمران/178) این هم آیه‌ی قرآن است. اصلاً در دنیا کارشان نداریم. گذاشتیم برای آخر سال با دسته بیل. پس سؤال: شما که می‌گویی: اگر خلاف کنید خدا حالتان را می‌گیرد، پس چرا خدا حال خلافکارها را نمی‌گیرد؟ جواب: خلافکارهای خوب را فوری حالشان را می‌گیرد. خلافکارهای بد را مدت تعیین می‌کند. خلافکارهای بد بد بد را می‌گذارد برای قیامت. سه تا آیه داریم. خوب را فوری حالشان را می‌گیرد. «فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ»، بدها را «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»، آخر سال می‌گوید: «إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ» برای قیامت می‌گذارد.