مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 93/3/3
نظر

اللَّهُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ  لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلىَ‏ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ  وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا(نسا: 87)

خداوند کسى است که هیچ معبودى جز او نیست. به یقین، در روز رستاخیز- که هیچ شکى در آن نیست- شما را گرد خواهد آورد، و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟


خدا در این آیه درباره جمع کردن همه در قیامت سخن به میان آورده است و در پایان آیه می فرماید که چه کسی از خدا راستگوتر است؟ اهمیت راستگویی وقتی مشخص می شود که نقطه مقابل آن طرح شود. روایتی داریم که کلید همه بدی ها دروغ است. یعنی دروازه همه بدی ها دروغ است. اهمیت صداقت آنقدر است که خداوند این صفت را بر خود نهاده است. پذیرش صادق بودن خدا در کلام و عمل اثر مستقیمی در زندگی ما دارد. 

براستی چقدر به فرموده های خدا ایمان داریم؟

چقدر به قیامت اعتقاد داریم؟

چقدر به پرونده اعمال ایمان داریم؟

خدا می فرماید رزاق منم و شما را بدون روزی نمی گذارم . ولی باور نمی کنیم و به هر دری می زنیم که روزی جذب کنیم به حلال و حرامش هم توجه نداریم.

تا می شنویم یک م?سسه مالی وام با بهره ای کم می دهد، بهره گرفتنش را نادیده گرفته و به هر دری می زنیم که حتماً این وام جور شود، و با کمال میل هم بهره آن را پرداخت می کنیم اما وقتی خداوند متعال می فرماید: « آیا من برای شما کافی نیستم؟» پاسخ ما چیست؟ شاید جرأت نکنیم به زبان بیاوریم اما ته دلمان می گویم نه کافی نیستی وام بانک نقد است و توکل نسیه، چرا نقد را ول کنیم و نسیه را بچسبیم؟

خدا می فرماید که اگر قرض الحسنه بدهی هفتاد برابر آن به شما برمی گردانم اما باور نداریم و ربا  می دهیم و می گیریم.

ما شَمّ اقتصادی نداریم چون هیچ کجای عالم نمی شود که سپرده بگذاری و هفتصد برابر تحویل بگیری، اما طبق فرمول خداوند اگر یک هزار تومانی قرض الحسنه بدهیم هفتصد هزار تومان کاسب می شویم با ضمانت خود خداوند، چرا باور نداریم؟ آیا خداوند بی نیاز و صادق نیست؟

امیرالمومنین علی علیه السلام در روایتی می فرماید: النجاة فی الصدق. اما برای نجات از گرفتاری ها هزار و یک بی راهه را انتخاب می کنیم.

و هزاران نمونه دیگر که همه ما در زندگی با آنها برخورد کرده ایم .

راست و حسینی بگیم که اگر واقعاً به صداقت خدا ایمان داشتیم این همه گناه انجام می دادیم؟ شاید بشود گفت که یه جورایی ریشه گناهان باور نداشتن خدای مهربان است. ما صادق بودن خدا را ، رازق بودن خدا را، عالم و حکیم و بصیر بودن و عادل بودن خدا را باور نداریم.

اگر واقعاً صداقت خدا را باور کرده بودیم که الان دنیامون بهشت شده بود و نیازی به قیامت نبود، و باور به بقیه صفات خدا بماند.

خداوند در این آیه برای باور داشتن به قیامت که روز حساب و کتاب هست خود را به صفت صادق بودت مزین نموده است که یقین داشته باشیم که قیامتی هست و باید پاسخگو بود.

پاسخ شما به این سوال خداوند چیست؟