مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 92/12/19
نظر

با همه ی تغییراتی که در ظاهر مسجد الحرام به علت طرح توسعه جدید پیش اومده ، ولی باز هم ابهت و شکوه کعبه ، دلرباست...

سازه های جدید اطراف کعبه ، جرثقیل های غول پیکر ، برجهای شیطانی ، مسیرهای بسته و... همه و همه باعث شدن که زائرای خونه ی خدا ، سختیها و رنجهای بیشتری رو متحمل بشن و در عین حال از لذت کمتری بهره مند می شن.

یکی از مهمترین لحظه ها برای زائرای خونه ی خدا ، اون لحظه اول و به اصطلاح "نگاه اول به کعبه " اس.

باب الفتح ، باب مروه ، باب النبی ، ... اغلب درهای مسجد الحرام مسدوده .

زائرای ایرانی خانه ی خدا که اغلب از مسیر ایستگاه غزه به حرم مشرف میشن پس از طی مسیر 20 دقیقه ای پیاده از ایستگاه به مسجد الحرام می رسن تازه اولین در باز در این مسیر باب صفاس که ورود به این مسیر پر ازدحام خیلی جالب نیست .

در بعدی باب اسماعیله  که این مسیر هم برای کاروانها و زائرایی که بار اولشونه خیلی مناسب ورود نیست چرا که رسیدن به مطاف از این باب راحت نیست.

اگه زائری می خواد طوری وارد بشه که ابهت کعبه در نگاه اول به چشمش بیاد و سازه های فعلی مابین نگاه و چشمش قرار نگیره باید از باب عبدالعزیز یا باب فهد وارد بشه که وقتی به صحن اصلی مسجد الحرام می رسه تقریبا مزاحمت سازه ها کمتره و نگاه اول به کعبه یه خرده تداعی می شه ...

عکس بالا رو که می بینین یکی از دوستان با کلی مکافات و چندین بار تغییر مکان در ظهر روز جمعه گذشته 16 اسفند در هنگام نماز جمعه مسجد الحرام گرفته و سعی کرده ابهت کعبه رو نشون بده.

خیلی ها اذعان دارن که در لحظه نگاه اول به کعبه ، هر چه از خدا خواستن برآورده شده ...

 


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 92/12/17
نظر

وقت ناهار بود ، تو سرکشی از میزهای رستوران هتل ، صحنه ای جالب نظرمو جلب کرد:

گفت : از وقتی حامله شدم ، سعی کردم ، در وعده های غذایی ، در هنگام غذا خوردن ، قرآن قرائت کنم !

قبل و بعد و حین غذا خوردن هام ، قرآن رو روبروم باز می کنم و می خونم !

گفت: می خوام غذایی که می خورم تبرک به قرآن بشه تا بچه ام با این تبرک رشد کنه!

گفت : وقتی نگاه می کنم به زندگی های مردم می بینم  علت اصلی این همه فساد و مشکلاتشون ، اینه که از قرآن دور شدن.

گفت: از ابتدای حاملگی از خدا خواستم بچه ای که تو رحمم قرار داده با قرآن مانوس کنه ، تا وقتی به دنیا میاد بیمه قرآن باشه . آخه تو این دنیای پر از فساد تنها آدمایی که با قرآن ارتباط داشته باشن ، امید به رهاییشون از فساد بیشتره .

گفت: می خوام بچم قاری قرآن بشه ، حافظ قرآن بشه ، خودم هنوز نتونستم قرآن رو کامل حفظ کنم (اشک توی چشماش حلقه زد)

نمی دونم چرا ! ولی دیگه نتونست ادامه بده ...

فقط اشک می ریخت و ساکت بود...

اجازه گرفتم ازش عکس بندازم ... و تنهاش گذاشتم ...

 


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : جمعه 92/12/16
نظر

دعای کمیل دیشب و دعای ندبه امروز صبح با حضور هزار نفر از زائران عمره گزار ایرانی در محل هتل مقر بعثه مقام معظم رهبری برگزار شد.

سالهاست که در دعای کمیل یه فراز رو بیش از همه دوست داشتم :

" صبرت على عذابک، فکیف أصبر على فراقک..."

ولی پس از سالهای زیاد ، تو دعای کمیل دیشب ایرانی ها تو شهر مکه ، یه فهم و برداشتی کاملا متفاوت از این فراز برام به وجود اومده...!!!

حسی غریب ! فهمی مبهم ! شاید باریکه ای از نور  و شاید راهی به سوی ضلالت !

تا الان تصورش هم نمی کردم ، بشه همچین برداشتی رو از این فراز کرد!

شاید تفسیری متفاوت !

واقعا منظور آقامون امیر مومنان از این فراز ، همین معنای ظاهری و مفهوم عمومی شه!

این جوری که تو روایات هست این دعا از آسمان بر خضر نبی القاء شده و امیرمومنان اونو نقل کرده و می شه گفت که فرازهای اون به نوعی حرف تو دهن بنده ها گذاشتن از سوی خداس!

هر چند برداشتها  و تفسیرای مختلفی از این فراز  خوندم و شنیدم و یکی از برداشتهایی که همیشه برام شیرین بود اینه که :

بنده های من : شاید دلم بیاد عذابتون کنم ، ولی دلم نمیاد ، رهاتون کنم و از آغوش مهربونی خودم دورتون کنم... یعنی وقتی در اوج عذاب الهی هم باشیم همون عذاب آغوش خداست !

ولی امشب برداشتم متفاوت تر از همیشه اس!

باید حسابی روش فکر کنم !

نکنه برداشت خطایی باشه !


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 92/12/15
نظر

یکی از برنامه هایی که گروههای وهابی و ضد شیعی در مکه و مدینه اجرا می کنن ، تبلیغات در راستای تخریب و تضعیف مذهب حقه شیعه اس.

این روزها هیچ جوون شیعی نیست که در اطراف مسجد الحرام رد بشه ولی به اون سی دی یا کتاب های "ضاله" که شامل رد اعتقادات شیعیان هست ، بهش ندن.

دنیای تکنولوژی هم هست کتاب و سی دی که می دن می گن اگه خوندی و جالب بود فردا بیا فلش هم بدیم...

خوشبختانه جوونای زرنگ و معتقد و راسخ شیعی ، فرداش می رن فلش رو میگیرن ، ولی کتاب و سی دی رو یا تحویل می دین به مسئولین ذیربط یا یه جورایی روونش می کنن به زباله دان تاریخ ...

این روزها بازار فلش مجانی گرفتن داغه ...! البته الخطر ! ممکنه این فلش ها راهی باشه برای نفوذ و هک ...!!!

در کنار این فعالیتهای تبلیغی ، نصب پوستر و برچسب های اطلاع رسانی در رد مستقیم اعتقادات شیعه هم هنوز جاریه ولی عکس العمل ایرانی ها در برخورد با این موضوع هم در نوع خودش جالبه ، آخه از کنار برخی دیوار ها که رد می شی ، صبح یه برچسبی می بینی ، ظهرش می بینی با چنگ و ناخن به جونش افتادن و کندنش ... و این ماجرا هر روز بر در و دیوارهای هتلها محل استقرار ایرانی ها تکرار می شه ...


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 92/12/14
نظر

سحر بود و شلوغی ورود کاروانهای عمره گزار به هتل های مکه ...

یه کاروان از تهران دم در هتل پیاده شدن و خرامان خرامان وارد شدند...

وضعیتی مشاهده کردیم که ای کاش چشممون کور می شد و نمی دیدیم...

- یه خانوم بسیار جوونی لباس احرامش یه مانتو کرمی چسبان کوتاه بود و یه شلوار کرمی ساپورت!!!

- سه تا خانوم لباس احرامشون انگار پارچه های حریر ، چسبان ، بدن نما و نازک نازک بود ! وضعیت به گونه ای اسف بار بود که قلم از شرح آن شرم دارد!!!

نمی خوام منفی بافی کنم ، نمی خوام اشاعه فحشا کنم و نمی خوام عظمت یک کار بزرگ فرهنگی و معنوی رو خدشه دار کنم ، در هر حال به قول قدیمی ها " هر خیار زاری یه خیار گنده هم داره "

اولا: لزوم کار فرهنگی و فرهنگ سازی و بهره گیری از این سفر معنوی برای ایجاد تحول فرهنگی و معنوی بر روی عمره گزاران لازم است.

دوما:توجه داشته باشیم که وضعیت فرهنگی و اجتماعی برخی شهرهای بزرگ کشورمون رو به بحرانی بودنه ! متاسفانه دشمن در اشاعه بی بند باری و بد حجابی گامهای موفقت آمیزی در این چند ساله برداشته و مطمئنا تنها راه دشمنان اسلام برای ریشه کن کردن اعتقادات ناب اسلامی و شیعی ، حذف حجاب از جامعه است!

کاری که رضا خان نتوانست با ایران بکند ! شبکه های اجتماعی و کانالهای ماهواره ای کردند و حجاب را از زنان ایرانی دور کردند...


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 92/12/13
نظر

می گفتن : یه صیغه محرمیت خوندن ، همه ی دار و ندارشونو جمع کردن ، پا شدن اومدن مکه  تا عقدشون در کنار خونه خدا بسته بشه !

این زوج جوون ، حدود هفت هشت روز پیش ، رفتن کنار ضریح مقدس شمس الشموس ، آفتاب هشتم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) و در کنار خانواده هاشو ، و با استعانت از رئوف اهل بیت ، پیوندی لطیف و معنوی را با عقد صیغه محرمیت آغاز کردند و بهمراه خونوادشون ، راهی دیار وحی شدند.

روز گذشته جاتون خالی ، تو یه مراسم کاملا معنوی و ساده و در عین حال رویایی و پربرکت و آسمانی ، عقد این دو زوج جوون در کنار کعبه معظمه بسته شد.

مث دو تا کبوتر عاشقی که از کنار گنبد امام رضا (ع) پرکشیدن و اومدن در کنار خونه خدا بال به بال هم دادن و برای ساختن آشیونه ای معنوی عزمشونو راسخ کردن...

خوش به حالشون ، عقد و عروسیشون تو خونه خدا و در لابلای آهنگ دلربای "لبیک اللهم لبیک "برگزار شد...

نه مث خیلی ها که عقد و عروسیشون تو تالار ها و با برنامه های آنچنانی برگزار می شه ...

مبارکشون باشه ...


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 92/12/12
نظر

... حدود سی سالی سن داشت ! همین که وارد شد ، دیدم داره با بچش ور می ره ، رفتم سراغش و بهش گفتم مشکلی پیش اومده ، کاری از دست من برمیاد؟

گفت ، من همش بد بیاری میارم  تو این سفر !
تو مدینه ، گوشه چادر خانومم گیر کرد به " آواژور " و افتاد و شکست و مجبور شدم خسارتوش بدم !

تو اتوبوس هم حشره هایی زده به پای بچم ، ببین چی شده !

نگاه کردم ، راست می گفت ، چند جای پای بچه کوچولوش ، دونه زده بود ، قرمز و سیاه و درشت !

در خصوص رفتن به درمونگاه راهنماییش کردم ...!

با همه اینا ، لحن صداش ، اعتراض بود و غر و لوند...!

اعتقادش این بود که مدیریت تو همه کارا ضعیفه ...! ما ایرانیا مدیریت و برنامه ریزی نداریم !

اگه مدیریت قوی بود ، قطعا بچشو پشه نمی زد !!!

اگه مدیریت قوی بود قطعا گوشه چادر خانومش به آواژور گیر نمی کرد که مجبور بشه خسارت بده !!!

می گفت : ما ایرانی ها تا بحرانی پیش نیومده دنبال تامین تجهیزات لازم و برنامه ریزی صحیح نمی گردیم ! وقتی هم بحرانی پیش میاد ! می زنیم تو سرمونو فرصت فکر کردنو از خودمون می گیریم !

آخه این چه وضعیه! چرا این همه پول می گیرن ، امکانات نمی دن!!!

با کلی نغ و نوغ کلید رو گرفتو رفت به اتاقش تا زود برگرده و همراه کاروان همون سحریه برن اعمال و انجام بدن !

یادمه وقتی در مورد مشکلات پیش اومده حرف می زد ، بهش گفتم : " خدا هر مشکلی پیش میاره جای شکرشم باقی میذاره ، به جای اعتراض کردن ، برو خدا رو شکر کن  تا ایشالله اعمالتو به راحتی و سرعت انجام بدی و بقیه سفرتو با آرامش بگذرونی ان شاء الله "

نیش و کنایه ای به این حرف من زد و رفت ...

یه ده دقیقه بعدش دیدم با اون لحن خاص معترضانش دوباره برگشت به لابی !

ولی این بار با پای لنگ و خونین ...!!!

گفتیم چی شده ؟؟؟

گفـت: تا رفتم در کمدو باز کنم درش کنده شد افتاد روی پام ...

انگشت شست پاش بد جوری زخمی شده بود و ورم کرده و خون میومد...

با صدای بلند معترض بود که چرا تجهیزات اتاقا رو قبل از ورود چک نمی کنین !!!( در حالی که مسئول خانه داری هتل قبل از ورود تمام جزییات رو چک می کنه ! حتی لولاهای در ، دستگیره های حمام و دستشویی ، میخ و پیچ های درهای کمد و ایینه و ... تا لق نباشن )

خلاصه با تجهیزات کمک های اولیه موجود رسیدگی شد و باز معترض بود چرا هتل درمونگاه نداره؟!!

خیلی طولش ندم !

کاروانشون رفت و اون موند... و نرفت واسه انجام اعمال...

فردا عصر ، بازم با داد و بیداد و لحن معترضش تو لابی چرخ میزد و اعتراضات تکراریشو مطرح می کرد!

اومد کناری نشست  و با گوشیش شروع کرد چت کردن ! وقتی از کنارش رد شدم یه دادی زد و گفت : وای فایتون هم که مثل باقی موارد مسخرس!

رفتم کنارش نشستم و بی مهابا در صحبتو باز کردم و از کار و سن و محل زندگیش پرسیدم !

هر چند خیلی تمایل به جواب دادن نداشت ، ولی وقتی درگیر سئوالات پی در پی من شد ، روحیه معترضانش یه کم فروکش کرد و با همون لحن خاصش با سئوالای من همراه شد .

بستی فروشی داره تو یکی از خیابونای اصفهون...

از درآمدش پرسیدم ، خدا رو شکر قابل توجه بود !

در بین صحبتام گفتم ، مقلد کی هستی ؟

و فهمیدم که تو بحث تقلید مشکل داره !!!

این بود که ازش خواستم بهم اجازه بده از یک روحوانی خوب و مجرب بخوام که در امور اعمال و امورات دینیش مشاوره ای بهش بده ! اولش قبول نکرد ، بعد گفت به شرطی که کسی باش که سرش به تنش بیارزه!!! و یه چیزی  بلد باشه !!!

فوری با یکی از روحانیون که از اساتید دانشگاه بود و مشاوره مذهبی و دینی در یکی از شبکه های استانی ، تماس گرفتمو ازش خواستم خودشو برسونه، یه بیست دقیقه ای طول کشید تا اومد در این مدت هم این دوستمون با گوشیش ور می رفت و سه چار دقیقه یه بار یه اعتراض جدید می کرد!

حاج آقا اومد و کلیات رو من توضیح دادمو باصطلاح دستشون گذاشتو تو دست هم دیگه!

بعد حدود سه ربع ساعت ، مشاوره دینی ، حاج آقا در حال رفتن گفت :

بحث تقلید و امورات شرعی و حمد سورش حله ، در مورد خمسش هم حساب کردیمو فعلا چون شرایط پرداخت فراهم نیست دست گردون کردیم و  به ایران که رسید حل می کنه ، مشکلات مربوط به احرام و اعمالش هم توصیه های لازم رو دادم بهش ، فقط باید یه یا علی(ع) بگه و راه بیفته .

...

امروز صبح که دیدمش بهش گفتم :

دوست من یه چیزی بهت بگم .

گفت: بگو .

گفتم :عوامل این هتل کاره ای نیستن که بتونن مامورای خدا رو چک کنن !

گفت :یعنی چی ، داری مسخرم می کنی؟

گفتم : نه جانم ، دیروز تا الان دارم در حکمت خدا در مورد تو تامل می کنم !

این در کمد ، مامور خدا بود ، بیفته روی پای تو ، تو رو از رفتن به عمره ی باطل که ( اعتقادت مشکل داشت به دلیل نداشتن مرجع تقلید ) ( پولت ناپاک بود به دلیل نداشتن سال خمسی و ندادن وجوهات شرعی ) باز بداره ! و شرایط جور بشه ، تو پاک بشی  و  شرایط برای اعمال صحیح فراهم بشه !

یه قبول باشه محکم بهش گفتم...