مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 88/6/30
نظر
احمد توکلی بدون اعتنا به مهدی کروبی، در نامه سرگشاده ای خطاب به موسوی و خاتمی اعلام کرد: گویا می‌خواهید حاکمیت را به برخورد با خود بکشانید. تردیدی نیست که معارضه چیزی جز خیانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ایران نیست. تصمیم به بازگشت بگیرید.
بسمه تعالی
برادر محترم جناب آقای میرحسین موسوی
برادر محترم جناب آقای سید محمد خاتمی
سلام علیکم
در دو سه ماه گذشته، حوادثی گزنده و تلخ بر کشور،انقلاب و مردم رفت که حرف‌های شنیدنی و لابد گفتنی بسیاری پیرامون آن‌ها وجود دارد که بحث از آن‌ها در حوصله این مقال نیست. قصد نامه نوشتن به شما را نداشتم؛ چرا که از مکاتبه با جناب آقای کروبی اثر چندانی حاصل نشده است. ولی در روز قدس حوادثی رخ داد و به نام طرفداری از شما شعارهای داده شد که خود را ناچار از این کار دیدم تا وجدان‌تان را در معرض سؤالاتی قرار دهم که نه به من، بلکه به مردم توضیح دهید. شما که همواره به‌درستی گفته‌اید پرسشگری ازصاحبان و طالبان قدرت امرمقدسی است، طبعا نباید رنجشی پیدا کنید؛ بلکه " فان الذکری تنفع المؤمنین " اما نکات قابل عرض:
1. در روز قدس کسانی‌که به حمایت شما اجتماع و راهپیمایی داشتند، و کم هم نبودند، شعار می‌دادند:
* استقلال، آزادی ، جمهوری ایرانی
* نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
* مرگ بر...
* ما اهل کوفه نیستیم، پشت یزید بایستیم
این شعارها حاکی از استراتژی به ظاهر تازه‌ای است که در سال‌های اول انقلاب هم به میدان آمد و با مقاومت امام راحل و مردم میدان را خالی کرد.این استراتژی به وضوح با سه محور اعتقادی و استراتژیک امام در تضاد است. آن بزرگوار حتی در وصیت‌نامه‌شان نیز بر این محورها تاکید دارند. آیا امام نفرمود جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد؟ و این را اساس سیاست داخلی نمی شمرد؟ آیا امام نفرمود روز قدس روز اسلام است و حمایت از فلسطین را یکی از ارکان سیاست خارجی قرار نداد؟ آیا امام مکررا نفرمود پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد؟ آیا پردازنده نظریه ولایت فقیه و پایه‌گذار آن نبود؟
پاسخ این پرسش‌ها آن‌قدر روشن است که کسی را یارای انکار نیست. حالا شما باید جواب دهید که وقتی با ادعای احیای ارزش‌های فراموش‌شده خط امام، معترضان را علمداری می‌فرمایید، آیا از این شعارها و سردهندگانشان برائت می‌جویید یا با ادامه سکوتتان آن‌ها را تایید می‌کنید؟ در این صورت جواب امام را چه می‌دهید؟
2. تا این‌جا، حوادث نشان داد که جریان موسوم به سبز لااقل چها ویژگی زیر را دارد:
* با مبانی انقلاب اسلامی ناسازگار است.
* از پشتبانی بیگانگان مخالف اسلام، استقلال ایران و مسلمانان جهان برخوردار است.
* رفتار وظاهر کثیری از افراد آن حاکی از عدم تقید به شرع و ارزش‌های انقلابی است.
* قصد معارضه با نظام قانونی و مردمی حاکم را دارد و به اعتراض در شکل قانونی راضی نمی‌شود.
آیا اگر امام زنده بود چنین جریانی را خیانت‌بار نمی‌خواند؟
3. در میان معترضان، طرفداران نظام و دینداران ناراضی از اوضاع کم نیستند. بعضی از اعتراضات اینان و حتی معارضان بی‌اعتقاد به دین و نظام نیز درست است و باید زمینه‌های اعتراض برانگیز را رفع کرد؛ ولی آیا شما فکر می‌کنید اکثریت معترضانی که راه معارضه را برگزیده‌اند و شعار جانم فدای ایران سرداده‌اند، وقتی خطری متوجه ایران شود روی حرفشان می‌ایستند؟ جان که هیچ، یک گام هم اکثرشان برای استقلال و آزادی ایران عزیز بر نخواهند داشت. می‌نشینند و منتظر می‌مانند تا همان اکثریت مستضعفی که به پیروی از امام و مراجع و روحانیت انقلابی، ایران را حفظ کردند بازهم جانفشانی کنند و بعد هم غرولند و ملامت تحمل کنند. شما پشتیبانی چه کسانی را به‌دست آورده‌اید و حمایت چه اقشاری را از دست داده‌اید؟ مؤکدا می‌گویم که این نگاه به‌هیچ‌وجه نافی حقوقی که بر عهده حکومت حتی در قبال معارضان قرار دارد نیست و نباید باشد، چه رسد به مخالفان و معترضان. حق هرکس محترم است و باید اداء شود.
4. جناب آقای موسوی! یادتان هست که یکبار امام در پاسخ اعتراض برخی روحانیان صاحب‌نام نسبت به دولت جنابعالی، خطاب به آنان فرمود نه شما از امیرمؤمنان برترید و نه نخست‌وزیر از خلفا بدتر؛ همان‌طور که علی علیه‌السلام با خلفا در برابر خطر خارجی همکاری کرد، شما هم با دولت مدارا کنید( نقل به مضمون). درحالی‌که به شهادت صحیفه نور امام همانند آن معترضان، با سیاست‌های اقتصادی دولت‌سالارانه جنابعالی مخالف بود ولی به‌خاطر وجود خطر دشمن خارجی از شما به شدت حمایت می‌کرد و مخالفانتان را به همکاری فرا‌می‌خواند. حالا چه شده است که آن استدلال امام را فراموش کرده‌اید؟ خطر بیگانه کم شده یا معارضه مجاز گشته است؟ حتی اگر حق کاملا با شما می‌بود- که حتما چنین نیست- باز اجازه معارضه نداشتید.
5. برادران محترم! شما در ایام مسؤلیت‌تان موضوع فلسطین را به‌‌درستی، موضوع همه ما می‌دانستید حالا چرا در برابر شعار انحرافی نه غزه نه لبنان سکوت کرده‌اید؟ نظرتان عوض شده یا صهیونیست‌ها تغییر ماهیت داده‌اند؟ آیا قدرت آن‌قدر شیرین است که برای رسیدن به آن باید پا روی اعتقادات امام گذاشت؟ شما که می‌گویید خط امامی هستید.
6. جناب آقای خاتمی! شما و یا اطرافیان‌تان، زمانی نفرینِ "مرگ بر آمریکا " را که شعار برحق ملت ستمدیده ایران بوده است، خشونت‌بار خواندید. حالا نظرتان در باره شعارِ "مرگ بر ... " چیست؟ آیا امام بر اصالت امر ولایت فقیه در اسلام تاکید نمی‌کرد و نفرمود : " پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد " ؟ فکر نمی‌کنید که شما هرچه دارید از حکومت ولایت فقیه است؟ فکر می‌کنید اگر کسانی که امروز شعار جمهوری ایرانی می‌دهند، سرکار بیایند، شما را خلع لباس و منزوی نخواهند کرد؟ البته اگر زنده‌تان بگذارند.
7. روش شما در این ایام چنان است که گویا می‌خواهید حاکمیت را به برخورد با خود بکشا نید. دارید سلاح کسانی را تیز می‌کنید که اعتقاد چندانی به مدارا با مردم و مردم‌سالاری دینی و لوازمش ندارند. تردیدی نیست که معارضه به ظاهر جدید، با شعارها و استراتژی‌های شمرده شده، چیزی جز خیانت به امام، انقلاب، اسلام، مردم و ایران نیست. اگرچه خیانت فاعلی بر همه افراد این جریان صدق نمی‌کند، ولی قطعا خیانت فعلی هست. فکر می‌کنید حکومت تا کجا مدارا خواهد کرد؟ اگر تصور شود اجازه داده می‌شود نظامی که با خون‌دادن‌ها و خون دل خوردن‌های بسیار برپا شده و تنها حکومت دینی جهان، ولو پر عیب و نقص، است، به این راحتی عوض می‌شود؛ یا تصور کنید همه آنانی که امروز زیر علم شما سینه می‌زنند، به شما وفادار خواهند ماند، هردو تصور اشتباه است.
سه نتیجه ناگوار دیگرنیز بر اوضاع فعلی مترتب است:
8.. دولت فعلی برخاسته از رای مردم و قانونی است. ولی در کنار خدماتش، خودرایی‌ها، ندانم‌کاری‌ها و جهت‌گیری‌های نادرستی نیز دارد که رفتار و روش شما، کار برخورد با این کژی‌ها را(که در دولت‌های پیشین هم بی‌سابقه نیست) دشوار می‌کند و میدان نقادی حاکمیت تنگ می‌گردد.
9. علاوه بر این، طبیعی است که وقتی حضور جریان حامی شما، با اغتشاش و خسارت‌های اجتماعی همراه می‌گردد، حضور نیروهای انتظامی و اطلاعاتی به ضرورت بیشتر می‌شود، از این حیث نیز آزادی‌ها محدود می‌گردد. در این محدودیتی که برای نقادی و آزادی‌خواهی به‌وجود می‌آید شما چقدر مسؤلیت دارید؟
10. نکات فوق، به اضافه فضای نامطمئن سیاسی ناشی از معارضه جریان به اصطلاح سبزبا نظام، نااطمینانی را به دنبال دارد، نتیجه‌اش کاهش سرمایه‌گذاری است که تولید و اشتغال را کاهش و قیمت‌ها را افزایش می‌دهد. یعنی فشار بر مردم بیشتر می‌شود. در واقع بازنده اصلی مردم‌اند. آیا می‌ارزد؟
برادران محترم! همه ما کم‌وبیش، و امروز شما آقایان به ویژه، مخاطب این آیه قران هستیم:
یا ایهاالذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون، ای مؤمنان! چرا سخنی می‌گویید که بدان عمل نمی‌کنید؛‌ این‌که چیزی را که بدان عمل نمی‌کنید مدعی باشید، در نزد خداوند بسیار خشم‌برانگیز است. شما با ادعای احیاء ارزش‌های فراموش‌شده حضرت امام رضوان الله علیه به میدان آمده‌اید، باید با صراحت تکلیف خود را مشخص بفرمایید تا گرفتار خشم خدا نشوید.
این نصیحت مرا با ذکر عیوب مخالفان خود پاسخ ندهید. سعی نفرمایید با فهرست کردن اقوال بی‌عمل آنان یا تعارضات قول و فعلشان خود را مبرا بنمایید. و لا تزر وازرة وزر اخری، کسی بار دیگری را به‌دوش نمی‌کشد. تعدادی از نیروهای وفادار به انقلاب و ولی فقیه مظلوم و مردم شریف، از جمله بنده، در این ایام همواره خواسته‌ایم که شما در عرصه سیاست با احترام، و البته با رعایت تکالیف قانونی خودتان، فعال بمانید تا در فرایندی مردم‌سالارانه به رقابت بپردازید و ضمن آن‌که به تصحیح مسیر و کارکرد حکومت مدد می‌رسانید، خطر تحجر را کاهش دهید، امید و مشارکت مردم در سرنوشت خویش را بالا ببرید و فرصت جولان در عرصه آزمایش عملی برای‌تان باقی بماند. آیا شما نمی‌خواهید امکان دهید تا این خیرخواهی مؤثر شود؟ مقصود من این نیست که همه تقصیرها، صددرصد بر عهده شماست و ما و دیگران بی‌قصور و تقصیریم؛ اما آن‌که باید اول تصمیم به بازگشت بگیرد، شمایید نه مخالفان شما.
من آن‌چه شرط بلاغ است با تو می‌گویم
تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال
برادر شما - احمد توکلی
29/6/1388

نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 88/6/26
نظر
درپی فضاسازی های چند هفته اخیر حامیان دو نامزد شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری برای ایجاد برخی تحرکات غیرقانونی در روز قدس،که با حضورهرساله رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای اقامه نماز جمعه قرین شده بود،

در همین زمینه یک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار«جوان آنلاین» گفت: آیت الله هاشمی رفسنجانی ضمن تاکید بر حضور گسترده مردم در راهپیمایی روز قدس ، برای جلوگیری ازهرگونه سوء استفاده آشوب طلبان تصمیم گرفت، به عنوان خطیب جمعه حضور پیدا نکند.

این درحالی است که حامیان میرحسین موسوی و کروبی تلاش بسیاری را آغاز کرده اند که با نماد سبز در روز جهانی قدس حضور پیدا کنند،وبا طرح برخی شعارهای انحرافی حرکت ضد صهیونیستی ملت ایران دردفاع از قدس شریف را به سمت وسوی منافع جریانی خود سوق دهند.

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین برخی اخبار منتشره از قول وی مبنی بر اینکه درصورت محاکمه کروبی، از تمامی مناصب حکومتی استعفا خواهد داد را به شدت تکذیب کرده است.
سایت اینترنتی حزب اعتماد ملی در روزهای اخیر مدعی شده بود که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تهدید کرده است که در صورت بازداشت کروبی از تمام مناصبش استعفا خواهد داد.به دنبال انتشار این خبر برخی دیگر از رسانه‌های اپوزیسیون به آن آب و تاب بیشتری دادند.
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 88/6/26
نظر
آخرین مواضع سید حسن نصرالله درباره روز قدس، فلسطین و حوادث اخیر ایران به روایت سید محمد رضا میر تاج الدینی؛
در سومین سالگرد پیروزی غرورآفرین حزب الله لبنان در جنگ سی‎وسه روزه، توفیقی همراه شد تا در جمع بعضی از اعضای کمیته حمایت از انقلاب اسلامی فلسطین، به‎حضور دبیرکل شجاع و مقتدر حزب الله لبنان حجت‎الاسلام و المسلمین سیدحسن نصرا... برسیم. در این جلسه که هیئت همراه (ناصر سودانی نماینده اهواز و حسین شیخ‎الاسلام قائم‎مقام وزارت امورخارجه) مرا همراهی می‎کردند به روند تشکیل کمیته حمایت از فلسطین و فعالیت‎های آن اشاره کردم. نکاتی در مورد راهکارهای حمایت از مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان، تحریم کالاهای صهیونیستی و سؤالاتی در این خصوص مطرح کردم. نوبت به سید رسید که بعد از تعارفات معمول، بیانات مبسوطی در مسایل مختلف منطقه، لبنان و فلسطین، وحدت بین شیعه و اهل سنت داشتند. از جمله از ارتباطات خود با رهبر معظم انقلاب اسلامی در مسایل مختلف، نکات و خاطراتی تعریف کردند که بسیار حایز اهمیت و قابل‎توجه بود؛ ناگفته‎هایی که برای اولین‎بار شنیدیم، هرچند برای پاره‎ای از آن‎ها، باید زمان بگذرد و بعد منتشر شود. گزاف نیست اگر بگوییم این جلسه یکی از جلسات پرخاطره‎ای بود که نظیر آن کمتر پیدا می‎شود و دوستان هرگز طولانی بودن آن‎ را احساس نکردند.
ادامه مطلب...
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 88/6/26
نظر

اطلاعیه فوری جنبش سبز ایران به مناسبت روز جهانی قدس


به اطلاع کلیه دوستان وهوادران سبز می رساند که از آنجائیکه ممکن است افراد فرصت طلب  قصد سوءاستفاده از حضور شما به نفع آرمان ملت  فلسطین را داشته باشند تقاضا می شود روز جمعه به هیچیک از شعارهای انحرافی  تریبون گوش نداده وفقط شعارهایی را که کمیته ایکس با کمک مشاوران انگلیسی خود طراحی نموده اند را سر دهید(درزیر نمونه هایی از این شعارها آورده می شود):


برادر مسلمان کشته شدی به من چه!.......امروز سگم مریضه ،قدس شریف به من چه!


                                           =======


کاسه داغتر از آش ما نیستیم ما نیستیم! .....گفته بودیم خس وخاش ،ما نیستیم ما نیستیم!


                                          =======


کروبی اومد به میدان ،واویلا واویلا!......خنده ها بند نمی یاد واویلا واویلا!


                                          =======


ما دنبال چیز بودیم...اما چرا چیز نشد....نصیب رهبر چیز....پس چرا اون میز نشد


                                          =======


گرچه تملق نبود...گرچه حرفها دروغ بود...ما باز هم می گوییم ...چرا اب تو تلمبه است


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 88/6/26
نظر
 سلام
داشتم یه چرخی تو صحیفه ی نور می زدم که به این صفحات برخوردم دیدم بد جوری با شرایط آقای م.ک (مهدی کروبی خودمون رو میگم) تطبیق می کنه

مخصوصا که ایشون هم دائما بحث پیروی از مرحوم امام (ره) رو مطرح میکنن

قسمت \" مسئولیت امانتداران اسلام‏\" متن ارتباط بیشتری به مسائل امروز داره.


صحیفه نور، ج‏8، ص: 273

مسئله خطرناک در نظام جمهورى اسلامى‏

و لهذا امروز یک مسئله خطرناکى مطرح است. ما آن وقت اگر شکست خورده بودیم از طاغوت، هیچ ابایى نداشتیم؛ خوب ما شکست خوردیم؛ حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هم از معاویه شکست خورد. آن ابایى نبود؛ خوب ما یک مطلبى را مى‏گفتیم، مطلب حقى داشتیم مى‏گفتیم، نتوانستیم پیش ببریم؛ آنها غلبه کردند بر ما. اما امروز مسئله آن نیست. امروز یک صفحه دیگرى در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما، شکست داد طاغوت را، و رأى داد به جمهورى اسلامى، و شد مملکت مملکت اسلامى؛ اگر امروز ما یک خطاهایى بکنیم که دشمنهاى ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستى است که جبران ناپذیر است. شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتى نداشت؛ براى اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود. اما اگر ما الآن مدعى هستیم که اسلامى است رژیم ما، ولى وقتى برویم سراغ بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان رباى سابق است، چپاولگرى

صحیفه نور، ج‏8، ص: 274

چپاولگرى سابق است، اجحاف و گرانفروشى فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم توى ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانى آنجا هم هست؛ برویم در مثلًا دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان مسائل باشد، این موجب این مى‏شود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدى رفت، یک رژیم فاسدى جایش نشست. کارى ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدى را از بین بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پاى اسلام حساب نمى‏شد. این خطر نبود که اگر چنانچه محمدرضا یک ظلمى بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم مى‏کردند اسلام تقویت بیشتر مى‏شد: لَا زَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ
 (1) رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است. براى اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر مى‏شود. اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامى، رژیم یک رژیم اسلامى، و یک آزادى براى مردم پیدا بشود، از این آزادى اگر بخواهد خداى نخواسته یک استفاده‏هاى سوئى بشود و از این آزادى یک ظلمى بشود، تعدى بشود- عرض مى‏کنم که- کارهایى که برخلاف مسیر انقلاب است بشود، اینطور نیست که [شکست‏] ما مثل شکست از محمدرضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست مى‏خورد. این است که مهم است.

مسئولیت امانتداران اسلام‏

باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینکه از آزادى سوء استفاده نکنیم. حالا که آزاد هستیم، هرج و مرج بشود؛ هر کسى بخواهد براى خودش؛ همچو آزادى در بین بشر نباید باشد. در اسلام مطرح نیست یک همچو آزادى که کسى آزاد باشد که مردم را اذیت کند؛ کسى آزاد باشد که اجحاف بکند؛ و همین طور از سایر چیزها. امروز همه ما

صحیفه نور، ج‏8، ص: 275
امانتدار اسلام هستیم. اسلام الآن سایه افکنده بر سر ما؛ از باب اینکه رژیم سلطنتى مبدل شد به رژیم اسلامى. الآن که این امانت دست ما آمده است اگر خداى نخواسته ما به این امانت خیانت بکنیم و این را در نظر غربیها، در نظر دشمنهاى ما، در نظر دشمنهاى داخلى و خارجى و آن اشخاصى که مى‏خواهند این نهضت را آلوده کنند، ننگین کنند، اگر ما الآن یک عملى بکنیم که بهانه دست اینها بدهیم، ما خیانت به اسلام کرده ایم؛ و باید همه چشمهایمان را باز بکنیم. بالاتر از همه طبقه روحانیون هستند که باید بسیار با توجه- حالا غیر سابق است؛ سابق روحانیون نمى‏توانستند کارى بکنند. اگر کارى هم مى‏کردند، مى‏گفتند که این ساواکى است. اگر یک معممى یک کار خلافى مى‏کرد، مردم مى‏گفتند این ساواکى است؛ این از خدمه- مثلًا- ظلمه است. امروز که همچه چیزى نمى‏شود گفت.

جبران ناپذیر بودن شکست مکتب‏

امروز اگر خداى نخواسته یک نفر روحانى- که نمى‏کند او؛ یک نفر صورت روحانى بیاید در بینشان واقع بشود یا در کمیته‏ها برود و یک خلافى بکند، امروز دیگر نمى گویند ساواکى است، امروز مى‏گویند روحانى است دارد این کار را مى‏کند. دیروز ساواکى این کار را مى‏کرد، امروز روحانى این کار را مى‏کند. و همین طور شماها: دیروز بازار بازار طاغوت بود، امروز بازار اسلام است؛ محتوایش فرق کرد؟ نه؛ رباخور همان رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، اجحاف کن همان اجحاف کن؛ و همین طور در هر جاى مملکت که برویم. اگر محتوا تغییر نکند خوف این است که مکتب ما مورد اهانت واقع بشود؛ مردم از مکتب ما برگردند. و این بالاترین شکستى است که ممکن است بر ما وارد بشود. والّا فرض کنید یک کسى هم- اینها هم نمى‏شود اما فرض کنید شد- اینها روابطشان را با هم درست کردند و امریکا هم پشت سرشان آمد و یک کودتا هم شد و ما را هم همه را کشتند و از بین بردند و خودشان جایش نشستند، این، شکست مسلک نیست؛ ما شکست نخوردیم؛ ما شکست طبیعى خوردیم نه شکست معنوى. اما اگر خود ما یک کارهایى بکنیم که در بین مردم، در بین جوامع، در بین متفکرین، با دامن زدن‏

صحیفه نور، ج‏8، ص: 276

دشمنهاى ما در داخل و خارج بر مسائل، و اسباب این بشود که مکتب ما شکست بخورد، این شکست است که دیگر جبران ندارد. این شکستى است که در مقابل این، انبیا ایستادند. در مقابل این، اولیا ایستادند که این شکست واقع نشود. جانشان را دادند براى اینکه مکتبشان محفوظ بماند. در هر صورت، ما الحمدللَّه تا حالا آمده ایم لکن از این به بعد مشکلتر است مسئله، و اهمیتش بیشتر است.
و من از شما آقایان هم تشکر مى‏کنم که از راه دور آمده اید با ما ملاقات کنید. و به رفقاى خودتان و به دوستان ما و به برادرهاى ما سلام من را تبلیغ کنید. خداوند همه شما را تأیید کند و موفق.

نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 88/6/26
نظر
صحبت پیرامون حق و وظیفه و ارتباط تنگاتنگ آنهاست. هر گونه حقی، نوعی از وظیفه ایجاد می‌کند تا بدانجایی که روایت شده است ( رئیس‌القوم خادمهم ) در عرف، خادم و خدمتکار بایستی دستور صاحبکارش را اجرا کند ولی چرا کسی که ریاستی پیدا می‌کند در حکم خدمتگزار مردم می‌شود. به خاطر حق بالاتری که دارد وظیفه سنگین‌تری بر دوش او نیز گذاشته می‌شود.

جالب توجه اینجاست که نوع تشبیه در این روایت از نوع بهترین‌های تشبیه از نظر فصاحت و بلاغت است، چه اینکه ادات شبه و وجه شبه حذف شده، مشبه و مشبه به نیز مستقیماً در کنار یکدیگر ذکر شده‌اند، در واقع جنبه‌های فصاحتی و بلاغتی این عبارت در حد بالایی همسنگ معنای حقوقی آن خودنمایی می‌کند. البته منظورم از نکته حقوقی این روایت، هماهنگی میان حق و وظیفه در قوانین که برگرفته از شرع می‌باشند است.

در قوانین کیفری و مدنی جمهوری اسلامی‌ ایران و البته در تمام قوانین پیشرفته برای اجرای هر قانونی ضمانت اجرایی قرار داده می‌شود،  تا همانگونه که وظیفه‌ای ایجاد می‌شود در برابر قصور آن نیز بازخواستی باشد. حدود و ثغور قانون کاملاً واضح و شفاف است به طوری که هر خواننده‌ای در صورت دقت به آن پی می‌برد. هر کجا قرار است قانونی برای همه وضع شود، مطلق نوشته می‌شود و هرکجا  استثنا داشته باشد آن هم ذکر می‌گردد.

چیزی که در علم اصول فقه با مباحث عام و خاص، مطلق و مقید می‌تواند مورد توجه و امعان نظر واقع شود. به عنوان مثال در ماده 5 قانون مدنی آمده است که «کلیه سکنه ایران ، اعم از اتباع داخله و خارجه، مطیع قوانین ایران خواهند بود، مگر در مواردی که قانون استثنا کرده باشد.»

عبارت «کلیه سکنه ایران» شامل مردان و زنان و ایرانی و خارجی و غیره است البته این ماده در جمع با ماده نهم قانون مدنی در کنار عهود بین‌المللی معنای مضیقی پیدا می‌کند اما به هر حال اثبات تضییق بر اساس عهدنامه‌ها لازم به نظر می‌رسد. این‌طور نیست که بدون مستمسک قرار دادن قانون دیگری، زنان را از وظایف قانونی خویش مبرا کنیم. زنان بر اساس ماده  نهم قانون مدنی باید مطیع همه قوانین کشور باشند.

در ماده سوم قانون مجازات اسلامی‌نیز مسؤولیت زنان چیزی از مردان کم ندارد، در این ماده آمده است که «قوانین جزایی درباره کلیه کسانی که در قلمرو حاکمیت زمینی، دریایی و هوایی جمهوری اسلامی‌ ایران مرتکب جرم شوند اعمال می‌گردد مگر آنکه به موجب قانون ترتیب دیگری مقرر شده باشد.»

همانطوری که ملاحظه می‌کنید بازهم محدود کردن مسؤولیت زنان نیازمند دلیل است زیرا که کلمه «کلیه» در صدر این ماده قانونی مفید عموم است و استثنا نمودن زنان ، دلیل می‌خواهد. حال که مسؤولیت یا به عبارت دیگر وظایف مدنی و کیفری زنان در قوانین جمهوری اسلامی ‌ایران چیزی از مردان کم ندارد به چه دلیل زمانی که صحبت از حقوق زنان می‌شود، حقوق قانونی آنان نادیده گرفته می‌شود و برخی اشخاص با آن به مخالفت برمی‌خیزند.

وقتی  در اصل بیستم قانون اساسی آمده است که «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.» در این اصل از منطوق عبارت «همه افراد ملت» دلالت بر عمومیت فهمیده می‌شود اما از باب تأکید و تصریح به زن و مرد اشاره شده تا شائبه هرگونه شک و شبهه برچیده شود.

با توجه به این اصل مسلم، آیا حق وزارت یا معاونت در دولت برای زنان از حقوق سیاسی – اجتماعی محسوب نمی‌گردد؟ اگر در منطوق مواد نهم قانون مدنی و سوم قانون مجازات اسلامی‌، زنان باید مطیع قوانین جمهوری اسلامی ‌ایران باشند چرا از منطوق اصل بیستم قانون اساسی چشم‌پوشی کرده و از حق وزارت یا معاونت زنان در جامعه اسلامی‌مان چشم‌پوشی شود؟

آیا مخالفت با وزارت زنان در دولت قانونی دهم که مقام معظم رهبری ( مد ظله العالی ) حکم تنفیذش را صادر فرموده‌اند، موافقت و همراهی با ولایت مطلقه فقیه محسوب می‌شود یا موافقت با قانون اساسی؟

آیا مخالفت با  وزارت زنان حاکی از درک درست حدود و ثغور قوانینی است که شورای محترم نگهبان آنها را تأیید کرده است؟

همانطور که دقت دارید حق و وظیفه با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی داشته و دارند همانگونه که «رئیس القوم خادمهم»  را می‌پذیریم و قبول می‌کنیم هر چه حقوق بیشتر باشد مسؤولیت نیز بیشتر است مثل رئیسی که همچون خدمتگزار وظیفه دارد خدمت کند، زنان نیز در قانون اساسی همین‌طور به آنها نگریسته شده است.

هرچقدر حقوق مدیریتی بالاتری در کشور دارا باشند، مسؤولیت بیشتری نیز دارند و همان‌طور که از کلیت قوانین کیفری و مدنی، افاده عموم شده و زنان را همچون مردان دارای مسؤولیت قانونی می‌دانیم از کلیت قانون اساسی نیز حق یا عدم ممنوعیت زنان در تصدی وزارت یا معاونت رئیس‌جمهور فهمیده می‌شود.

قابل توجه است که فقط در یک اصل از اصول قانون اساسی به حقوق زنان اشاره نشده بلکه در اصول متعدد به انحای گوناگون به این نکته پرداخته شده است همچون بند یک اصل بیست و یکم، اصل سوم و بند هفت اصل چهل و سوم قانون اساسی .