مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 88/7/6
نظر

چینش معاونان و مشاوران از یکسو و بروز مسائل امنیتی در کردستان از سوی دیگر، آنقدر ذهن وزیر جدید کشور را به خود مشغول کرد که انتصاب استانداران جدید با وقفه‌ای نسبتا یک ماهه روبه‌رو شد. اما در این حین حدس و گمان‌ها برای انتخاب استانداران جدید بی‌وقفه ادامه داشت. کما اینکه موید حسینی صدر نماینده خوی از انتخاب استاندار ارومیه از میان فتح?اللهی، غنی‌زاده و فتح‌نژاد خبر داد که دو نفر اول از سوابق نظامی برخوردارند و نفر سوم از اساتید دانشگاهی است. او که از تأکید مجمع نمایندگان این استان برای تغییر استاندار کنونی ارومیه (رحیم قربانی همسر طیبه صفایی نماینده تهران) یاد می‌کرد به خبرنگار ما گفت: البته پیشنهاد نمایندگان انتصاب پرویز فتاح برای استانداری ارومیه بود اما او نپذیرفت. البته باید به او حق داد چرا که پس از یک دوره وزارت، شاید در شأن او نباشد که به عنوان استاندار با دولت همکاری کند.

ادامه مطلب...

نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 88/7/5
نظر
تعدادی از سایت های جریان موسوم به سبز به طور آشکار به دنبال تحریک بازاریان تهران و برخی شهرهای بزرگ هستند. 

در همین راستا با تعدادی از افراد فریب خورده در میان تجار ارتباط برقرار کرده اند و تلاش دارند همزمان با تحریک دانشجویان در دانشگاهها بازار را نیز به اغتشاش بکشانند. 

اخیرا تعدادی از مطلعان در وقایع بعد از انتخابات که ردپایی نیز در میان تجار داشتند دستگیر شدند که جریان مرموزی همین موضوع را مستمسک و بهانه ای برای شروع تحریک و تشویق برای تعطیلی بازار کرده است. 

یکی از این سایتهای منسوب به سبزی ها در گزارش خود از بازار تهران نوشته که تمام بازار در مورد دستگیری های اخیر نگران است و موضوع صحبت بازاری ها حول این محور می چرخد. در ادامه نویسنده که نشان می دهد همچنان دچار توهم پیروزی است می نویسد : تعداد زیادی از بازاریان به خصوص در بازار زرگرها از حامیان جنبش سبز به شمار می آیند و به شدت از وقایع و اتفاقات اخیر عصبانی هستند. 

به گفته این سایت بازاریان تهران هیچ دلیلی نداشتند که در انتخابات به احمدی نژاد رای بدهند . 

گزارش خبرنگار جهان حاکی از آن است که برخی اغتشاشگران تلاش دارند در سالگرد اجرای مالیات بر ارزش افزوده و برخی تحرکات سال گذشته ،بازار چند شهر بزرگ را به آشوب و تعطیلی بکشند. 

این درحالی است که قاطبه بازاریان را افراد انقلابی و مومن به انقلاب تشکیل می دهند که در همه صحنه و در طول تاریخ انقلاب نسبت به جریانات انحرافی و فتنه انگیز واکنش نشان داده اند.

نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 88/7/5
نظر
خبرها و شواهد رسیده از برخی مسئولان دولتی که برخلاف اعتماد زایدالوصف رئیس جمهور به آنها، شباهت های ظاهری و فکری با دولت اصولگرا ندارد، حاکی از آنست که رفتار فردی این اشخاص نیز بر خلاف شعارهای رئیس جمهور محترم می باشد.

اهتمام دکتر احمدی نژاد به رسیدگی به حال محرومان و حمایت از زیر دستان که روایت ها و مطالب بسیاری در این باره نقل شده است در رفتار روزمره برخی از نزدیکان به دولت مانند علی کردان انعکاسی وارونه پیدا کرده است. 

افرادی که علی کردان را می شناسند، نقل می کنند که وی در رفتارهای خود با کارمندان و زیر دستانش، کمترین حق و شانی را برای آنان به رسمیت نمی شناسد و شیوه تعامل وی را با زیر دستانش غیر اسلامی قلمداد می کنند.
این موضوع با گذشت چندین سال از مسئولیت کردان در صداوسیما و وزارت نفت، هنوز هم در این سازمانها توسط کارمندان وی مطرح می شود. 

در همین راستا سندی که در ادامه می آید پی نوشتی است که علی کردان بر نامه معاونت اداری مالی ریاست جمهوری زده و در آن متاسفانه کارمندان این بخش را سگ! خطاب کرده است.

این سند در زمانی منتشر می شود که شایعات مربوط به تصدی پست حساس معاونت نظارت راهبردی رئیس جمهور برای کردان قوت گرفته و بایستی چنین موردی برای تنویر بیشتر مقامات ارشد دولت منتشر و رسانه ای می شد.
 
     
کردان در پی نوشت خود برای رسید چک معاونت اداری مالی ریاست جمهوری نوشته است:
« تعجب می کنم چک صادره 88/4/30 چرا امروز آنهم با کنکاش دفتر و با استفاده از سگ های پول مزاج کشف می شود که بنظرم باید سگ های جدید را بجای یافتن در امور مالی تربیت کرد»
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 88/7/4
نظر

طنز

شهرام شکیبا

متأسفانه درگیری‌های داخلی بالا گرفته و مدتی است که اصفهانی‌ها و شیرازی‌ها به جان هم افتاده‌اند. اساتید دانشگاه اصفهان مدعی شده‌اند که حافظ اصفهانی بوده و اساتید شیرازی هم به شدت واکنش نشان داده‌اند.

غافل از اینکه در بحبوحه این درگیری‌های داخلی، خارجی‌ها دارند همین‌طور مفاخر ملی ما را مصادره به مطلوب می‌کنند. لذا بر آن شدم تا در این برهه حساس کنونی باز هم دست به افشاگری زده و با ارائه اسناد و مدارکی متقن گروهی از مفاخر ایرانی را که متأسفانه از ما به سرقت رفته‌اند، معرفی کرده و به آغوش وطن باز گردانم.

آلبرت انیشتین

این دانشمند بزرگ و فیزیکدان برجسته و دارای نظریات گوناگون، اصالتاً اهل تفرش است و همشهری مرحوم دکتر حسابی. اسناد و مدارک محکم این ادعا نیز نزد جناب آقای مهندس ایرج حسابی موجود است. ایشان حتی عکس‌هایی دارند که مرحوم پدر را کنار آلبرت در دوران کودکی در حال بازی الک‌دولک در کوچه باغ‌های تفرش نشان می‌دهد.

آرنولد شوارتزنگر

این قهرمان بزرگ پرورش‌اندام اصالتاً آبادانی و بچه لین‌یک است. در این باره تحقیق میدانی گسترده‌ای انجام شده و همه بچه‌های آبادان ادعای آبادانی بودن آرنولد را تأیید کرده‌اند.

مارتین لوترکینگ

این کشیش روشنگر طبق اسناد موجود در دبیرخانه مدرسه علوی اصالتاً اهل تهران و بچه محله سیدنصرالدین است و نام اصلی وی نیز «مارتین حاج‌فرج‌دباغ» بوده که بعدها به «سروش» و سپس به «لوترکینگ» تغییر پیدا کرده است.

جورج سوروس

این بازرگان و سرمایه‌دار بزرگ که با 11 میلیارد دلار سرمایه بیست و نهمین سرمایه‌دار جهان به حساب می‌آید و پول‌های فراوانی را صرف انقلاب‌های رنگین در جهان کرده، اصالتاً اهل روستایی بین بهرمان رفسنجان و اردکان یزد است. در این مورد مدرکی نداریم اما از بس رو داریم اعلام می‌کنیم.

لویی پاستور

مشهورترین پزشک و کاشف جهان در علم پزشکی اصالتاً ایرانی و تهرانی است. چه دلیلی محکم‌تر از اینکه ایشان میدانی هم در تهران دارند که هنوز به نام خودشان خوانده می‌شود. اهالی محل می‌گویند ایام کودکی و نوجوانی لویی را خوب به خاطر دارند. او بچه کوچه بغل پمپ‌بنزین است.

آنه ماری شیمل و هانری کربن

ایشان هر دو اهل روستای مشاء در مازندران هستند که اساساً خاک اسلام‌شناس‌پروری دارد. برای توضیح بیشتر رجوع شود به سرگذشت اسلام‌شناس بزرگ، اسفندیار رحیم‌مشایی.

ارسن ولز

بزرگترین فیلمساز قرن و خالق «همشهری کین». کلیه اعضای «هیأت اسلامی هنرمندان» معتقدند که وی اهل روستای بازه شمقدر خراسان و همشهری جواد شمقدری است.

یوهان ولفگانگ گوته و یوهان سباستیان باخ

تحقیقات میدانی یک محقق به نام جنیفر لوپز نشان می‌دهد که «گوته» و «باخ»‌این دو بزرگمرد عرصه موسیقی اهل روستایی در نزدیکی تاکستان (بین قزوین و زنجان) هستند.

ساموئل هانتینگتون

همه چیز نشانگر این است که این متفکر بزرگ و صاحب نظریه «برخورد تمدن‌ها»‌ گرمساری است. برای تحقیقات بیشتر تشریف ببرید کهریزک.

مهدی کروبی

مهدی کروبی اهل الیگودرز لرستان است. البته هنوز خارجی‌ها ایشان را ندزدیده‌اند ولی چون دیدم بعید نیست ایشان به سرقت برود، زودتر اعلام کردم.


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 88/7/4
نظر

صداقت ، ارزشی است که سران اصلاح طلبان ، بیش از هر چیز دیگر بر آن تاکید کرده اند و حتی هنگامی که خاتمی قبل از اعلام کاندیداتوری موسوی خود را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح کرد ، یکی از نکاتی که بدان اشاره داشت این بود" مردم مرا به عنوان یک آدم صادق می شناسند"(نقل به مضمون).

به گزارش عصر ایران، با این حال پس از انتخابات ریاست جمهوری ، گروهی از رده های میانی اصلاح طلبان که برای خود رسانه هایی هم - ولو فیلتر شده - راه انداخته اند ، با اقدامات غیرصادقانه خود ، بیشترین لطمات را به چهره اصلاحات در میان مردم زدند و در شرایطی که اصلاحات بحران زده و مصیبت دیده بیش از هر زمانی نیازمند ارائه چهره ای صادق و راستگو بود ، کارهایی انجام دادند که قطعاً به سود جناح مقابل بوده است.

به عنوان مثال چندی پیش نامه ای خطاب به مراجع عظام تقلید منتشر شد که در آن نسبت به وضعیت بعد از انتخابات در کشور انتقاداتی طرح شده بود.
انتشار دهندگان اصلاح طلب نامه ، در زیر ان اسامی 293 نفر را به عنوان امضا کنندگان درج کرده بودند.

293 نفر ،عدد قابل توجهی است اما واقعیت چیز دیگری بود که پس از انتشار نامه عیان شد و سرافکندگی طراحان و نشر دهندگان را باعث شد و البته برگی دیگر از کوپن صداقت اصلاحات را سوزاند.

واقعیت این بود که بخش قابل توجهی از امضاهای آن نامه ، جعلی بود و افرادی که نام شان به عنوان امضا کننده ذکر شده بود ، ناگهان با تعجب دیدند که نام شان در رسانه های داخلی و خارجی به عنوان نویسندگان نامه مذکور مطرح است و چه تحلیل هایی که حول آنها عنوان نمی شود!

جالب این جاست که بعد از اعتراض بسیاری از این افراد و تصریح آنها به این که چنان نامه ای را نه دیده اند و نه امضا کرده اند ، سایت های اصلی متولی انتشار این نامه ، به جای انتشار تکذیبیه آنها ، حداکثر کاری که کردند ، حذف نام افراد معترض از پای نامه بود و البته بسیاری دیگر از همین رسانه ها ، حتی همین یک کار را هم نکردند!

نمی دانم واقعاً آیا دوستان اصلاح طلب ما واقعاً لحظه ای به این نکته ساده فکر نکرده بودند که بعد از انتشار این نامه ، افرادی که حتی روح شان هم از آن خبر نداشت ، لابد اعتراض خواهند کرد و آبروریزی به بار خواهد آمد؟!
جالب اینجاست هم اکنون نیز که مدتی است از انتشار آن نامه می گذرد ،هنوز هم تعدادی از این افراد که تازه از آن خبردار شده اند در وبلاگ های خود به تکذیب امضاهایشان می پردازند و این روند همچنان ادامه دارد.

به راستی آیا یک نامه با چند امضای معدود اما واقعی ، ارزشمند تر است یا نامه ای با صدها امضای جعلی؟!
بدیهی است که هر انسان عاقلی ، اولی را ارجمند تر می داند ولی چرا بعضی ها که خود را عقل کل هم می دانند و شعار صداقت و شفافیت و دموکراسی و ... می دهند ، دومی را برگزیده و شرمساری جبهه اصلاحات را رقم زده اند؟

دشمن اصلاحات ، نه یک جریان خاص سیاسی و اصولگرایان و اقتدارجویان ، که همین دوستان نادان هستند که هنوز برای شعور مردم ، ارزشی قائل نیستند و چه شباهت غریبی وجود دارد بین اینها و بعضی ها در جناح مقابل!

بلاگرها امضاهای خود زیر نامه های سیاسی را تکذیب کردند
با این حال ، تعدادی از این افراد ، پس از مطلع شدن از گنجاندن نام آنها در زیر این نامه ها ، مراتب را تکذیب می کنند که سه نمونه زیر از این قبیل موارد است:

سروش خسروی در یادداشتی در وبلاگش نوشت:

متاسفانه در روزهای گذشته بیانیه ای در برخی سایت ها و با امضای 293 نفر منعکس شده که در پای آن نام این جانب نیز درج شده است. با توجه به آن که بنده از مفاد این بیانیه و در نتیجه ذکر نام خود در پای آن مطلع نبوده ام و در ضمن ه انتشار این بیانیه به همراه نام این جانب مایه برخی گرفتاری ها و سو تفاهم ها ب نزد برخی دستگاه های ذی ربط شده است . من نیز به همین دلیل درخواستی را برای این سایت ها و مسوولان آن ها ارسال کردم که امیدوارم در اسرع وقت نسبت به اصلاح موضوع و تکذیب ماجرا اقدام شود. تا از تکرار چنین سهو خطاهایی در آینده جلوگیری شود.

امیرعباس نخعی هم در وبلاگش نوشت:

چندی پیش در بجبوحه تحولات پی‌درپی سیاسی کشور نامه‌ای از سوی 293 روزنامه‌نگار و فعال سیاسی منتشر شد که هم‌اینک نیز توجه به محتوای آن در میان اهالی مطبوعات و حتی برخی نهادها ادامه دارد.

این نامه در زمانی که حقایق سیاسی کشور در میان آتش و دود گم شده بود به امضای جمعی از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی منتشر شد با این هدف که شاید در آن هنگامه آبی بر آتش ریخته باشند. نامه طبیعتاً با توجه به گرایش و طیف امضاکنندگان آن مخاطبانش چهره‌های شاخص سیاسی اصلاح‌طلب (هاشمی، خاتمی، میرحسین و کروبی) و مراجع قم بودند و محتوای آن نیز همانگونه که در بالا توضیح آن رفت و امضاکنندگان آن نیز روزنامه‌نگاران و سیاسیونی بودند که بالطبع برخی نامه را تهیه، برخی آن را امضا کردند و نام برخی دیگر نیز به واسطه ارزیابی جمع‌کنندگان امضا از نوع فکر، اعتماد و شناخت متقابل در پای نامه گذاشته شد.

هنگامی که نامه‌ را اولین بار پس از انتشار خواندم احساس کردم با وجود چارچوب منطقی و قابل دفاع، دارای لحن و ادبیاتی غیرقابل دفاع است.

قابل دفاع بود چون استمداد طلبیده شده بود برای حمله به خوابگاه‌های دانشجویی (که مقام معظم رهبری آن را محکوم و خواستار مجازات عاملینش شد)، برای فجایع کهریزک (که به دستور مقام معظم رهبری توقیف شد)، خون‌های به زمین ریخته‌شده (بنا بر گفته‌های مقامات عالی‌رتبه نظامی کشور همچون سردار عراقی تعدادی از کشته شدگان مورد تایید قرار گرفت) و بعضا بازداشت برخی فعالان سیاسی و مردم بیگناه.

اما بالطبع لحن و ادبیات نامه غیرقابل دفاع و در مواردی دور از گفتمان و ادبیات اصلاح‌طلبانه بود، اگر دوستان مشورتی پیش از تدوین آن می‌کردند هر کس می‌توانست کمی بر غنای آن بیفزاید و در آن فضای خشونت‌زده کمی از آلام مردم بکاهد.

به دوستانی که پیش از این در این‌باره با هم گفت‌وگو کردیم نیز تاکید کردم از کلیت نامه می‌توان دفاع کرد، اگرچه لحن و ادبیات آن اصولاً قابل دفاع نیست. در این میان صحبت از قرار دادن نام یک یا دو نفر یا چند نفر برای انتشار یک نامه نیست که شاید برخی از همکاران به واسطه شناخت و آشنایی با راه و روش‌های یکسان دست به چنین انتخابی زده‌اند و در چنان فضای شتابزده‌ای اقدام به قرار دادن نام‌ها کردند که برای پرهیز از هر گونه مشکلی باید از آن پرهیز کرد تا در شرایط بحرانی‌ قابل دفاع‌تر باشد. چه آنکه اگر کسانی برای کارهای خود نیاز به توضیح ندارند ما که می‌دانیم مرغ‌های عروسی و عزا هستیم باید همانگونه نیز عمل کنیم در غیر این صورت در ورطه انفعال و پشیمانی گرفتار خواهیم آمد.اگر خود من پیش از انتشار در اینباره اطلاع می داشتم در چنین ورطه ای قرار نمی گرفتم.

در این مواقع حساس اینگونه بیانیه‌ها باید توسط کسانی نوشته شود که با ادبیات واقعی اصلاح‌طلبانه اقدام به نوشتن بیانیه کرده و اصلاح‌طلبان نیز با همان مشی اعتماد و اعتقاد به امضای آن مبادرت ورزند که به نظرم برخی جاها لحن بیانیه مزبور از جنس اصلاح‌طلبی ناب و نجیبانه نبود چه آنکه قرار دادن برخی نام‌ها در پای آن نیز. در همان بیانیه «293 تن خطاب به مراجع» نیز آمده است «در روزهایی که مردم شریف و دلیر ایران برای اعاده حقوق حقه خویش با رساترین نداها و نجیبانه‌ترین رفتارها...» پس اگر مردم ما نجیبانه‌ترین روش‌ها را برگزیده‌اند مطبوعات و روزنامه‌نگاران اگر قرار است صدای مردم باشند باید با نجیبانه‌ترین روش‌ها و متون صدای خود مردم را به‌طور موثر فریاد کنند که ان‌شاءاللـه چنین نیز هست.

حامد صالح آبادی در وبلاگ خود نوشت:

درخبرها خواندم که برخی سایتها بیانیه ای با عنوان نامه 330 روزنامه نگار خطاب به دادستان تهران منتشر کردند که در کمال تعجب اسم من هم در این بیانیه بود.درحالی که اصلا روحم هم خبر نداشت که چنین بیانیه ای را امضا کرده ام.من نمی دانم چه افرادی این بیانیه ها را تهیه می کنند .اما روند اخلاقی این کار درست نیست زیرا فردی که می خواهد اسمش در بیانیه ای بیاید باید با اجازه و رضایتش اسمش در بیانیه درج شود که متاسفانه درباره این بیانیه این اقدام صورت نگرفت.از طرفی این بیانیه ها به نوعی حقوقی هستند و بدون خواندن آن نباید اقدام به امضای آن کرد.به همین دلیل صرف نظر از محتوای این بیانیه، ضمن انتقاد از چنین رویه ای اعلام می کنم که مدت هاست که هیچ گونه بیانیه ای را امضا نکرده ام.