مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 88/6/26
نظر
 سلام
داشتم یه چرخی تو صحیفه ی نور می زدم که به این صفحات برخوردم دیدم بد جوری با شرایط آقای م.ک (مهدی کروبی خودمون رو میگم) تطبیق می کنه

مخصوصا که ایشون هم دائما بحث پیروی از مرحوم امام (ره) رو مطرح میکنن

قسمت \" مسئولیت امانتداران اسلام‏\" متن ارتباط بیشتری به مسائل امروز داره.


صحیفه نور، ج‏8، ص: 273

مسئله خطرناک در نظام جمهورى اسلامى‏

و لهذا امروز یک مسئله خطرناکى مطرح است. ما آن وقت اگر شکست خورده بودیم از طاغوت، هیچ ابایى نداشتیم؛ خوب ما شکست خوردیم؛ حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هم از معاویه شکست خورد. آن ابایى نبود؛ خوب ما یک مطلبى را مى‏گفتیم، مطلب حقى داشتیم مى‏گفتیم، نتوانستیم پیش ببریم؛ آنها غلبه کردند بر ما. اما امروز مسئله آن نیست. امروز یک صفحه دیگرى در کار است. و آن این است که مسلمین، ملت ما، شکست داد طاغوت را، و رأى داد به جمهورى اسلامى، و شد مملکت مملکت اسلامى؛ اگر امروز ما یک خطاهایى بکنیم که دشمنهاى ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند، و منعکس کنند در خارج و داخل به اینکه اسلام هم مثل سایر مکتبها بلکه پایینتر از او، این شکست شکستى است که جبران ناپذیر است. شکست حضرت امیر از معاویه هیچ اهمیتى نداشت؛ براى اینکه شکست مسلک نبود؛ شکست شخص بود. اما اگر ما الآن مدعى هستیم که اسلامى است رژیم ما، ولى وقتى برویم سراغ بازار ببینیم بازار همان بازار سابق است، ربا همان رباى سابق است، چپاولگرى

صحیفه نور، ج‏8، ص: 274

چپاولگرى سابق است، اجحاف و گرانفروشى فوق العاده همان است که سابق بود؛ برویم توى ادارات هم ببینیم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانى آنجا هم هست؛ برویم در مثلًا دانشگاه ببینیم آنجا هم مسائل همان مسائل است؛ هر جا برویم همان مسائل باشد، این موجب این مى‏شود که انعکاس پیدا بکند که رژیم فاسدى رفت، یک رژیم فاسدى جایش نشست. کارى ما نکردیم جز اینکه یک رژیم فاسدى را از بین بردیم که آن رژیم فاسد کارهایش پاى اسلام حساب نمى‏شد. این خطر نبود که اگر چنانچه محمدرضا یک ظلمى بکند، یا سازمان امنیت مردم را چه بکند، این به اسلام مربوط است. هیچ. جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. این خطر آن روز هیچ نبود بلکه هر چه آنها ظلم مى‏کردند اسلام تقویت بیشتر مى‏شد: لَا زَالَ یُؤَیَّدُ هَذَا الدِّینُ بِالرَّجُل الفَاجِرِ
 (1) رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم، هر چه ظلم بکند تأیید دین است. براى اینکه دین عدل است؛ او هر چه ظلم بکند مردم توجهشان به دین زیادتر مى‏شود. اما امروز که مملکت یک مملکت اسلامى، رژیم یک رژیم اسلامى، و یک آزادى براى مردم پیدا بشود، از این آزادى اگر بخواهد خداى نخواسته یک استفاده‏هاى سوئى بشود و از این آزادى یک ظلمى بشود، تعدى بشود- عرض مى‏کنم که- کارهایى که برخلاف مسیر انقلاب است بشود، اینطور نیست که [شکست‏] ما مثل شکست از محمدرضا باشد که برایمان اهمیت هیچ نداشت. امروز مسلک شکست مى‏خورد. این است که مهم است.

مسئولیت امانتداران اسلام‏

باید ما همه بیدار باشیم، متوجه باشیم به اینکه از آزادى سوء استفاده نکنیم. حالا که آزاد هستیم، هرج و مرج بشود؛ هر کسى بخواهد براى خودش؛ همچو آزادى در بین بشر نباید باشد. در اسلام مطرح نیست یک همچو آزادى که کسى آزاد باشد که مردم را اذیت کند؛ کسى آزاد باشد که اجحاف بکند؛ و همین طور از سایر چیزها. امروز همه ما

صحیفه نور، ج‏8، ص: 275
امانتدار اسلام هستیم. اسلام الآن سایه افکنده بر سر ما؛ از باب اینکه رژیم سلطنتى مبدل شد به رژیم اسلامى. الآن که این امانت دست ما آمده است اگر خداى نخواسته ما به این امانت خیانت بکنیم و این را در نظر غربیها، در نظر دشمنهاى ما، در نظر دشمنهاى داخلى و خارجى و آن اشخاصى که مى‏خواهند این نهضت را آلوده کنند، ننگین کنند، اگر ما الآن یک عملى بکنیم که بهانه دست اینها بدهیم، ما خیانت به اسلام کرده ایم؛ و باید همه چشمهایمان را باز بکنیم. بالاتر از همه طبقه روحانیون هستند که باید بسیار با توجه- حالا غیر سابق است؛ سابق روحانیون نمى‏توانستند کارى بکنند. اگر کارى هم مى‏کردند، مى‏گفتند که این ساواکى است. اگر یک معممى یک کار خلافى مى‏کرد، مردم مى‏گفتند این ساواکى است؛ این از خدمه- مثلًا- ظلمه است. امروز که همچه چیزى نمى‏شود گفت.

جبران ناپذیر بودن شکست مکتب‏

امروز اگر خداى نخواسته یک نفر روحانى- که نمى‏کند او؛ یک نفر صورت روحانى بیاید در بینشان واقع بشود یا در کمیته‏ها برود و یک خلافى بکند، امروز دیگر نمى گویند ساواکى است، امروز مى‏گویند روحانى است دارد این کار را مى‏کند. دیروز ساواکى این کار را مى‏کرد، امروز روحانى این کار را مى‏کند. و همین طور شماها: دیروز بازار بازار طاغوت بود، امروز بازار اسلام است؛ محتوایش فرق کرد؟ نه؛ رباخور همان رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، اجحاف کن همان اجحاف کن؛ و همین طور در هر جاى مملکت که برویم. اگر محتوا تغییر نکند خوف این است که مکتب ما مورد اهانت واقع بشود؛ مردم از مکتب ما برگردند. و این بالاترین شکستى است که ممکن است بر ما وارد بشود. والّا فرض کنید یک کسى هم- اینها هم نمى‏شود اما فرض کنید شد- اینها روابطشان را با هم درست کردند و امریکا هم پشت سرشان آمد و یک کودتا هم شد و ما را هم همه را کشتند و از بین بردند و خودشان جایش نشستند، این، شکست مسلک نیست؛ ما شکست نخوردیم؛ ما شکست طبیعى خوردیم نه شکست معنوى. اما اگر خود ما یک کارهایى بکنیم که در بین مردم، در بین جوامع، در بین متفکرین، با دامن زدن‏

صحیفه نور، ج‏8، ص: 276

دشمنهاى ما در داخل و خارج بر مسائل، و اسباب این بشود که مکتب ما شکست بخورد، این شکست است که دیگر جبران ندارد. این شکستى است که در مقابل این، انبیا ایستادند. در مقابل این، اولیا ایستادند که این شکست واقع نشود. جانشان را دادند براى اینکه مکتبشان محفوظ بماند. در هر صورت، ما الحمدللَّه تا حالا آمده ایم لکن از این به بعد مشکلتر است مسئله، و اهمیتش بیشتر است.
و من از شما آقایان هم تشکر مى‏کنم که از راه دور آمده اید با ما ملاقات کنید. و به رفقاى خودتان و به دوستان ما و به برادرهاى ما سلام من را تبلیغ کنید. خداوند همه شما را تأیید کند و موفق.