مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 88/8/16
نظر
هرچند پروژه‌هایی نظیر تفرقه‌افکنی در نماز جمعه تهران،  فتنه‌گری در روز قدس و ایجاد اغتشاش در دانشگاه‌ها همگی به شکست انجامید اما از منظرکارشناسان سیاسی،  شکست سنگین پروژه 13 آبان نقطه پایان ‌بر توهماتی بود که طیف موسوم سبز و سرکردگان آن، بدان دچار شده بودند. در این مجال، دلایل ناکامی میرحسین موسوی در 13 آبان در ترازوی تحلیل قرار می‌گیرد.

* تغییر جنس شعارها

میرحسین موسوی با شعارهای پرطمطراقی چون آزادی،  قانونگرایی،  توسعه،  عدالت و ... به عرصه انتخابات پا نهاد اما پس از اعلام نتایج، همه آن شعارها یکباره از متن به حاشیه رانده شد و تنها تأکید‌ وی بر تقلب در انتخابات بود. پس از آن میرحسین موسوی با برپایی و حضور در تجمعات غیرقانونی و نیز انتشار بیانیه‌هایی ساختارشکنانه نهایتاً به شعار« نه غربی،  نه شرقی جمهوری ایرانی!» در روز قدس متمایل گردید. لذا:

1- برپایی تجمعات غیرقانونی

2 - مخالفت با سیاست‌های کلان نظام در مسائلی مانند تمکین همگان بر رأی ملت،  نمایش دادگاه‌ها در رسانه ملی و مسأله وحدت

3- دیدار و تعامل سیاسی با حسینعلی منتظری که از مطرودین حضرت امام (ره) است

4- مخالفت با دستگیری قانون‌شکنان و تحریک عوامل خیابانی آشوب در قالب انتشار بیانیه‌های سریالی بویژه بیانیه شماره 13 میرحسین موسوی

5 – تمایل به غرب و تسامح در برابر استکبارستیزی و کرنش و نرمش در برابر آمریکا‌ ‌و اسراییل،  بویژه در بیانیه شماره 14 و... همگی دلایل مصرحی از مخالفت میرحسین موسوی با خط امام (ره) و رهبری است.

* تغییر ماهیت هواداران و حامیان

حامیان میرحسین با مطرح کردن وی با عناوینی چون یار امام (ره) و نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس و تبلیغات سیاسی وسیع، سعی در موجه ساختن میرحسین موسوی در نظر جوانان و دانشجویان داشتند. خود میرحسین موسوی هم سراغ هاشمی رفسنجانی رفت تا ضمن گلایه کردن از سکوت هاشمی،  حمایت وی را جلب کند او  در مصاحبه با روزنامه اماراتی عنوان کرده بود «تا زمانی که هاشمی رفسنجانی و مردم ایران از من حمایت می‌کنند از انتخابات کنار نمی‌روم».

از طرفی:

1- حمایت « اصولگرایان اصلاح‌طلب» از میرحسین موسوی و هواداری تلویحی بخشی از«اصولگرایان سنتی» از میرحسین موسوی

2 – نقد دولت نهم از سوی بخشی از « اصولگرایان تحول‌خواه» در ایام قبل از انتخابات

3 - رقابت طیف « اصولگرایان نزدیک به محسن رضایی» با احمدی‌نژاد

4 - حمایت ضمنی هاشمی رفسنجانی از میرحسین موسوی و...، همگی جبهه به ظاهر موجهی را در انظار عمومی متصور ساخت که متمایل به میرحسین موسوی هستند علاوه برآنکه سیدمحمد خاتمی و تمامی جریان‌های اصلاح‌طلب حمایت خود را از میرحسین موسوی اعلام کردند. اما اکنون بعد از چند ماه مردم به خوبی می‌دانند که هواداران و حامیان میرحسین موسوی با تغییرات ملموس در شکل و محتوا،  همنوای عناصر غربی و دشمنان شده‌اند:

1 - رضا پهلوی و عناصر سلطنت‌طلب

2- گروهک غیرقانونی نهضت آزادی و ملی مذهبی‌های خارج مرزنشین

3 - گروهک تروریستی منافقین به سرکردگی مسعود و مریم رجوی و نیز حزب توده و جریانات مارکسیست و حتی لیبرال و لائیک

در روزنامه‌ها و وب سایت‌ها و تلویزیون‌های خود با انتشار بیانیه و ایراد سخنرانی،  گفت‌وگو،  مصاحبه،  نظرسنجی و نمایش فیلم‌های دروغین در قالب عملیات روانی، از جنبش سبز و میرحسین موسوی و عوامل کودتای مخملی ایران حمایت می‌کنند. علاوه بر آنکه بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسراییل در اجلاس عمومی سازمان ملل در تابستان امسال مراتب همدردی و حمایت خود را ازجنبش سبز اعلام کرد.

* عدم اقبال عمومی به گفتمان سبز!

قانونگرایی، ‌ساده‌زیستی مسؤولان، ‌عدالتخواهی، ‌توجه به مستضعفان،  طیب نفس و آرامش اجتماعی مواردی است که ملت ایران بدان توجه دارد و دولت دهم در قالب گفتمان « نوگرایان انقلابی » آنها را دنبال می‌کند. لذا جنبش سبز و میر حسین موسوی که به دنبال تغییر وضع موجود و برون رفت از بحران است،  تعریفی از بحران نداشته و تنها ساز مخالفت را سرداده و گفتمان مشخصی ندارد. از طرفی شکست میر حسین موسوی در شکل دادن زنجیره انسانی متمایل به موج سبز در تجمعات عمومی اخیر (روز قدس و یا 13 آبان ) دلیل واضحی برای اثبات این ادعاست که گفتمان معطوف به مخالفت با نظام که از سوی میرحسین موسوی و حامیان وی مطرح است،‌ به دلیل

1 - غیرمنطقی بودن 2- عدم صداقت 3 – عدم فراگیری و دسترسی مردم به آن،  از هیچ مقبولیتی در نزد مردم و نخبگان جامعه برخوردار نیست.

این گفتمان به دلیل قرار گرفتن در هاله‌ای از معاندت و مخالفت دچار« بحران هویت» و « بحران نقش » شده است. بدین معنی که میر حسین موسوی دهه 80 در اذهان عمومی تداعی‌گر رجوی‌ها و مجاهدین خلق دهه 60 می‌باشد که در نظر مردم محلی از اعراب نداشتند.

* یک بام و دو هوای میرحسین موسوی در13 آبان

میر‌حسین موسوی در بیانیه شماره 14 خود که به مناسبت سیزدهم آبان ماه منتشر شده آورده بود: «سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند» در حالی که وی نه فقط در راهپیمایی عمومی 13 آبان حضور نداشت بلکه عملکرد چند ماه گذشته او نشان داده که به دنبال خواسته مردم هم نبوده است، مگرنه آن است که خواسته ملت ایران مبارزه با آمریکا‌ ‌و اسراییل است و مگرنه آن است که مردم راهبران اجتماعند،  پس میرحسین موسوی چگونه ادعای خود را نقض می‌کند و حتی هواداران حزبی و طراحان تئوری‌های او در همراهی با مردم غایبند تا جایی‌که برخی از حامیان کروبی هم به آن واکنش نشان داده و عنوان کرده‌اند که میرحسین موسوی شهامت حضور در سیزده آبان را نداشته است. مطمئناً:

1 - میرحسین موسوی با علم بر شکست خود در 13 آبان می‌دانسته است که در بین مردم جایگاهی ندارد و حضور او مانند روز قدس با مخالفت عموم مردم مصادف خواهد بود.

2 - حضور میر حسین موسوی در تجمع علیه استکبار و امپریالیسم،  نقضی بر سرسپردگی او در برابر آمریکا‌ ‌و عناصر معاند نظام است.

اکنون میرحسین موسوی که رؤیاپردازی و کیش شخصیت و توهم او بر همگان ملموس است با شکستی سنگین روبه‌رو شده است و تنها راه پیش‌رو او آن‌ است تا با عدم توجه به واکنش‌ها و مطالبات مردمی با انتشار بیانیه‌هایی به ظاهر مردم دوستانه، هواداری غربیان را برای خود محفوظ بدارد و به قول مشهور یکی به نعل بکوبد و یکی به میخ!