مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : دوشنبه 88/8/25
نظر
سید محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات که از حامیان جدی موسوی به شمار می‌رود در تازه‌ترین اظهاراتش ـ مصاحبه با سایت جماران ـ مطالبی را عنوان کرده که رنجور تناقض و تضاد است. گفت‌وگوی جماران با خاتمی که به بهانه سالگرد صدور پیام حضرت امام خمینی(ره) ـ مشهور به منشور برادری ـ انجام شده است در شرایط فعلی که هدایت و رهبری جریان فتنه از قدرت خاتمی، موسوی و کروبی خارج شده و سبزهاهر روز رادیکال‌تر از روز پیش ظاهر می‌شوند


، می‌تواند نوعی «اعاده حیثیت» از عملکرد اپوزیسیونی و فراقانونی دوم خردادی‌ها و توجیهی برای ضعف و ناتوانی آنان از رهبری جنبش سبز تلقی و تحلیل شود. خاتمی در این گفت‌وگو می‌گوید: «حذف دلبستگان به انقلاب با برخی عناوین و روش‌های بی‌اساس از سوی جریانی خاص، بزرگ‌ترین توطئه علیه جمهوری اسلامی است و نتیجه آن سوق دادن نیروهای اجتماعی به سوی جریان‌هایی است که با اصل انقلاب و نظام در تعارضند.»

بجاست که پرسیده شود آیا این جریان خاص که آقای خاتمی می‌گوید و منظورش طیف اصولگراست برای حذف دلبستگان به انقلاب که از نظر خاتمی همان دوم خردادی‌ها هستند، تلاش می‌کند یا این خود دوم خردادی‌ها هستند که با اتخاد مرام و سلوک ساختارشکنانه و ضد قانون در راستای حذف خود از مانیفست انقلاب اسلامی بر آمده‌اند؟

تاکتیک انقلاب علیه انقلاب!
محمد خاتمی در این گفت‌وگو جریان سیاسی رقیب دوم خردادی‌ها را به دلیل ایستادگی در برابر ساختار‌شکنی‌ها و قانون‌کشی‌های طیف اصلاحات، به توطئه علیه جمهوری اسلامی متهم می‌کند! ضروری است که آقای خاتمی بر این واقعیت تأمل کنند که دایره و گستره گفتمان جمهوری اسلامی بسیار وسیع‌تر ازآن است که فقط در طیف اصلاحات خلاصه شود. ازسوی دیگر جای شگفتی دارد که آقای خاتمی،‌دوم خردادی‌ها را پس از استحاله فکری ـ عقیدتی، عبور از قانون اساسی، همنوایی با مخالفان نظام، بر هم زدن قواعد بازی، برگزیدن رویکرد براندازی و عبور از حاکمیت هنوز جزو دلبستگان به نظام و انقلاب می‌داند. آیا این دوم خردادی‌ها نبودند که با برنامه‌ریزی از پیش تدوین شده ـ سال 81 ـ پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در راستای رویکرد «انقلاب علیه انقلاب» برآمدند؟ طبیعی است که افکار عمومی و حاکمیت کسانی را که از دروازه براندازی و انقلاب وارد می‌شوند پس بزند. با این اوصاف باید گفت که این خود دوم‌خردادی‌ها بودند که خواسته، یا ناخواسته، سهوی یا عمدی علیه خود توطئه کردند.

دلبستگی به انقلاب با حذف ولایت فقیه!
رئیس دولت اصلاحات در ادامه اتهام‌زنی به رقیب سیاسی خود،‌ اینگونه نتیجه‌گیری می‌کند: «نتیجه آن (حذف دلبستگان به انقلاب) سوق دادن نیروهای اجتماعی به سوی جریان‌هایی است که با اصل انقلاب و نظام مخالفند». ما هم در این مبحث با آقای خاتمی هم داستانیم که حذف دلبستگان به انقلاب عوارض خطرناکی به دنبال دارد اما ضروری است ایشان به این پرسش پاسخ دهند که آیا اصل ولایت فقیه در رأس آرمان‌های دلبستگان به انقلاب و نظام قرار ندارد؟ اگر قرار دارد که دارد پس چرا دوم خردادی‌ها با تشکیک‌های مغالطه‌آمیز همواره در پی حذف این اصل برآمده و در مقابله با این اصل قانونی با مخالفان نظام و انقلاب همنوا شده‌‌اند؟ چرا باید دوم خردادی‌ها به مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» هر جا به نفعشان باشد از قانون اساسی خرج کنند و هر جا به زیانشان باشد قانون ساسی را زیر پا بگذارند؟

نشد دیگر! یا این یا آن
محمد خاتمی در بخش دیگری از این گفت‌وگو تصریح می‌کند: «ما به عنوان کسانی که هم انقلاب را قبول داریم، هم جمهوری اسلامی را که حاصل مبارک این انقلاب است و نیز با توجه به اینکه امام (ره) سلسله‌جنبان این حرمت و رهبر این انقلاب بودند، مواضع، نظرات و دیدگاه‌های حضرت امام (ره) به عنوان یک معیار برای ما بسیار مهم است». شنیدن این اظهارات از زبان آقای خاتمی با مواضع قاطعی که در حمایت از جنبش سبز ـ جنبش هوادار جمهوری ایرانی ـ دارد بیانگر نوعی «تناقض پراکتیکال» ـ همان تناقض هم خدا هم خرما ـ است. قابل هضم و فهم نیست که فردی هم انقلاب و جمهوری اسلامی را قبول داشته باشد و هم حامی اندیشه «جمهوری ایرانی» باشد. بی‌شک، آقای خاتمی در مقام دفاع از خود بر می‌آید اما اگر ایشان طرفدار اندیشه جمهوری ایرانی و رویکرد آنارشیستی- رولوشنیستی سبزها نیست پس چرا از آنها حمایت می‌کند و از این مهم‌تر چرا هیچگاه در برابر مواضع و شعارهای پان ایرانیستی، سکولاریستی و ضدنظام سبزهای اموی که رسماً از روز قدس کلید خورد، موضع‌گیری نکرده است؟ از سیدمحمد خاتمی که همواره در دوران اصلاحات از پایبندی به قانون اساسی و حرکت در چارچوب نظام سخن می‌گفت پذیرفته نیست که اینگونه متناقض‌نما ظاهر شود و به نام این- جمهوری اسلامی- از آن- جمهوری ایرانی- حمایت کند!

چیزی به نام «شعار»
در گفت‌وگوی اختصاصی محمدخاتمی با سایت جماران، عباراتی دیده می‌شود که تنها یک نام می‌شود بر آن گذاشت: «شعار». عباراتی چون:«جمهوری اسلامی برای ما مقدس است» و «باید به قانون اساسی بازگردیم». اگر حقیقتاً دوم خردادی‌ها جمهوری اسلامی را مقدس می‌دانند چرا در دوران اصلاحات پروژه «عبور از حاکمیت» را به کار گرفتند؟ اگر آنها به تقدس نظام باور دارند چرا پس از انتخابات علیه نظام شوریدند و با اتهام‌زنی‌های سنگین، حیثیت نظام را هتک کردند؟ اگر دوم خردادی‌ها به قانون اساسی پایبند و وفادارند چرا نهادهای برآمده از این قانون همچون ولایت فقیه و شورای نگهبان را مورد هجمه قرار می‌دهند؟ با این همه اسناد موجود از تحرکات خارج از مانیفست انقلاب اسلامی و قانون اساسی دوم خردادی‌ها، آیا اظهارات آقای خاتمی یک شعار نیست؟

این هدف مشترک
سیدمحمد خاتمی در بخش دیگری از اظهاراتش تصریح می‌کند:«ازابتدای استقرار جمهوری اسلامی در ایران بزرگ‌ترین هدف دشمنان نظام، جدایی مردم از حکومت و حذف سرمایه‌‌های اجتماعی کشور بوده است.» در حاشیه این اظهارنظر آقای خاتمی، طرح این پرسش لازم است که اگر اتهام‌زنی اصلاح‌طلبان به نظام و زیر سؤال بردن سلامت انتخابات در راستای جدا کردن مردم از جمهوری اسلامی تحلیل نمی‌شود پس چگونه باید توجیه شود؟ آیا 85 درصد از مردم ایران که در انتخابات شرکت کردند همان نیروهای اجتماعی که خاتمی از آن سخن می‌گوید، نیستند؟

آیا طرح بحث تقلب از سوی دوم خردادی‌ها برای دلسرد کردن نیروهای اجتماعی از نظام نبود؟ آیا دوم خردادی‌ها در این هدف- جدا کردن مردم از جمهوری اسلامی- با مخالفان نظام همراه نشدند؟

من نقش بازی می‌کنم پس هستم
هرچند آقای خاتمی پاسخ قانع‌کننده‌ای برای این پرسش‌ها در آستین ندارد اما «اعاده حیثیت» از اعتبار مخدوش دوم خردادی‌ها با این سبک و سیاق متناقض تنها لایه‌های پرتناقض ایدئولوژیکی و عقیدتی آنان را آشکارتر می‌کند. محمد خاتمی که در دوران ریاست جمهوری سنگ امام(ره)، قانون اساسی و نظام را بر سینه می‌زد و یک چهره میانه‌رو شناخته می‌شد و امروز حامی سبزهای اموی شده است یا آن روزها اشتباه می‌کرده یا امروز به خطا می‌رود. شاید هم قصه چیز دیگری است و مشی متعادل خاتمی در آن روزها تاکتیکی برای توجیه این روزهایش باشد؛ همچون سعید حجاریان که پس از اعترافاتش در حوادث بعد از انتخابات و آزادی‌اش از زندان در جمع دوستانش از اعتراف کردن با عنوان یک تاکتیک برای آزادی نام برده و گفته است:«نقش بازی کردم، آزاد شدم.» اگر حجاریان برای آزادی از بازداشت و لاپوشانی راز بزرگ اصلاح‌طلبان نقش بازی کرد، خاتمی برای آزادی از چه چیز نقش بازی می‌کند؟