یک مجله معروف و تخصصی آمریکایی، آشفتگی استراتژیک کاخ سفید در زمینه چالش با ایران را نشانه «برهم خوردن نظم جهانی» و «نگرانی و هراس واشنگتن از پایان دوره تمکین دیگر کشورها» توصیف کرد.
مجله فارین پالیسی Foreign Policy- سیاست خارجی) در تحلیلی به قلم «آلیسترکروک» مؤسس و مدیر «بنیاد بین المللی بحران» که از ایران دیدار کرده، نوشت: تصویب تحریم های جداگانه علیه ایران در کنگره آمریکا پس از تصویب تحریم هایی در شورای امنیت، از نظر انسجام و هماهنگی در سیاستگذاری هیچ معنایی ندارد. در واقع هیچ کس باور نمی کند که تحریم ها بتواند سیاست حاکمیت ایران را تغییر دهد یا مجبور به مذاکره کند. از سوی دیگر بی توجهی محض آمریکا به میانجیگری برزیل و ترکیه و حرکت نکردن به سمت بهره برداری از نتایج آن، زمینه های هرگونه گفت وگوی دوباره با ایران را از بین برده و تخاصم و بی اعتمادی را در همه طرف ها افزایش می دهد.
تحلیلگر مجله «فارین پالیسی» تأکید می کند: اصرار بر تصویب تحریم های جدید بیانگر نکته ای است ورای سیاست غرب در قبال ایران. عجله برای اعمال تحریم در حقیقت بیانگر افزایش نگرانی های آمریکا در زمینه برهم خوردن «نظم جهانی»، نگرانی از پایان دوران تمکین کشورها و نشانه ای از هراس از «قدرت های جدید» است.
فارین پالیسی ضمن مقایسه ضعف فعلی دولت آمریکا با انگلیس ضعیف شده در پایان جنگ جهانی دوم نوشت: آخرین موردی که در تاریخ معاصر شاهد پایان دوران تمکین به قدرتهای غربی بودیم پایان جنگ جهانی بود. در آن زمان انگلیس در وضعیت ورشکستگی اقتصادی قرار داشت و بدهی های آن سر به فلک می کشید. رهبران انگلیس به ناگزیر به این واقعیت تن دادند که بسیاری از مستعمره های آن کشور خواهان تغییر اوضاع هستند و دریافتند که چاره ای جز تن دادن به این واقعیت نیست.
مدیر بنیاد بین المللی بحران، وخامت در سیاست های آمریکا را با تأکید بیشتری مورد تحلیل قرار می دهد و می نویسد: طوفان تغییر بار دیگر به حرکت درآمده و این بار نوبت «قدرت های جدید» است. نحوه تصویب قطعنامه تحریم علیه ایران و مصوبات کنگره آمریکا در تحریم تهران به خوبی نشان می دهد که برای آمریکا انطباق با جهان چند قطبی امروز چقدر دشوار است. آمریکا برای آن که امثال ترکیه و برزیل را سرجا بنشاند به سرعت و با سماجت به سمت تصویب تحریم ها حرکت کرد.
مقامات آمریکایی می دانند افزایش نفوذ و استقلال عمل قدرت های غیرمتعهد، سیاست گذاری های آمریکا را دشوار و گاه به شکست می کشاند. به نظر می رسد که انطباق با طوفان و یا نسیم تحول برای آمریکا دشوارتر از تجربه نیم قرن پیش انگلیس است. سران انگلیس حداقل این نکته را دریافتند که جنگ های قبلی چنین تحولی را اجتناب ناپذیر کرده است.
تحلیلگر مجله «فارین پالیسی» می افزاید: نکته جالب در این است که دولت فعلی آمریکا که از حزب دمکرات است حتی ممکن است بیشتر از دیگران به اعمال «نظم کهن» پایبند باشد. در اواسط دهه 1950 میلادی نیز دولت انگلیس خاستگاه مشابهی داشت و برای جبران ضعف و شکستهای اقتصادی خود در سال 1956 جنگ کانال سوئز را آغاز کرد. هدف از این کارزار نظامی پوشاندن نقاط ضعف انگلیس بود ولی در پایان نتیجه ای کاملاً معکوس داشت و ضعف آن کشور را ثابت کرد.
آلیستر کروک با اشاره به سفر اخیر خود به ایران نوشت: براساس این سفر می گویم تحول در نظام جهانی، یک واقعیت است و ایران، ترکیه و برزیل بخشی از این تغییر هستند. اوضاع در ایران متفاوت از تصورات رایج در غرب، بسیار عادی است. جریان حاکم و آیت الله خامنه ای رهبر ایران از حمایت مردمی برخوردارند و همین حامیان با اپوزیسیون مخالفند. شعارهای مرگ بر موسوی در نماز جمعه یا در مرقد آیت الله خمینی واکنش جمعیت به جریان های مخالف است. به نظر می رسد تفسیر حوادث ایران به مخالفت و سرپیچی از جمهوری اسلامی، غلط بود و خیلی ها در غرب در یک تصور جزمی از ایران به سر می بردند.
وی می نویسد: فاصله بین ایران واقعی و ایران مورد تصور اروپا و آمریکا چنان بیشتر و بیشتر می شود که به سختی می توان این دو تصویر را برهم منطبق کرد. اگر دولت های غربی درک درستی از حوادث ندارند و جزئیات حوادث روشن و مشخص، در غرب به اشتباه درک و تفسیر می شود، در مورد روانشناسی سیاسی غرب چه می توان گفت؟ سیاست ما در قبال ایران سرشار از ناکارآمدی و آسیب پذیری است.
آلیستر کروک در پایان از قول خوزه ماریا ازنار نخست وزیر سابق اسپانیا می نویسد: «ناتوانی در مقابله با تهدیدهای موجود و از جمله ایران این نکته را به خوبی نشان می دهد که ما در غرب تا چه حد سقوط کرده ایم و این زوال تا چه حد غیرقابل اجتناب به نظر می رسد.»