در ساختار سنتی جامعهی ایرانیان کلیمی، دیرزمانی است که فرهنگ دوسویهی نقدشدن و نقد پذیرفتن دارای اشکالات متعددی است که در این فرصت شاید بتوان برخی از آنها را بیان کرد. بدون شک حق طبیعی همهی ایرانیان کلیمی است که انتقادات و پیشنهادات خود را به صورت منطقی و مؤدبانه بیان کنند و انتظار داشته باشند که مسئولان و متولیان امور اجتماعی در هر رده به این نظرات توجه کنند و خود را به عنوان خدمتگزار مردم، در مقام پاسخگویی حس کنند و با پرهیز از تفکرات پدرسالارانه، در مقام پاسخگویی برآیند. اما نقد کردن بیشک با مجادله، هتاکی و بیحرمتی متفاوت است؛ ما باید یاد بگیریم در مسائل اجتماعی، اغراض شخصی را دخالت ندهیم و با پیشداوریهایی که در زمینهی روابط شخصی و تفکرات ناشایست شکل گرفته، به نقد ننشینیم. همهی مسئولان جامعه به وجود نارساییها اذعان میکنند، در عین حال عقیده دارند که در حد توان خود، تمامی تلاششان را برای حل این مسائل (که برخی میراث کهنسالی به درازای تاریخ ایرانیان یهودی و برخی از شرایط خاص جهانی و کشور عزیزمان است.) به کار گرفتهاند، همانطور که انجمن کلیمیان بارها اعلام کرده هر دستی را که برای کمک و راهنمایی و انتقاد سالم به سوی انجمن دراز شود، صمیمانه خواهد فشرد. اما فعالان عرصهی اجتماعی و منتقدان عزیز باید بدانند اولاً نقد باید با دلایل واضح و منطقی بیان شود و از تفکرات آرمانگرایانه غیرقابل اجرا دوری جویند و از سوی دیگر ادبیات به کار رفته در نقد بهتر است که حرمت نقد شونده و منتقد را پاس دارد زیرا که در غیر این صورت نه تنها کمکی به حل مشکلات موجود نخواهد کرد، بلکه آغاز مکرری خواهد بود برای برخوردها و حسابهای شخصی. به همان اندازه که وجود افراد منتقد نشانهی حساسیت جامعه به مسائل خود است و از این رو باعث دلگرمی و دقتنظر و تنبه مسئولان است و میتواند با بیان کردن مشکلات، مسئولان را به تفکر و چارهجویی برای آن وا دارد، برخوردهای غیرمنصفانه و شخصی تنها به تخریب هر دو سوی نقد و به ویژه ناقد منجر خواهد شد که جامعهی ایرانیان کلیمی به خاطر ماهیت سنتی خود و وجود تفکرات پدرسالارانه و قیممآبانه که برخی ریشههای تاریخی نیز دارد، تا رسیدن به شیوههای نقد منطقی و منصفانه و آموختن احترام به نظرهای مخالف، مسیر طولانی را پیش رو دارد که باید هر چه سریعتر طی کند.
از دیگر سو، این وظیفهی مسئولان امور اجتماعی است که با توجه کامل به تمامی انتقادها حتی اگر منصفانه هم نباشد، نشان دهند که به نظرات مردم ارج مینهند و به دور از هرگونه خودبزرگبینی و خودشیفتگی و با احترام به مخاطب حتی اگر مورد بیحرمتی قرار گیرند سعی در رواج نگرش نقدپذیری و احترام به آحاد افراد جامعه دارند.
بدیهی است اصول فرهنگ نقد منصفانه و تحمل افکار مخالف، نیاز به فرهنگسازی در بستر زمان و به ویژه در بین اقشار جوان جامعه دارد و برای برونرفت از سازگارهای فردمحور و غیرآزاداندیشانه، لازم است که مسئولان جامعه برخی نظرات افراطی را نیز بشنوند.
بدیهی است که اگر چنین نکنیم، تنها تفاوت حاصله، شاید تفاوت درظاهر قضیه و اسامی افراد باشد، در حالی که ما نیاز به یک دگرگونی در زمینهی تحمل عقاید یکدیگر را داریم.