خبر زیر عینا از وبلاگ خبری میبد ما نقل می شود.
محمد خاتمی، یکی از رئوس اصلی فتنه سال گذشته که مدتی است تلاش بسیار گسترده ای را جهت نفوذ دوباره به نظام و احیای اصلاح طلبی دوم خردادی آغاز کرده است در اقدامی تبلیغاتی اقدام به انتشار تصاویر خود در منطقه ای کرد که مدعی است جبهه است!
به گزارش "میبدما"، در این تصاویر که از سوی سایت خواهرزاده خاتمی -محمدرضا تابش- انتشار یافته است نشانه های زیادی وجود دارد که بیانگر آن است که منطقه ای که خاتمی با آن عکس یادگاری گرفته است یک منطقه جنگی نیست بلکه موقعیتی آموزشی محسوب می شود.
در این تصاویر که تعداد قابل توجهی از همراهان خاتمی با کت و شلوار در جبهه های جنگ(!!) حاضر شده اند، خاتمی مشغول تسبیح چرخاندن و عکس یادگاری تهیه کردن از تانکی نیم سوخته می باشد و در عکسی دیگر با برخی کودکان که گرمکن ورزشی بر تن دارند عکس گرفته شده است.
گفتنی است این حرکت ژئورنالیستی خاتمی همزمان با آن صورت می گیرد که در محافل سیاسی و رسانه ای، نقش فتنه گران سال پیش در نوشاندن جام زهر به امام(ره) مورد بحث و بررسی قرارگرفته است.
خاتمی که در مقطع پذیرش قطعنامه، مسئولیت تبلیغات جنگ را برعهده داشته است در نامه ای به حضرت امام(ره) اقبال مردمی به جبهه ها را کمرنگ ارزیابی کرده بود که البته در جریان عملیات مرصاد، دروغ بودن ادعای خاتمی بر همگان اثبات شد.
البته همراه با نامه وی، نامه های میرحسین موسوی، هاشمی، امرای ارتش و محسن رضایی نیز در صرفنظر کردن امام از آرمان اصلی خود که ?ماه پیش از پذیرش قطعنامه به صورت کاملا آشکاری طی پیامی به اطلاع مردم رسانده بودند، بی تاثیر نبوده است.
البته دلسرد شدن مردم قبل از عملیات مرصاد ناظر به چند مورد بوده است: اختلافات داخلی حزب جمهوری اسلامی که منجر به انحلال این حزب شد، مناقشات درونی تشکل های روحانی هم چون جامعه روحانیت مبارز که در پی آن عده ای هم چون کروبی، خاتمی و... اقدام به انشعاب از آن و تشکیل مجمع روحانیون مبارز بدون تردید تأثیرات منفی شگرفی بر روحیه رزمندگان اسلام داشته است.
انتخابات دوره سوم که یکی از جنجالی ترین انتخابات دهه شصت می باشد، در مقطع سرنوشت ساز جنگ یعنی اوخر سال 66 و اوائل 67 مصادف شده بود بلواهای شخصی هم چون محتشمی پور (وزیر وقت کشور) بر نظارت شورای نگهبان که سرانجام با دخالت و وساطت امام به پایان رسید، این سوال را در ذهن بسیاری از رزمندگان جبهه شکل می داد که به راستی دعواهای انتخاباتی در تهران در زمانی که کشور دچار جنگ است با چه هدفی دنبال می گردد؟
در سخت ترین شرایط جنگ (نیمه دوم جنگ) که با دور دوم نخست وزیری میرحسین موسوی مصادف بود باج خواهی سیاسی نخست وزیر و اطرافیانش از رییس جمهور وقت –مقام معظم رهبری- که عمدتا به بهانه حمایت امام از دولت انجام می گرفت و پس از آن که با پایداری رییس جمهور بر مواضع اصولی مواجه می شدند به استعفاهای مکرر روی می آوردند، همه و همه جنگ را به شرایط نامعلومی سوق می داد.
از همین رو بود که امام راحل (ره) در مقابل آخرین استعفای میرحسین واکنش تندی از خود نشان دادند:«جناب آقای موسوی ، نخست وزیر محترم ... نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید ، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید... در زمانی که مردم حزب الله برای یاری اسلام فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفاست ... همه باید به خدا پناه بریم ؛ و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سو ء استفاده کنند... مردم ما از اینگونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده اند ، این حرکات هیچ تاثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت.»
از سویی نکته ای که در خصوص ادعای نخست وزیر مبنی بر خالی بودن خزانه مطرخ است، آن است که برای مدیران دولت موسوی از ماه ها پیش از نگارش نامه به امام قابل پیش بینی بود که خزانه کشور به زودی به انتها خواهد رسید؛ این ها که امروز مدعی ماجراجو ی و غیر کارشناس بودن دولت نهم هستند، آن روز چرا در زمانی که فاو در دست ایران بود نامه به امام ننوشتند تا بگویند تا چند ماه آینده خزانه خالی خواهدشد؟ بدون تردید اگر ایران قطع نامه در شرایطی که فاو را از دست نداده بود می پذیرفت، در مذاکرات آتش بس جایگاه محکمتر و مناسب تری می یافت.
این مسئله را می توان تنها به ماجراجویی دولت رادیکال مهندس موسوی تعبیر کرد تا آن که پس از شکست فروردین و از دست دان فاو، مدیران ماجراجوی دولت موسوی دریافتند که دیگر شکست صدام محال است...
آری امام هیچ گاه تحت تأثیر ترس و واهمه برخی مسئولان و کارشناسان از موض اصولی خود که بارها تأکید کرده بود که «اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد؛ ما مرد جنگیم» کوتاه نمی آمد و آن چه موجب شد تا امام (ره) از موضع خود کوتاه آیند و جام زهر را بنوشند، گزارش های جهت دار برخی مسئولان و کارشناسان بود.
نکته ای بارها امام و مقام معظم رهبری به مسئولان و کارگزارن نظام هشدار داده اند در خصوص برخی گزارش های غلط کارشناسی است که با هدف سیاسی تدوین می گردد. هم چنان بود که رهبر معظم انقلاب چهار سال پس از پذیرش قطع نامه در دیداری با نمایندگان مجلس بدان اشاره کردند: «البته کارشناس را باید بشناسید. هر کارشناسى مورد اعتماد نیست. اى بسا کارشناسانى که مسؤولین بالا را گمراه کردند! ما در این چند سال، اینها را دیدهایم. اینها جزو تجربیّات ماست؛ که کارشناسى، راهى را جلوِ نماینده مجلس یا مسؤول مىگذارد که به وسیله آن، واقعیتى را واژگونه و غلط به او معرفى مىکند. اینطور نیست که شما بتوانید به هر کارشناسى اعتماد کنید. کارشناس باید شناخته شده باشد؛ باید مورد اعتماد باشد؛ باید به انگیزه و عشق اسلامى و انقلابى و میهنى او، اطمینان حاصل شده باشد و بدخواه نباشد.»