حاج سعید قاسمی بی گمان یکی از سرداران به نام و از جان گذشته جنگ نرم است ، همچون فداکاری هایش در دوران جنگ تحمیلی.
حاج سعید در عرصه جنگ نرم ،مخصوصا در دوران اصلاحات با صحبت های پرشور و انقلابی اش به مقابله با انحرافات فکری و عملی از خط اسلام ناب محمدی و تفکرات آقا روح الله (اسمی که حاج سعید برای نام بردن از حضرت امام بصورت دلنشینی استفاده می کند)پرداخته است.
حاج سعید همیشه یکی از نماد های روحیه انقلابی گری و به دور از محافظه کاری های افراطی بوده است و به همین جهت در میان حزب اللهی ها و جوانان جایگاهی ویژه دارد.
بهانه نوشتن این مطلب توضیحی نقد مانند بر مصاحبه ی سردار قاسمی است که به مسئله ای گریز زده است که گرچه مسئله ای فرعی است ولی به معنای فراموش کردن آن هم نیست.
حاج سعید در مصاحبه اش به مسئله ی مکتب ایرانی می پردازد و آن را یک تاکتیک از پیش تعیین شده دولت می پندارد که بر اساس آن هدف جذب حداکثری طیف خاکستری است. اما سئوال اصلی اینجا است که این چطور طرح و نقشه ای است که تنها بازیگر و کارگردانش رییس دفتر رییس جمهور است و دیگران همه تماشاچی اند و البته منتقدینی که در میانش خواص با سابقه و خوش نام دیده می شود؟ روحانیون بزرگ و خوشنامی همچون آیت الله مصباح و خاتمی از این دست اند و مردان جنگی هم چون سرلشگر فیروزآبادی و روزنامه نگاران متعهدی همچون حسین شریعتمداری.
جبهه بندی مخالفین و موافقین این نظریه هم به نوع خود جالب است.از شبکه های خارج نشین مانند العربیه گرفته تا مشاور شاه ملعون و سلطنت طلبان از این تعبیر استقبال کردند. سردار عزیز ما توضیح دهند که استقبال ضدانقلاب و انتقاد جریان مکتبی و متعهد داخلی را چطور و با چه هدفی توجیح می کنند؟
شاید با این حساب باید پرسید منظور سردار قاسمی از مخالفینی که این چنین از انها یاد می کند کیست؟:«قاطعانه میگویم اغلب کسانی که امروز جریانهایی چون جریان مشایی را بزرگ میکنند، همین الان تفکراتشان در راستای تفکراتی به مراتب پوسیدهتر و خائنانهتر از همین تفکراتی است که ادعای مخالفت با آنها را دارند و میگویند اینها دارند زرتشتیگری و ایرانیگری را باب میکنند.»
سردار خوش سابقه ما توضیح دهند که اگر منظور ایشان از مخالفین ،آن بزرگانی که نامشان رفت نیست-که نیست- کدام جریان ضدانقلابی ، آقای مشائی را مورد انتقاد قرار داده است.
جای سئوال مهمتر اینجا است که جریان فتنه داخلی و خارجی آنقدر که اصل ولایت فقیه را هدف حمله و شخص احمدی نژاد را بخاطر مرام انقلابیش مورد تعرض قرار داده است، چرا مشایی را با آنهمه اظهارات دو پهلو در تیر رس قرار نمی دهند؟
کمی درنگ نسبت به اظهار نظر آیت الله مصباح در این زمینه خالی از لطف نخواهد بود که فرموده اند:« افرادی که بیشرمانه مکتب ایران را به جای مکتب اسلام معرفی میکنند، خودی نبوده بلکه غیر خودیاند؛ ما با کسی عقد اخوت نبستهایم و از کسی حمایت میکنیم که حامی اسلام و تابع رهبری باشد.» و همچنین اظهارات مشابه ای که ایت الله احمد خاتمی بیان کرده اند:« هیچگاه وطن دوستی با اسلام در تعارض نیست اما مکتب ایران مقابل مکتب اسلام است و همان ملی گرایی شرک آلود است»
اما نکته مهمتر این قسمت از صحبت های مهندس قاسمی است که میگوید مکتب ایرانی عده ای از قشر خاکستری را جذب می کند : « احمدینژاد در این کار موفق هم بوده است، یعنی بینی و بینالله من در همین طیف با آدمهایی که با آنها سر و کار دارم که کلاً نسبتی با انقلابیگری ندارند، میبینم واقعا دارند جذب می شوند. لذا باید تحلیل درستی داشته باشیم. »
بیان دو نکته در این مورد مفید است. اول اینکه آنچه باعث تمایل مردم به احمدی نژاد شد بنا بر تصریح رهبر انقلاب، بحث عدالت خواهی وی بوده است:« رأى قاطع و بىسابقهى مردم به رئیسجمهور منتخب و محترم، رأى به ویژگىهائى است که کارنامهى چهارسالهى دولت نهم بدانها زینت یافته است و سمت و سوى گرایشهاى اکثریتِ بىچون و چراى ملت را آشکار میسازد. این، رأى به گفتمان پربرکت و عزتمدار انقلاب اسلامى است؛ رأى به استکبارستیزى و ایستادگى شجاعانه در برابر سلطهطلبان بینالمللى است؛ رأى به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و مبارزه با اشرافیگرى است؛ رأى به سادهزیستى و نزدیکى با مردم و غمگسارى از ضعیفان و مستضعفان است؛ رأى به کار و تلاشِ بىوقفه و خستگىناپذیر است.»
پرداختن به مسائلی انحرافی همچون مکتب ایرانی جز دور شدن از خصایصی که مردم به آنها رای دادند نیست و باعث دلسرد شدن آنها می شود، همان نکته ای که رهبر انقلاب در نامه به رییس جمهور در مورد حکم معاون اولی آقای مشایی به آن اشاره کردند:« انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی به معاونت رئیس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقمندان به شما است.»
فلذا در نگاه رهبر انقلاب، بدنه ای که احتمال ریزشش بخاطر به روی کار آمدن صاحب این تفکر هست، آنقدر ارزش دارد که رهبر انقلاب خود در نامه ای اینچنین در صدد است از ریزش آن جلوگیری کند.
بنابراین برای نظامی که همه اقتدار و ابهت خود را از اسلام کسب کرده است، بی مایه گی نیست که برای جذب قشر خاکستری از هر ابزاری استفاده کند.
مهندس بزرگوار ، دکتر احمدی نژاد با صداقت و سخن گفتن از امام و اسلام و انقلاب و عدالت توانست آرای خاکستری را در انتخابات جذب کند و این از دل سخن گفتن و صداقت، همان رمز جذب طبقات مختلف اجتماعی است.جذب به روش هایی غیر از این نه پایدار است و نه مشروع.
در انتها اینکه کدام انسان عاقلی برای جذب خاکستری ها حاضر می شود، عده زیادی از طرفداران خود را خاکستری کند. با درایت و هوشی که از رئیس جمهور سراغ داریم، تردید نداریم که احمدی نژاد برای جذب آرای سبز و خاکستری دست به چنین روش هائی نمی زند و از جنابعالی که چنین باور کرده اید نیز در عجبیم!
کلام آخر آنکه، سفر احمدی نژاد به لبنان و استقبال تاریخی لبنانی ها از رییس جمهوری ایران، خود رد نظریه مکتب ایرانی است. آنچه مسلمانان لبنانی را به خیابان ها کشاند مکتب اسلامی بود که از زبان امام خمینی به نام اسلام ناب محمدی شناختند و احمدی نژاد به خاطر رفتارش در چارچوب همین مکتب ، دارای محبوبیت بسیار نه تنها در لبنان که در خیلی از کشورهای مسلمان است.