پیامبر اکرم بزرگوارترین فرد قبیله خود بود.(1) امام علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرماید: پس به پیامبر پاکیزه ... اقتدا کن که ... مایه فخر و بزرگی است، برای کسی که خواهان بزرگواری است.(2)
هرگز به خاطر خودش از کسی انتقام نگرفت.(3)
با نوشیدنی افطار میکرد و غذای سحرش هم نوشیدنی بود .
انس میگوید: پیامبر گاهی شربتی میخورد که هم افطارش محسوب میشد و هم سحرش . چه بسا آن نوشیدنی شیر بود و یا شربتی که در آن نان خیسانده میشد . شبی آن را برای رسول خدا مهیا کردم؛ پیامبر دیر کرد. گمان کردم منزل یکی از دوستانش دعوت است؛ پس آن را خوردم . پس از ساعتی پیامبر آمد . از بعضی همراهانش پرسیدم جایی افطار کرده یا دعوت بوده است . گفتند نه افطار کرده و نه جایی دعوت بوده است . آن شب را به گونهای گذراندم که فقط خدا میداند؛ از این اندوه که پیامبر آن شربت را بخواهد. اما او آن شب را گرسنه خوابید و گرسنه [روز بعد] روزه گرفت . تا این لحظه نیز درباره آن سخنی نگفته و چیزی نپرسیده است.(4)
پینوشتها:
1- جامع الصغیر 1/ 87 / المعجم الاوسط 3/56 .
2- شرح مسلم (نووی) 15/92 / صحیح ابن حبان 14/196 / موارد الضمآن /521 / نظم دررالسمطین /58 .
3- نهج البلاغه، خطبه / 160 .
4- تحفه الاحوذی 6/122 / صحیح بخاری 8/16 / فتح الباری 10/440 / مسند احمد 6/223 .
منبع:
برگرفته از کتاب "نگین هستی" ، تالیف حسین سیدی.
. صداقت
راستگویی در شریعت مقدس از جایگاه بلندی برخوردار و از اصول خدشهناپذیر اخلاق اجتماعی شمرده شده است . در اهمیت و ارزشمندی صداقت همین بس که خداوند خود را به بالاترین درجه آن متصف ساخته است: «و من اصدق من الله حدیثا (1)؛ و راستگوتر از خدا در سخن کیست؟» و در مرحله بعد، صداقت را از ویژگیهای پیامبران الهی شمرده است: «و صدق المرسلون(2)؛ و پیامبران راست میگفتند.»
از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
ان الله عزوجل لم یبعث نبیا الا بصدق الحدیث و اداء الامانة الی البر و الفاجر (3)؛ خداوند متعال هیچ پیامبری را نفرستاد مگر به راستگویی و ادای امانت به نیکوکار و بدکار .
مهربانی و رأفت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به امت نشأت گرفته از صفت رحیمیت خدادادی آن حضرت است:
"فیما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک" ؛ پس تو به لطف و رحمت الهی با آنان نرمخو شدی و اگر درشتخوی و سختدل بودی بیشک از گرد تو پراکنده میشدند .
امام در این سخن نورانی به هر دو بُعد صدق پیامبران اشاره کرده؛ بعد گفتاری و بعد رفتاری و عملکردی آنان .
در میان پیامبران الهی رسول اکرم صلی الله علیه و آله از عالیترین رتبه صداقت برخوردار بود. امیرمؤمنان، پیامبر اکرم را چنین توصیف میکند:
"کان اجود الناس کفا، و اجرء الناس صدرا، و اصدق الناس لهجه ... (4) ؛ از تمام مردم بخشندهتر و از همه شجاعتر و از همگان راستگوتر بود .
پایبندی به صداقت در سختترین شرایط
زمامداران جهان برای حفظ قدرت و تحکیم پایههای حکومت خویش از دست یازیدن به هیچ وسیلهای از جمله: وعدهها و وعیدهای دروغ، استخدام وسیلههای نامشروع، استفاده از ناآگاهی مردم و ... فروگذار نیستند؛ برخلاف رهبران الهی که همواره، حتی در سختترین و بحرانیترین شرایط با مردم صادقانه برخورد میکنند و به جای دروغ و تزویر، حقایق را برای آنان شفاف باز میگویند. اینک چند نمونه از این سیره در زندگی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را ذکر مینماییم :
1 . رسول خدا صلی الله علیه و آله در اوائل بعثت نزد قبیله «بنی عامربن صعصعه» که از قبائل بزرگ و منتفذ عرب بود رفت و آنان را به اسلام فراخواند. رئیس قبیله با استفاده از این فرصت به افراد قبیله گفت: اگر من این جوان را از قریش بگیرم به دست او بر عرب چیره خواهم شد. در پی این طرح، در پاسخ به دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: اگر دست بیعت به تو دهیم و در پرتو حمایت ما از خدا تو را بر مخالفانت چیره ساخت؛ آیا امر حکومت و زمامداری بعد از تو از آن ما خواهد بود؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«ان الامر الی الله یضعه حیث یشاء؛ امر [امامت و جانشینی من] به دست خداست، هر جا که بخواهد قرار میدهد.»
رئیس قبیله با دریافت این پاسخ صریح و قاطع رسول خدا صلی الله علیه و آله، از رسیدن به هدف خود مأیوس شد و گفت: ما گردنهایمان را برای تو هدف تیرهای عرب قرار دهیم ولی بعد از پیروزی تو، حکومت از آن دیگری باشد؟! ما هرگز چنین کاری نمیکنیم . (5)
2 . تنها پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، به نام ابراهیم از «ماریه قبطیه» وفات کرد. اتفاقا همان روز آفتاب نیز گرفت . گروهی سادهاندیش و بیخبر از قوانین الهی حاکم بر طبیعت، فکر کردند گرفتگی خورشید نیز به خاطر حزنی است که بر اثر فوت ابراهیم بر پیامبر صلی الله علیه و آله عارض شده است .
رسول خدا صلی الله علیه و آله با آگاهی از این موضوع در برابر آن واکنش نشان داد؛ واکنشی که در راستای بیدارسازی و عقلانی اندیشیدن آنان بود، به بهرهگیری از ضعف فکری و جهل و نادانی آنان نپرداخت. حضرتش بیدرنگ به مسجد و بر مبنر رفت و صادقانه با مردم چنین گفت: «خورشید و ماه از نشانههای قدرت الهیاند و در چارچوب قوانین استوار نظام هستی در مدار خود میچرخند و هرگز برای مرگ یا حیات کسی نمیگیرند.»(6) رسول اعظم صلی الله علیه و آله در موضع یک رهبر سیاسی و فکری به بهترین وجه میتوانست از سادگی و جهل مردم، در این ماجرا استفاده تبلیغی کند؛ اما او چنین نکرد و موضوع را صادقانه با مردم در میان گذاشت و آنان را از باور غلط و خرافی بر حذر داشت .
3 . در نبرد حنین که پس از فتح مکه رخ داد، بر اثر غرور پدید آمده در دل برخی سپاهیان اسلام و کم تجربگی تعدادی تازه مسلمان و نیز کمین دشمن، لشکر اسلام وحشت زده متحمل شکست شده و به اطراف پراکنده گشتند. در نتیجه رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه چند نفر از یاران وفادار و دلیر در معرض یورش دشمن قرار گرفت . بنابر نقلی، پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی چنین دید از استر فرود آمد و در حالی که این رجز را میخواند:
«انا النبی لاکذب، انا ابن عبدالمطلب؛ من پیامبرم و این سخن دورغ نیست، من پسر عبدالمطلبام!» بر دشمن یورش برد . در آن روز کسی نیرومندتر و شجاعتر از آن حضرت دیده نشد . علی علیه السلام نیز گاهی از راست و گاهی از چپ آن گرامی، بر دشمن میتاخت و آنان را از گرد پیامبر پراکنده میساخت .
راستگویی و ایستادگی رسول خدا صلی الله علیه و آله و فداکاری امیرمؤمنان علیه السلام و چند نفر دیگر موجب شد بیشتر فراریان به کارزار بازگردند و سرنوشت جنگ به نفع مسلمانان تغییر کند .(7)
2 . رحمت و محبت
وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله مظهر رحمت و رأفت خداوندی و کانون محبت و مهربانی برای همه مردم است. برای مؤمنان و متقیان رحمتی خاص است . آنان هم که به او ایمان نیاورهاند از جهات مردمی از رحمت عام او برخوردارند. چرا که مکاتب غیر الهی نیز هر فضیلت و ارزشی که دارند بر اثر بهرهگیری از تعلیمات انبیاء است؛ با این تفاوت که آنها جهت مردمی رهاورد مکتب انبیاء را گرفته و جهت الهی آن را رها ساختهاند .
"فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا"؛ چه بسا تو از پی [اعراض] آنها، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را از اندوه هلاک کنی .
خداوند در این آیه به پیامبر خویش تسلی میدهد که این اندازه بر خود سخت مگیر و خود را به رنج نینداز؛ گویی از شدت اندوه قالب تهی میکنی که اینان ایمان نیاوردند. و این، بیانگر اوج رأفت و دلسوزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به امت خویش است .
از این رو ، همان گونه که رسالت او رسالتی جهانی است و خداوند او را برای همه جهانیان فرستاده:
«و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا (8) ؛ و ما تو را نفرستادیم جز بشارتگر و هشداردهنده برای همه مردم.»
رحمت او نیز فراگیر و جهانی است:
"و ما ارسلناک الا رحمة للمعالمین"(9) ؛ و ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم .
یعنی تو غیر از رحمت، شأن و سمت دیگری نداری و اگر کسی از این فیض محروم شد، بدین روی بوده است که نتوانسته است از فیض بهره گیرد .
مهربانی و رأفت پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به امت نشأت گرفته از صفت رحیمیت خدادادی آن حضرت است:
"فیما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک"(10) ؛ پس تو به لطف و رحمت الهی با آنان نرمخو شدی و اگر درشتخوی و سختدل بودی بیشک از گرد تو پراکنده میشدند .
او همان گونه که قرآن معرفی کرده، به مؤمنان رئوف و مهربان بود: «بالمؤمنین رؤف رحیم»(11) و رنج و گرفتاری آنان بر قلب نازنینش سنگینی میکرد و او را وامیداشت که با حرص و ولع به هدایت آنان همت گمارد؛ «عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم(12)؛ رنج و زیانتان بر او گران است، به [هدایت] شما اصرار دارد.»
این رأفت و دلسوزی در آیهای دیگر بدین صورت بیان شده است:
"فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفا"(13) ؛ چه بسا تو از پی [اعراض] آنها، اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را از اندوه هلاک کنی .
خداوند در این آیه به پیامبر خویش تسلی میدهد که این اندازه بر خود سخت مگیر و خود را به رنج نینداز؛ گویی از شدت اندوه قالب تهی میکنی که اینان ایمان نیاوردند. و این، بیانگر اوج رأفت و دلسوزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به امت خویش است .
در کارزار احد هنگامی که دندانش را به سنگ ستم شکستند و صورتش را مجروح ساختند و زانوانش را به علت سقوط در چاهی که بر سر راهش کنده بودند بستند؛ در چنین حال چون از او خواستند تا درباره آن ستمگران نفرین کند، گفت: «انی لم ابعث لعانا و لکنی بعثت داعیا و رحمة؛ من نه به عنوان نفرین کنندهای، بلکه در مقام صاحب دعوتی و کانون رحمتی مبعوث شدهام.»
آنگاه دست به آسمان برداشت و به جای نفرین به دعا درباره دشمنان پرداخت و از کوتهنظری ایشان عذرخواهی کرد و گفت: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون ؛ خدایا قوم مرا هدایت کن؛ زیرا ایشان نادانند و از سر جهل بر من ستم میرانند.»(14)
مردی بادیه نشین برای درخواست کمک نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، حضرت به او کمک کرد. آن گاه فرمود: آیا به تو احسان کردم؟ گفت: خیر؛ خوبی هم نکردی! مسلمانان خشمگین برخاستند تا توبیخش کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دست نگاه دارید. آن گاه وارد منزل شد و چیزی برای آن مرد فرستاد، مقداری هم بر آن افزود؛ سپس فرمود: آیا به تو نیکی کردم؟
گفت: آری؛ خداوند به تو و عشیرهات خیر و برکت عطا فرماید .
رسول اکرم فرمود: تو چیزهایی به زبان آوردی که یاران من از تو ناراحت شدند . حال اگر دوست داری سخنی را که نزد من گفتی در حضور آنان نیز تکرار کن تا کینهای که از تو در دل دارند بیرون رود. گفت: میپذیرم .
صبحگاهان [یا شب هنگام] مرد آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این مرد آنچه را شنیدید گفت و ما هم به او دادیم و اظهار داشته که راضی شده است، آیا چنین نیست ای مرد؟ گفت: آری، خداوند به تو و خانواده و عشیرهات خیر و برکت عطا فرماید.
آن گاه، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حکایت من و این مرد همانند حکایت مردی است که شترش گریخته بود و مردم برای گرفتن شتر در پی او میدویدند . این عمل مردم، شتر را بیشتر میرماند . صاحب شتر فریاد برآورد: مردم! من و شتر را به حال خود واگذارید. من بیش از شما به او محبت میکنم و حال او را بهتر از شما میدانم. آن گاه به طرف شتر رفت و قدری غذا برای او برد و شتر را بازگردانید. سپس بار خویش بر آن گذاشت و سوار شد . حال اگر من نیز شما و آن مرد را به خاطر گفتههایش به حال خود گذاشته بودم، او را کشته بودید و آن مرد به دوزخ میرفت.(15)
مردی یهودی چند دینار از پیامبر صلی الله علیه و آله طلب داشت. طلب خویش را تقاضا کرد . حضرت فرمود: ای یهودی! چیزی ندارم که به تو بدهم . یهودی گفت: ای محمد! تا نپردازی از تو جدا نمیشوم . فرمود: پس من نزد تو خواهم نشست . حضرت در کنار او بود و نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را در کنار او خواند. یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله مردی یهودی را تهدید کرده، میترسانیدند . پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان نگاهی انداخت و فرمود: با او چه کار دارید؟ گفتند: ای پیامبر خدا، یک یهودی شما را زندانی کند؟! فرمود: خدای عزوجل مرا مبعوث نکرده تا به اهل کتابی که با ما عهد و پیمان دارند و یا غیر آنان ظلم کنم. چون روز بالا آمد، مرد یهودی گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا عبده و رسوله. نیمی از مالم در راه خدا.»(16)
انس بن مالک میگوید: ده سال در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم. در این مدت، هرگز به من پرخاش نکرد و درباره کاری که انجام داده بودم نفرمود: چرا انجام دادی؟ و کاری را که انجام نداده بودم نفرمود: چرا انجام ندادی؟(17)
همو گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اگر یکی از دوستان یا یارانش سه روز غیبت میکرد، احوال او را میپرسید. اگر غایب بود، برای او دعا میکرد و اگر حاضر بود به دیدنش میرفت و اگر مریض بود از او عیادت میکرد.(18)
مهربانی و عطوفت پیامبر صلی الله علیه و آله به انسانها محدود نمیشد . حیوانات، درختان و گیاهان نیز مورد اهتمام و توجه آن حضرت بودند . از جمله سخنان و توصیههای آن حضرت به فرماندهان و سران و هیئتهای اعزامی به سوی دشمن و قبائل غارتگر این بود:
پیران، کودکان و زنان را نکشید و درختان را جز هنگام ضرورت قطع نکنید ... . (19)
نخلها را به آتش نکشید و آب بر آنها نبندید که غرق شوند مزارع را نسوزانید. حیوانات حلال گوشت را پی نکنید، مگر در آن حد که برای خوردن نیاز دارید.(20)
نمونههای فراوانی از مهربانی و عطوفت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به امت خویش، اعم از مسلمان غیر مسلمان زینت بخش صفات تاریخ گشته که به جهت رعایت اختصار از بیان آنها صرف نظر کردیم. این بخش را با سخنی از حضرت امام قدس سره درباره رحمت عمومی رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز سخنان شهید مطهری درباره مهربانی آن گرامی پایان میبریم .
«پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله همان طوری که برای مؤمنین رحمت و دلسوز بود، برای کفار هم بود؛ دلسوز بود برای کفار، یعنی متأثر میشد که این کفار به کفر خودشان باقی باشند و منتهی به آتش جهنم بشوند. برای آنها دلسوزی میکرد. (دعوتش برای این بود که نجات بدهد این اشخاص کافر را)، آن اشخاص عاصی را . خدای تبارک و تعالی خطاب میفرماید که: «مثل این که میخواهی خودت را بکشی برای اینها که اینها ایمان نیاوردهاند.» متأثر بود که اینها چرا ایمان نمیآورند، اینها چرا نجات پیدا نمیکنند.»(21)
«در خانواده مهربان بود، نسبت به همسران خود هیچ گونه خشونتی نمیکرد و این برخلاف خلق و خوی مکیان بود. بدزبانی برخی از همسران خویش را تحمل میکرد تا آنجا که دیگران از این همه تحمل رنج میبردند ... .
او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود . به آنها محبت میکرد، روی دامن خویش مینشاند، بر دوش خودش سوار میکرد، آنها را میبوسید و اینها همه برخلاف خلق و خوی رایج آن زمان بود .
روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزندزادگان خویش (حضرت مجتبی علیه السلام) را بوسید . آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یک بار هیچ کدام از آنها را نبوسیدهایم، فرمود: «من لایرحم لایرحم» ؛ کسی که مهربانی نکند، رحمت خدا شامل حالش نمیشود .
نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانی میکرد؛ آنها را روی زانوی خویش نشانده، دست محبت بر سر آنها میکشید . گاه مادران کودکان خردسال خویش را به او میدادند که برای آنها دعا کند . اتفاق میافتاد که احیاناً آن کودکان روی جامهاش ادرار میکردند. مادران ناراحت شده و شرمنده میشدند و میخواستند مانع ادرار بچه شوند . او آنها را از این کار به شدت منع میکرد و میگفت: مانع ادرار کودک نشوید . این که جامه من نجس بشود اهمیت ندارد، تطهیر میکنم .
نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود. به مردم میگفت: اینها برادران شمایند. از هر غذا که میخورید به آنها بخورانید و از هر نوع جامه که میپوشید آنها را بپوشانید . کار طاقت فرسا به آنها تحمیل مکنید . خودتان در کارها به آنها کمک کنید. میگفت: آنها را به عنوان «بنده» و یا «کنیز» (که مملوکیت را میرساند) خطاب نکنید؛ زیرا همه مملوک خداییم و مالک حقیقی خداست؛ میگفت: آنها را به عنوان «فتی» (جوانمرد) یا «فتاه» (جوان زن) خطاب کنید.(22)
پینوشتها:
1 . نساء (4) ، آیه 87 .
2 . یس (36) ، آیه 52 .
3 . کافی ، ج 2 ، ص 104 .
4 . کحل البصر فی سیره سید البشر ، ص 66 و المحجة البیضاء ، ج 4 ، ص 149 .
5 . السیرة النبویه، ابن هشام ، ج 2 ، ص 66 .
6 . المحاسن ، احمدبن محمد برقی ، ص 313 .
7 . سیرة المصطفی، هاشم معروف الحسنی ، ص 619 و کحل البصر فی سیره سید البشر ، محدث قمی ، ص 63 – 64 با اندکی اختلاف .
8. سبأ (34) ، آیه 28 .
9 . انبیاء (21) ، آیه 107 .
10 آل عمران (3) ، آیه 159 .
11 . توبه (9) ، آیه 128 .
12 . همان .
13 . کهف (18) ، آیه 6 .
14 . پیامبر رحمت ، ص 10 .
15 . المحجة البیضاء ، ج 4 ، ص 149 و کحل البصر فی سیره سید الشبر ، ص 70 .
16 . بحارالانوار ، ج 16 ، ص 216 .
17 . کحل البصر فی سیرة سید البشر ، ص 67 و مکارم الاخلاق ، طبرسی ، ص 16 ، با اندکی اختلاف .
18 . مکارم الاخلاق ، ص 19 .
19 . وسائل الشیعه ، ج 11 ، ص 43 ، حدیث 2 .
20 . همان ص 44 . حدیث 3 .
21 . صحیفة نور ، ج 7 ، ص 259 .
22 . وحی و نبوت ، ص 171 – 173 .
منبع:
کتاب «درسهایی از سیره محمد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله»، نشر سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج .