سهشنبهها یکی پس از دیگری میآیند اما آبی از تنور فتنهگران برای امریکا و رژیمصهیونیستی گرم نمیشود.
سهشنبهها یکی پس از دیگری میآیند اما آبی از تنور فتنهگران برای امریکا و رژیمصهیونیستی گرم نمیشود. این مسئله به تردیدهایی از این دست دامن زد که جریان سبز تا چه اندازه سیاسی است و تابع چه کانون و رهبریتی است؟ ارزش موسوی و کروبی در درون لایههای این جریان چقدر است؟ آیا آنها ارزش حتی یک تجمع چند صد نفری در یکی از میادین شهر را توسط اپوزیسیون نداشتند؟ و. . .
ریزشهای بیسابقه جریان فتنه، پدیده قابل تأملی است که از جنبههای مختلف قابل مطالعه و بررسی است که به طور طبیعی پردازش تمامیجوانب آن نیازمند زمان بسیار است، اما به طور مشخص میتوان به برخی از عوامل اصلی زیر در تبیین این ریزش گسترده اشاره کرد:
1-حاکم شدن عوامل ضد عقلانی بر استراتژی و تاکتیکهای جریان سبز
جریان موسوم به سبز از روز بعد انتخابات با فاکتورهای غیر عقلانی (احساسات، عواطف و شعارها) و عوامل ضد عقلانی رهبران جنبش نظیر توهم پیروزی در انتخابات و حمایتهای میلیونی! روبهرو بود و دست و پنجه نرم میکرد. نوسانات قابل پیشبینی عوامل غیرعقلانی و ضدعقلانی این جریان برای حاکمیت و کاهش تدریجی آنها کاملاً طبیعی بود. اما یکی از مختصات جریان موسوم به سبز این بود که به موازات کاهش متغیرهای احساسی و عاطفی هواداران، عوامل ضد عقلانی بین رهبران و سران این جریان رشد کردند. این توهمها فارغ از واقعیتهای بیرونی تحت عناوینی چون تردید، دروغ و ابهام بارها و بارها از لسان و زبان سران این جریان، بیان شده است. رفتار نظام با این جریان نیز در دامنه و بازه این عوامل شکل گرفت. یعنی نظام تا جایی که پای احساسات و عوامل غیر عقلانی جریان موسوم به سبز را وسط میدید بنا را بر مدارا و مسامحه گذاشت. اما عوامل ضد عقلانی برخورد متفاوتی را میطلبید. مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب ضمن دعوت سران جریان موسوم به سبز به واقع بینی و افسونزدایی از تصمیمگیریها خواستار بازگشت آنها به عقلانیت سیاسی بودند.
2-گسیختگی آنومیک جریان سبز
عنصر اشتراک منافع یکی از لوازم حیاتی جنبشهای اجتماعی است. اساساً جنبش اجتماعی به هرگونه کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا یک هدف اصلی اطلاق میشود.
جریان موسوم به سبز از بدو پیدایش فاقد چنین ویژگی ضروری بود و از نوعی گسیختگی آنومیک رنج میبرد. تیپولوژی جریان سبز را مجموعهای از عناصر ناهمگن با انگیزهها و اهداف متفاوت تشکیل میدهد که تنها قادر است در یک جغرافیای زمانی و مکانی محدود مجموعه پتانسیلهای اعتراضی موجود در جامعه اعم از لیبرالها، سکولارها، سلطنتطلبان، منافقین، ایادی غرب، عناصر فریب خورده، محرومان اداری و حاشیه نشینها را جمع نماید. این استراتژی اگر چه در ظاهر بینقص به نظر میرسد اما دست پنهان زمان، تمام بافتهها را پنبه کرد. جریان سبز حتی به طور مقطعی نیز در ایجاد همبستگیهای جدید بین عناصر غیرهمگن ناکام بود و نتوانست پیوندهای مستمری را بین مجموعه منابع و نیروهای ضد انقلاب ایجاد نماید. نوعاً اعتقاد بر این است همبستگی نیروهای اجتماعی فرآیندی طولانی و زمانبر است نه دفعتی. اشتباه استراتژیک سران فتنه سبز این بود که تصور میکردند میتوانند بین کل آرای موسوی در داخل و پتانسیلهای ضدنظام مثل منافقین، سلطنتطلبانو صهیونیستها پیوند مستمر برقرار کنند. این در حالی است که بیش از 90 درصد آرای موسوی در مقابل چنین همبستگی نامشروعی در همان روزهای اول واکنش نشان دادند و مسیر خود را از اغتشاشگران جدا کردند. به مرور زمان با آشکار شدن نیمه پنهان جریان موسوم به سبز روز به روز ریزشها بیشتر شد تا اینکه در 25 بهمن امسال تنها چند صد نفر از سبزها شعارهایی در حمایت از رویکردهای ساختارشکنانه این جریان میدادند. سه شنبههای خاموش نیز یکی پس از دیگری تئوری گسیختگی آنومیک جریان سبز را تقویت میکنند تا جایی که حتی امروزه در اصل سیاسی بودن این حرکت تردیدهایی جدی به وجود آمده است.
3-سرخی رادیکالیسم سبز
بقایای جریان موسوم به سبز، روز به روز رادیکالتر و خطرناکتر میشود. در حوادث کور 25 بهمن امسال انواع آموزشها برای درگیری مسلحانه، ساخت کوکتل مولوتف، استفاده از اسپری و فندک برای ایجاد آتش به معترضان داده شده بود. همین زبان سرخ رادیکالیسم سبز یکی از عوامل ریزشهای بیسابقه در این جریان است. گریز از مجاری قانونی، روی آوردن به اردوکشی در خیابان، ایجاد بلوا و آشوب در چند خیابان تهران، ایجاد مزاحمت برای جان، مال و ناموس مردم و. . . روز به روز بر بیاعتمادی مردم نسبت به سران فتنه اخیر افزود، تا امروز آنها در زمره ضد انقلاب دسته بندی میشوند.
4-پیوندهای آشکار و پنهان با بیگانگان
یکی دیگر از عوامل اصلی ریزشهای بیسابقه در جریان موسوم به سبز، رونمایی تدریجی پیوندهای آشکار و پنهان محرکان این جریان با بیگانگان بهخصوص دشمنان 30 ساله ملت ایران نظیر امریکا، انگلیس و رژیمصهیونیستی است که مصداق و شاهد این مدعا را در 25 بهمن به وضوح دیدیم. طی 20 ماه گذشته، مقامهای رسمی امریکا، رژیمصهیونیستی و. . . به حمایت از اغتشاشگران و مواضع غیر اصولی سران فتنه پرداختند. رهبر معظم انقلاب سال گذشته در بیانات مهمیدر جمع بسیجیان فرمودند: «دشمنان صحنه را شلوغ میکنند تا عنصر خائن کاری را که آنها میخواهند، انجام دهند. » بازیچههای جاهل دشمن در داخل نیز ضمن همراهی خواسته یا ناخواسته با این توطئه، بخشهایی از این بازی دومینوی خطرناک را بر عهده گرفتند و با تمکین نکردن مقابل قانون، زمینههای لازم را برای پیشبرد اهداف دشمن فراهم کردند.
5-نوع مواجهه نظام با فتنه انتخابات
نظام اسلامیبه رهبری داهیانه مقام معظم رهبری با تفکیک فاکتورهای مختلف در اعتراضهای پس از انتخابات از جمله عواطف و احساسات هواداران نامزدها، تحریک و نقش آفرینی بیگانگان، عوامل ضد عقلانی حاکم بر رفتار سران فتنه، حضور بیسابقه مجموعه نیروهای ضد انقلاب اعم از منافقین، سلطنتطلبان، لیبرالها، مارکسیستها و... پشت نقاب سبز و با تأسی به الگوی علوی، با این فتنه برخورد کرد. بدیهی است تفکیک مؤلفههای همسو و حتی در بعضی موارد ناهمسوی اتفاقهای پس از انتخابات برخوردهای متفاوتی را از سوی نظام میطلبید. در منطق نظام اسلامیهیچگاه احساسات مجموعهای از جوانان و افراد پاک نیت که به نامزد معترض رأی دادهاند با انگیزههای براندازانه نیروهای ضد انقلاب مثل منافقین یکی نیست. همانگونه که این عواطف توجیهکننده رفتار ضد عقلانی و ساختارشکن سران فتنه نمیباشد. در الگوی مواجهه علوی، ریشه کلی فتنهها در دو امر خلاصه میشود. اول، تبعیت از هوای نفس و دوم، بدعتگذاری در دین. اگرچه نظام نیز مانند هر موجود زنده اجتماعی دیگری ممکن است خطا کند اما رهبر معظم انقلاب در برخورد با حوادث پس از انتخابات از الگوی علوی در مواجهه با فتنهها بهره بردند و این شاخص خطکش مندرجی به دست میدهد که میتوان تقوا و عدالت نظام در تصمیمگیریها را با آن اندازه زد.
سخن آخر
امروز جریان فتنه در زندان نفرت عمومی دست و پا میزند. امروز روز خشم ملی علیه فتنه است. تا زمانی که بارقههای این خشم مقدس چشمان دشمنان ملت را میآزارد مطمئناً هیچ فتنه و فتنهگری نمیتواند انقلاب را به چالش بکشاند. تقویت جنبشهای اجتماعی علیه فتنه، دشمن و صحنهگردانان اصلی را به محاق میبرد. این جنبشهای اجتماعی میتوانند موجب تقویت گفتمان انقلاب اسلامی و پیشبرد اهداف کلان نظام در عرصههای مختلف گردند. امروز مردم میتوانند خلاقانه و همراه با بصیرت بیشترین فرصتها را از این فتنه کور به دست آورند. موفقیت مردمی در این امتحان بزرگ و پیچیده زمینهساز پررنگتر شدن خط دین و انقلاب در کشور و اقتدار و عزت روز افزون نظام اسلامی در فضای داخلی، منطقهای و بینالمللی است. همان اتفاقی که امروز در کشور جریان دارد.