حزب کارگزاران سازندگی که امرزوه به عنوان نماد اشرافی گری و تجمل گرایی در جامعه شناخته می شود در اویل دهه هفتاد از جامعه روحانیت مبارز منشعب شد ودر سال های دوره اصلاحات هم نقش پررنگی در بعضی وزارت خانه های پول ساز داشت به نحوی که اولین وزارت خانه پول ساز دولت یعنی نفت در دست بیژن زنگنه از اعضای این حزب بود و حتی دومین وزارت خانه مهم و استراتزیک دولت از لحاظ اهمیت اقتصادی یعنی وزارت صنایع و معادن هم در دست کسی مانند اسحاق جهانگیری بود که از اعضای ارشد حزب کارگزاران شناخته می شود .
رهبر معظم انقلاب اسلامی بعد از اینکه در سال 1368 و بعد از رحلت امام خمینی از سوی نمایندگان مجلس خبرگان رهبری به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی شناخته شد همواره در طول 21 سال رهبری خود با دوراندیشی و تدبیر خود بسیاری از چالش ها و بحران های رویاروی نظام اسلامی را مدت ها قبل از وقوع آن هشدار می دادند .
یعنی با احاطه کامل بر شرایط جامعه و نقشه دشمنان خواستار هوشیاری مردم در برابر این بحران ها می شدند که مصداق های این عملکرد و پیش بینی های معظم له؛ شبیخون فرهنگی ؛ ترویج اشرافی گری در جامعه و هم چنین جنگ نرم است .
که در این بین هم جنگ نرم و هم شبیخون فرهنگی از سوی دشمنان نظام اسلامی تدارک دیده شد اما ترویج اشرافی گری داستان دردناکی دارد چه آنکه این کار در زمان دولت آقای هاشمی رفسنجانی و توسط مدیران ارشد دولت سازندگی به اجرا گذاشته شد که همواره شخص هاشمی رفسنجانی از عملکرد وزرا و مدیران خود در ترویج این ایده دفاع تمام قد به عمل می آورد و دامنه این حمایت تا آنجا کشیده شد که حتی وقتی تخلفات فراوان و مشهود کسی مانند غلامحسین کرباسچی در شهرداری تهران کشف شد و با رای دادگاه هم محکوم به زندان و سلب امتیازات ویژه اقتصادی شد.
هاشمی رفسنجانی با نادیده گرفتن قانون و رای قوه قضائیه در خطبه های نماز جمعه تهران که باید محل بیان خواسته های ملت باشد در اقدامی عجیب و کم سابقه ؛ خواستار آزادی غلامحسین کرباسچی از زندان شد که با شعار یکدست مردم نمازگزار با مضمون (غارتگر بیت المال اعدام باید گردد) مواجه شد تا هاشمی رفسنجانی اوج دوری خود از مردم مومن و نمازگزار را دریابد هر چند اصرار لجوجانه هاشمی رفسنجانی بر ادامه حمایت خود از افراد مسئله دار که هنوز هم وجود دارد باعث دوری هر چه بیشتر ایشان از نظام و مردم شده است به گونه ای که درخواست برکناری ایشان از ریاست خبرگان به یک مطالبه ملی تبدیل شده بود که خوشبختانه با لبیک اعضای خبرگان رهبری مواجه شد تا آیت الله مهدوی کنی با رای قاطع خبرگان به عنوان رئیس انتخاب شود.
از اوایل دهه هفتاد بود که مقام معظم رهبری مکررا در بیانات خود که چه در خطبه های نماز جمعه و چه در دیدار های مردمی که صورت می گرفت نسبت به رواج و گرایش به پدیده اشرافی گری در بین مدیران نظام هشدار می دادند و اشرافی گری را به مثابه سمی مهلک برای نظام اسلامی تعبیر کردند و بارها به اهمیت ساده زیستی مسئولان و مدیران ؛به عنوان یادگار دوران حکومت ائمه و پیامبر اشاره کردند که البته دولت سازندگی هیچ گاه خواسته های رهبری را در مورد از بین بردن اشرافی گری و ترویج تجمل گرایی و مد گرایی در جامعه اجرا نکرد و متاسفانه با رواج این پدیده ؛ تبعات و آثار ویرانگر آن تا سال های سال در جامعه ایران هویدا بود و الان که در سال 90 قرار داریم یعنی 14 سال بعد از اتمام دوره سازندگی ؛آثار ترویج اشرافی گری در آن زمان هنوز در جامعه وجود دارد و کسانی که در دولت سازندگی یک شبه ره صد ساله را پیمودند و با بالا و پایین کردن تعرفه های خودرو ؛ سندسازی و تصاحب زمین های متعلق به بیت المال و همچنین سو استفاده از وام های بی حساب کتاب خارجی ؛صاحب ثروت های میلیاردی شدند هم اکنون نیز در بعضی محافل اقتصادی کشور نفوذ دارند و حتی در انتخابات اتاق بازرگانی تلاش زیادی داشتند تا مجددا و این بار در قالب رقابت های اقتصادی و بخش خصوصی ؛دوباره به عرصه اقتصادی کشور بازگردند هر چند که موفقیت چندانی را کسب نکردند اما با این وجود نباید از قدرت مافیا گونه بعضی از این محافل غافل شد که حتی در ابتدای آغاز به کار دولت نهم ؛ با انبار کردن کالاهایی مانند برنج و غیره و افزایش قیمت این کالاها سعی در بحران سازی برای دولت و نظام داشتند.
در سال های 68 تا 76 که تفکر سازندگی بر کشور حکم فرما بود در حالی اشرافی گری تبدیل به ارزش شد و ساده زیستی را به عنوان عامل عقب ماندگی شمردند که مردم ایران به تازگی از 8 سال دفاع مقدس فارغ شده بودند و انتظار می رفت دولت وقت ؛ وصیت نامه های خشک نشده شهدا و خواسته های جانبازان را به عنوان نقشه راه خود قرار دهد و سعی در ترویج ارزش هایی داشته باشد که هزاران نفر از جوانان این وطن جان خود را در راه آن ارزش ها فدا کرده بودند.
اما مدیران دولت سازندگی با دهن کجی به این ارزش ها و تحت لوای نام فریبنده توسعه صنعتی و مدرن سازی دست به الگوسازی از کشورهای غربی زدند غافل از اینکه امروزه مخصوصا در حوزه اقتصاد هیچ نسخه کاملی وجود ندارد که تمام کشورها بتوانند با پیروی از مولفه های آن به توسعه اقتصادی برسند بلکه هر کشوری باید با در نظر گرفتن شرایط و ویژگی های اقتصادی ؛اجتماعی و حتی مذهبی جامعه خود نوعی الگوی اقتصادی بومی طراحی کند که متاسفانه این امر هیچ گاه از سوی مدیران ارشد دولت سازندگی پیگیری نشد و در حالی نسخه شکست خورده صندوق بین المللی پول با عنوان طرح تعدیل و آزادسازی واردات را اجرا کردند که این طرح حتی در بسیاری از کشورهای دیگر هم به شکست انجامیده بود و تنها ثمره اش برای جامعه ایران افزایش یک شبه و خارج از ضابطه ثروث قشر محدودی از مدیران سازندگی بود که سال ها بعد تحت عنوان حزب کارگزاران سازندگی اعلام موجودیت کردند.
که بسیاری از نزدیکان هاشمی رفسنجانی هم در این حزب حضور داشتند کسانی مانند فائزه هاشمی دختر ایشان ؛حسین مرعشی برادر خانم ایشان ؛ غلام حسین کرباسچی ؛اسحاق جهانگیری ؛اکبر ترکان و بسیاری دیگر که جملگی با هم نه تنها از نظر وضعیت اقتصادی و فرهنگی بلکه از نظر نوع دغدغه ها و اعتقادات هم با اکثریت مردم ایران اسلامی تفاوت فاحشی دارند تفاوتی که ریشه در ثروت نامشروعی دارد که در طی سال های سازندگی کسب کرده اند .
حزب کارگزاران سازندگی که امرزوه به عنوان نماد اشرافی گری و تجمل گرایی در جامعه شناخته می شود در اویل دهه هفتاد از جامعه روحانیت مبارز منشعب شد ودر سال های دوره اصلاحات هم نقش پررنگی در بعضی وزارت خانه های پول ساز داشت به نحوی که اولین وزارت خانه پول ساز دولت یعنی نفت در دست بیژن زنگنه از اعضای این حزب بود و حتی دومین وزارت خانه مهم و استراتزیک دولت از لحاظ اهمیت اقتصادی یعنی وزارت صنایع و معادن هم در دست کسی مانند اسحاق جهانگیری بود که از اعضای ارشد حزب کارگزاران شناخته می شود و تنها با حضور دکتر احمدی نژاد در راس قوه مجریه بود که این طیف بعد از سال ها فعالیت اقتصادی و تلاش برای حاکم کردن تفکر اشرافی گری ؛تا حد زیادی قدرت خود را از دست داد .
البته هنوز هم غیر از دولت در بعضی نهادهای دیگر مانند دانشگاه آزاد اسلامی و اتاق بازرگانی فعالیت می کنند و در بعضی وزارت خانه ها مانند نفت هم رگه هایی از حضور این طیف وجود دارد و در انتخابات دهم ریاست جمهوری غیر از غلامحسین کرباسچی که به عنوان رئیس ستاد مهدوی کروبی فعالیت می کرد تمامی اعضا این حزب مانند فائزه و مهدی هاشمی ؛ رسما در ستاد میرحسین موسوی فعالیت داشتند و نگاهی کوتاه به نوع تبلیغات و پوستر های مهندس موسوی بخوبی نشان می دهد که این طیف استراتژی های اصلی انتخاباتی موسوی را تعیین می کرد و شخص هاشمی رفسنجانی هم با گدا پروری نامیدن ابتکارات انقلابی دولت نهم مانند سهام عدالت و کمک به فقرا نفش بارزی در تلاش این جریان برای بازگشت به قدرت داشت که البته تمام تلاش های این افراد برای بازگشت دوباره به قدرت با رای مردم ناکام ماند و مردم نشان دادند که در دو قطبی عدالت گرایی و اشرافی گری که دکتر احمدی نژاد و آقای هاشمی رفسنجانی نمادهای آن شناخته می شوند قاطعانه عدالت را انتخاب می کنند.
منبع: محرمانه نیوز