مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 90/3/21
نظر

جاه دوستی و شهرت خواهی مورد سرزنش و مذمّت فراوان در قرآن و روایات اسلامی قرار گرفته و آن را منشأ کفر، نفاق، ریاکاری و هلاکت دانسته اند. در قرآن کریم می خوانیم: (مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ) (هود: 15ـ16)؛ کسانی که طالب تعیّش مادّی و زینت و شهوات دنیوی هستند ما مزد سعی آن ها را در کار دنیا کاملا می دهیم و هیچ از اجر عملشان کم نخواهد شد. ولی در آخرت، جز آتش سهمی نخواهند داشت.

پیش گفتار
یکی از موضوعاتی که انسان از شنیدن و آگاهی نسبت به آن لذت می برد و هر اندازه در مسیر نسیم روح بخش آن قرار گیرد، بر عطش و علاقه او افزون می شود، بحث از مسائل اخلاقی در جهت تهذیب نفس و آراستن روح و پیراستن گفتار و رفتار از رذایل اخلاقی است. انسان به همان اندازه که از داشتن ویژگی ها و خصلت های پسندیده شادمان می شود؛ از صفات رذیله سخت هراسان و ناخشنود می گردد، اما رهایی و مبارزه با ناهنجاری های اخلاقی بسیار مشکل است و جز با تلاش و اراده قوی میسّر نمی شود. ناهنجاری ها و رذایل اخلاقی فردی و اجتماعی فراوانند و پیامدها و تبعات فردی و اجتماعی متفاوتی نیز در پی دارند؛ یکی از آن ها رذیله جاه طلبی و ریاست طلبی است که ضرر آن بر دین سخت تر و شدیدتر از هجوم گرگان بر گله گوسفندان ذکر شده است. 1
در اینجا پرسش هایی مطرح می شوند که چه راه کارهایی برای پیش گیری از ابتلا به رذیله ریاست طلبی و درمان آن در منابع اسلامی پیش بینی شده است؟ شیوه ها و روش های به کارگیری آن چیستند؟ اعتقاد بر این است که راه کارهای شناختی و رفتاری مفیدی در منابع اسلامی وجود دارند که با عنایت به شیوه های گوناگون، در به کارگیری آن ها، برایند خوبی خواهند داشت.
شایان ذکر است ریاست طلبی که در مسیر هدایت و خدمت به بندگان خداوند باشد، امری پسندیده و مطلوب است، بلکه از ضروریات نظام خلقت و زندگی بشری است؛ مانند رهبری و ریاست انبیا (علیهم السلام)، اولیا و صالحان خدا؛ چنان که حضرت یوسف (علیه السلام) از خداوند چنین درخواست می کند: (اجْعَلْنِی عَلَی خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ.) (یوسف: 55) اما جاه طلبی، که مورد نکوهش قرار گرفته و موجب نفاق و بی دینی معرفی گردیده، آن است که در جهت حاکمیت بر مردم برای کسب قدرت، شهرت و ثروت اندوزی باشد. 2 این نوع جاه طلبی یکی از رذایل اخلاقی است که در این نوشتار، به عوامل، پیامدها، راه کارهای پیش گیری و درمان آن پرداخته شده است.

تعریف «جاه طلبی»
اهل لغت «جاه طلبی» را «مقام خواهی، منصب جویی و منزلت طلبی»3 معنا کرده اند. همچنین واژه ترکیبی «ریاست طلبی» را «دوست داری ریاست و ریاست جویی»4 دانسته اند. بنابراین، این دو واژه مترادف هم هستند. واژه مقابل شهرت طلبی و جاه طلبی، «خمول و گم نامی» است که شعبه ای از زهد و پارسایی است. 5
اما علمای اخلاق، «جاه طلبی» را در اصطلاح چنین معنا کرده اند «و معنی الجاه ملکُ القلوبِ المطلوبةِ تعظیمُها و طاعتُها، و کما انَّ الغنی هو الّذی یَملکُ الدّنانیرَ و الدراهمَ، ای یَقدرُ علیهما لِیتوصَّل بهما اِلی الاغراضِ و المقاصدِ... »؛ 6 حقیقت جاه، تسخیر و مالک شدن دل های مردم به هدف تعظیم و پی روی آن هاست؛ چنان که ثروتمند مالک طلا و نقره است و برای تأمین اهداف و اغراض نفسانی از آن ها بهره برداری می کند، مقام خواه و جاه طلب هم کسی است که در فکر تسخیر دل های مردم، برای کسب موقعیت اجتماعی و قدرت است تا از این طریق، به اهداف و اغراض دنیوی خود دست یابد.
از سوی دیگر، مردم تا یک سلسله ویژگی ها و برجستگی های کمالی در شخص نبینند مجذوب و مطیع او نخواهند شد. از این رو، جاه طلب با نشان دادن برخی ویژگی های کمالی، آن ها را به پی روی و سرسپردگی از خود وامی دارد. پس میزان شهرت و آوازه جاه طلب و پی روی مردم از او بستگی به کمالات او در پندار مردم دارد.

نکوهش جاه دوستی
جاه دوستی و شهرت خواهی مورد سرزنش و مذمّت فراوان در قرآن و روایات اسلامی قرار گرفته و آن را منشأ کفر، نفاق، ریاکاری و هلاکت دانسته اند. در قرآن کریم می خوانیم: (مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ) (هود: 15ـ16)؛ کسانی که طالب تعیّش مادّی و زینت و شهوات دنیوی هستند ما مزد سعی آن ها را در کار دنیا کاملا می دهیم و هیچ از اجر عملشان کم نخواهد شد. ولی در آخرت، جز آتش سهمی نخواهند داشت.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «مَن طَلَب الرئاسةَ هَلَکَ»؛ 7کسی که دنبال ریاست باشد هلاک می شود.
پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) نیز می فرماید: «حبُّ الجاهِ و المال ینبتُ النفاقَ فی القلبِ کما یَنبتُ الماءُ البقلَ»؛ 8 دوستی جاه و مال نفاق را در دل می رویاند؛ همان گونه که آب گیاه را.

شیوه نوین درمان جاه طلبی
هرچند در منابع اسلامی و کتاب های اخلاقی راه کارهای درمان و پیش گیری جاه طلبی در موارد گوناگون آمده است، اما در این نوشتار تلاش بر آن است که راه کارها در قالب شیوه ها و روش های نو ارائه گردند؛ از قبیل اعطای بینش، یادآوری مرگ و تغییر موقعیت. به دلیل پیامدها و آسیب های فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی که ریاست خواهی در پی دارد و با توجه به تنوّع گرایی و نوخواهی در انسان ها و به ویژه نسل جوان، ضرورت مبارزه با آن، از طریق ارائه مباحث به شکل و شیوه جدید از منظر آموزه های تربیتی اسلامی، بیش از پیش احساس می شود. امید است به فضل الهی این راه کارها در قالب شیوه های گوناگون برای تشنگان تربیت اسلامی، مفید و مؤثر افتند.

علل و انگیزه های جاه طلبی
هر میل و خواستی ناشی از یک سلسله عوامل و انگیزه های درونی است که صاحب میل برای تحقق بخشیدن آن در جهان خارج، به تلاش و تکاپو می پردازد. ریاست طلبی و موقعیت خواهی در میان مردم نیز دارای علل و انگیزه هایی است که شناخت آن ها در پیش گیری و درمان این رذیله اخلاقی مؤثر است. به همین دلیل، در اینجا علل و انگیزه های ریاست خواهی ذکر می شوند:

الف. حکومت بر دل‌ها
با توجه به حقیقت جاه و مقام، که مالک شدن دل های مردم است، این جایگاه در شخص این توانایی را ایجاد می کند که از طریق جلب توجه دیگران به خود، آن ها را وادار به پی روی از خود نماید تا به تمام اهدافش برسد؛ چنان که عاملی که باعث محبوبیت پول و جمع آوری ثروت است، خود پول نیست، بلکه علاقه به مال به آن دلیل است که وسیله ای برای رسیدن به تمام خواسته ها و دوست داشتنی هاست.
در مقایسه میان مال خواهی و جاه طلبی، علمای اخلاق فرموده اند: علاقه و محبت به جاه طلبی به چند دلیل قوی تر و شدیدتر از علاقه به مال است؛ زیرا:
1ـ رسیدن به ثروت از مسیر قدرت آسان تر از رسیدن به قدرت از طریق مال است. بزرگان اخلاق این مسئله را چنین تبیین کرده اند: چنانچه عالم، زاهد (یا صاحب قدرت) در دل های مردم جایگاه پیدا کند و بخواهد به مال و ثروت برسد، برایش آسان است؛ زیرا گرفتن پول از اشخاصی که به جایگاه و کمال یک فرد باور دارند و دل آن ها در گرو اوست به سادگی میسّر است و آنان با علاقه و اراده خود اموال را می بخشند، اما شخصی که دارای ویژگی کمالی نیست، چنانچه به گنج برسد و بخواهد از این طریق به جاه و مقام برسد، برایش ممکن نیست و مال همیشه سبب کسب جاه نمی شود. بنابراین، جاه طلبی برای کسانی که خواهان مقام دنیوی هستند دوست داشتنی تر از ثروت و مال است.
2ـ مال و ثروت در معرض خطر و نابودی است؛ چون از دستبرد دزدان و غاصبان و طمعورزی ستمگران در امان نیست و نگه داری آن با زحمت و همراه با هزینه سنگین است. اما هرگاه قلب ها در تصرف و تسخیر شخصی مورد نظر و احترام قرار گیرند، دزدان، غاصبان و نابخردان توانایی راه یابی به قلب را ندارند و گنجینه دل ها پر از علاقه و دوستی به فردی صاحب مقام و منزلت است. از این رو، شخص مورد احترام از این نظر آسوده خاطر و مطمئن است.
3ـ جاه و منزلت بدون هزینه و زحمت امکان گسترش دارد؛ زیرا افرادی که به کمال شخصی معتقد باشند، با عشق و علاقه به تبلیغ و ترویج شخص موردنظر می پردازند و دل های افراد دیگر را نیز تسلیم و منقاد مراد خود می کنند، اما افزایش ثروت جز با زحمت و پذیرش هزینه و خطرهای احتمالی میسّر نیست. بدین سان، طبیعی است که علاقه و محبت به مقام و ریاست بیش از علاقه به مال باشد. 9
قابل توجه است به همین اندازه که جاه طلبی دل های مردم را به خود مشغول می نماید و آنان می توانند به اهداف و اغراض شهوانی راه یابند، به همان نسبت، خطر دین گریزی و ارزش زدایی در افراد جاه طلب وجود دارد.

ب. حقارت و خود کم بینی
احساس حقارت ممکن است واکنش های متفاوت داشته باشد و از جمله آن ها «جاه طلبی» است. اشخاصی که در زندگی اجتماعی مورد تحقیر قرار گرفته و از این وضعیت رنج می برند، تلاش می کنند از طریق جاه طلبی و بلندپروازی، این شکست را جبران کنند.

ج. شیوه رفتار مرئوس
یکی از عوامل مؤثر در ریاست طلبی، شیوه رفتار مرئوس با رئیس است. چنانچه رفتار ارباب رجوع یا افراد زیردست با رئیس به صورت خضوع و فروتنی باشد به گونه‌ای که رئیس چنین بپندارد که این مقام (ریاست خواهی) شایسته جز او نیست، بدون شک، این نوع رفتار در تقویت این حسّ او تأثیر مهمی دارد.

انگیزه‌های ستایش
دوستی ستایش و لذت بردن از آن، خود عوامل گوناگونی دارد و این عوامل موجب علاقه به ستایش و تنفّر از نکوهش می شوند:

1. کمال خواهی نفس
نفس می تواند کمال خود را درک کند و از درک کمال، لذت می برد و نوعی جوشش و حرکت نشاط آور در آن پدید می آید. ستایش از شخص موجب می شود که او احساس کمال کند و هر اندازه که کمال برای او مشکوک باشد و در اثر مدح، به این کمال آگاهی یابد، بیشتر لذت می برد، به ویژه که ستایش کننده آدم معتبر و صاحب نامی در جامعه باشد.

2. تسخیر دل‌ها
ستایش، نشانه آن است که قلب ستایش کننده در تصرّف ستایش شده است و او مرید و محبّ شخصی ممدوح است. در اختیار گرفتن دل دیگران موجب لذت و خوش حالی می شود، بخصوص که ستایش سبب افزایش قدرت و جایگاه ستایش شده در میان مردم گردد.

3. توسعه حوزه نفوس
کرنش و تعظیم ستایشگر باعث شکار دل های افرادی می شود که این رفتار مریدان را می بینند و چنانچه ستایش کننده مورد توجه و اطمینان بیشتر باشد، تأثیرش بیشتر خواهد بود.
طبیعی است چنین ستایشی در صورتی که در جمع مردم انجام بگیرد اثرگذارتر است و هر اندازه جمعیت افراد بیشتر باشد، لذّت بخش تر. 10 این عوامل ممکن است در ستایش یک ستایشگر جمع شوند و ممکن است هر کدام جداگانه مورد توجه باشند.
از عوامل و انگیزه های ستایش دوستی، عوامل تنفر از نکوهش و سرزنش نیز روشن می شود؛ زیرا انسانی که مورد مذمّت قرار می گیرد، احساس نقص در او ایجاد می شود و از این حالت ناراحت و خسته می شود و همچنین با مورد مذمّت قرار گرفتن، مرید خود را از دست می دهد و نیز مانع محبوبیت او در میان مردم می شود و این امور برای شخص جاه طلب ناراحت کننده و دردآورند. از این رو، او از مذمّت متنفّر و گریزان است.

نشانه‌های جاه طلبی
افراد جاه طلب را غالباً می توان از حرکات و کلمات و رفتارشان شناخت؛ آن ها علاقه دارند تمام کارهای نیکی را که انجام می دهند تابلو کنند و همه از آن ها آگاه شوند تا نزد مردم مقام و منزلتی پیدا کنند. به همین دلیل، جاه طلبان غالباً به ریاکاری نیز کشیده می شوند؛ چرا که بدون ریاکاری، حسّ جاه طلبی آن ها اشباع نمی شود. از این رو، بعضی از بزرگان اخلاق جاه طلبی و ریاکاری را همراه یکدیگر در کتاب های خود عنوان کرده اند. 11
هدف آن ها کسب وجاهت عمومی و اسم و آوازه است از هر طریقی که باشد؛ نه برای اینکه وجاهت عمومی را مقدّمه ای برای انجام اصلاحات اجتماعی و کارهای خیر قرار دهند، بلکه به این منظور که مردم آن ها را بستایند و در برابر آن ها خضوع کنند و به مدح و ستایش آن ها بپردازند.
جاه طلبان سعی می کنند به سراغ کارهایی بروند که اسم و آوازه و شهرتی در آن ها هست، هرچند بازدهی کمی داشته باشند، و هرگز به کارهایی که باعث شهرت آن ها نشود، نمی پردازند، هرچند فایده آن ها برای جامعه چندین برابر باشد.
جاه طلبان توقّع و انتظار دارند دایم مدح شوند، کم ترین نقد و نکوهش از آن ها به عمل نیاید، انتظار دارند در مجالس همه آن ها را احترام کنند و کسی بالاتر از آن ها ننشیند، در اثنای سخنان آن ها سخن نگویند و سخن آخر، سخن آن ها باشد.
افرادی که آن ها را تکریم و تعظیم می کنند در نظر آن ها افراد با معرفتی هستند و افرادی که نسبت به آن ها اعتنایی ندارند، افرادی بی معرفت و نمک نشناسند. به همین دلیل، این افراد غالباً مورد تنفّرند.
این افراد بسیار زود شناخته می شوند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «اِنَّ شِرارَکُمْ مَنْ اَحَبَّ اَنْ یُوَطَّأَ عَقِبَهُ»؛ 12 کسانی که دوست دارند مردم پشت سر آن ها بیفتند بدترین شما هستند.
در حدیث دیگری از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمده است: «مَنْ اَحَبَّ اَنْ یُمَثَّلَ لَه الرِّجالَ فَلْیُتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ»؛ 13 کسی که دوست دارد مردم دست به سینه در مقابل او بایستند جایگاه خود را در آتش دوزخ ببیند.
از دیگر نشانه های این افراد این است که در دنیایی از وهم و خیال به سر می برند و آنچه را در واقعیت عینی از مقام و منزلت به دست نمی آورند، در عالم اوهام و خیالات برای خود فراهم می سازند. 14

آسیب‌ها و پیامدهای جاه طلبی
دوستی جاه و مقام دارای تبعات و آسیب های فراوانی است؛ از جمله:

آسیب‌های دنیوی
ریاست خواهی و جاه طلبی دارای آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی در دنیاست که در اینجا به آن ها اشاره می شود:

الف. آثار فردی:

1. ایجاد نفاق: حبّ جاه موجب می شود که انسان برای حفظ موقعیتِ پنداری خود، شیوه دوگانه و منافقانه را در رفتار و گفتار اختیار کند و در خلوت چیزی باشد، و در میان مردم، به رنگ و لباسی دیگر. پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) می فرماید: «حبُّ الجاهِ و المالِ یُنبتان النفاقَ فی القلبِ کما یُنبت الماءَ البقل»؛ 15 دوستی جاه و مال نفاق را در دل می رویاند؛ همان گونه که آب گیاه را. حضرت تعبیر به «انبات» فرموده اند و از این روشن می شود که نفاق در دل شهرت خواه ریشه می دواند و جزو ملکه راسخه نفس او می شود و از تشبیه به «آب» استظهار می شود که دل جاه طلب مانند زمین آماده می ماند که به محض باریدن باران، گیاه نمو کند و تأثیر جاه طلبی در ایجاد نفاق نیز چنین است.

2. دروغ گویی: امام صادق (علیه السلام) معیار بدی و خوبی افراد را ریاست طلبی می داند و می فرماید: «أتری لا اَعرِفُ خیارَکم مِن شرارِکم؟ بلی واللّهِ و اِنَّ شرارَکم مَن احبَّ اَن یوطّأ عَقِبَهُ، اِنّه لابُدّ مِن کذّاب اَو عاجِز الرأی»؛ 16 گمان می کنی من خوبان و بدان شما را نمی شناسم؟ چرا، به خدا قسم! از جمله بدان شما کسی است که دوست دارد دیگران پشت سرش راه بروند و به ناچار، باید به دروغ بپردازد و نقش بازی کند، یا ناتوان در رأی است.
امام صادق (علیه السلام) معیار بدی را ریاست خواهی دانسته اند؛ زیرا یکی از پیامدهای آن دروغ گویی است.
مرحوم فیض در ذیل این حدیث، مطالب جالبی دارد و می فرماید: حدیث می تواند دارای دو معنا باشد: یکی. هر کس دوست بدارد مردم پشت سر او راه بروند ناگزیر است دروغگو یا ضعیف الرأی باشد؛ زیرا تمام پرسش هایی که از او می شود، نمی داند. بنابراین، اگر به تمام پرسش ها پاسخ دهد، ناگزیر است دروغ بگوید و اگر آنچه را نمی داند پاسخ ندهد، عاجز است. دوم. در روی زمین دروغ گویی هست که ریاست طلب است و شخص ناتوانی است که از دروغگو پی روی می کند. 17
نسبت به فراز اول حدیث، بین دو معنا تفاوتی دیده نمی شود؛ چون در اوّلی، ریاست طلبان دروغگو و در دومی، دروغ گویان ریاست طلب موردنظرند. این اندازه تفاوت وجود دارد که در اوّلی، دروغ گویی زاییده جاه طلبی و در دومی، جاه طلبی زاییده دروغ گویی است. به هر حال، آدم جاه طلب دروغگو نیز هست.

3. دشمنی با انبیا و اوصیا: فرعون ها و نمرودها به دلیل جاه طلبی و برتری جویی شان از مصادیق بارز مخالفت با پیامبران (علیهم السلام) هستند. قرآن کریم می فرماید: (وَ نَادَی فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ) (زخرف: 51ـ 52)؛ فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: ای قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارند؟ آیا نمی بینید؟! مگر نه این است که من از این مرد (موسی) که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید، برترم؟!
گاهی ممکن است یک رذیله اخلاقی ناشی از چندین خصلت باشد و گفتار و رفتار فرعون در اینجا ناشی از برتری جویی، عوام فریبی و جاه طلبی است و با این بهانه گیری های جاه طلبانه، خود و جمع کثیری را گم راه و از مسیر حق منحرف ساخت.
مرحوم نراقی در این زمینه می فرماید: «از زمان آدم تا این دم، اکثر عداوت ها و مخالفت ها با انبیا و اوصیا سببی جز حبّ جاه نداشته. نمرود مردود به همین جهت آتش برای سوختن ابراهیم خلیل بر افروخت و فرعون ملعون به این سبب خانمان سلطان خود را سوزاند... حق امیرمؤمنان (علیه السلام) از آن غصب شده و خانواده خلافت الهیّه به واسطه آن غارت شده. » یثرب به باد رفت به تعمیر ملک شام بطحا خراب شد به تمنّای ملک ری. 18
در کتب اخلاقی، پیامدهای فردی دیگری نیز برای جاه دوستی بیان شده اند؛ از قبیل ریاکاری در گفتار و رفتار، ترجیح رضایت خلق بر رضایت خداوند، اضطراب و نگرانی از ترسِ از دست دادن موقعیت یا مورد خشم مردم یا جاه طلب دیگر قرار گرفتن. 19

ب. آثار اجتماعی:

1. منزوی شدن در جامعه: تقدیر روزگار ممکن است بر خلاف میل جاه طلبان حرکت کند و به جای رسیدن به جایگاه اجتماعی، آن ها را در انزوای اجتماعی قرار دهد. داستان سامری از این قرار است. دلیل مخالفت او با حضرت موسی (علیه السلام) جاه و مقام طلبی بود، اما خداوند بزرگ علی رغم این خواست او، چنان جزایی در این دنیا برای او مقرّر داشت که برای همیشه از جامعه منزوی و طرد شد. از این رو، حضرت موسی (علیه السلام) به او فرمود: (قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَن تَقُولَ لَا مِسَاسَ) (طه: 97)؛ گفت: برو و بدان که جزای تو این است که در زندگی بگویی به من نزدیک نشوید. سامری، یا گرفتار بیماری واگیرداری شد که احدی به او نزدیک نمی شد یا دچار بیماری روانی شدید به صورت ترس و وحشت از انسان ها، به گونه ای که اگر کسی به او نزدیک می شد، فریاد می زند: «لامساسَ».

2. تباهی خود و پیروان: وقایع مربوط به جاه طلبان و متکبّران، که در اثر جاه طلبی از پذیرش حق امتناع کردند و پیامدهای خطرناکی برای خود و اطرافیان خود به وجود آوردند، در داستان های قرآنی فراوانند. یکی از آن ها داستان مربوط به فرعون است. قرآن کریم به هلاک رسیدن فرعون و اطرافیانش را در آیات، به عنوان پند و عبرت به شیوه های گوناگونی از فصاحت و بلاغت بیان کرده، می فرماید: (ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ) (شعراء: 66)؛ فرعونیان را غرق ساختیم. (وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ) (دخان: 24)؛ دریاها را همان گونه که بر تو شکافتیم بگذار و بگذر، تا سپاهیان فرعون غرق شوند. 20
نیز امام صادق (علیه السلام) می فرماید: ریاست طلبی، هم هلاک شخص ریاست طلب و هم هلاک تابعان اوست. کسانی که دوست دارند مردم تابع آن ها باشند، دنباله روهای خود را نیز در آتش ریاست طلبی خود می سوزانند و عزّت و شخصیت اجتماعی آن ها را نابود می کنند. از این رو، از چنین رهبرانی باید اجتناب کرد: «اِیّاکم و هولاءِ الرؤساءِ الّذین یترأسُونَ فَوَاللّهِ ما خفقتِ النّعالُ خلفَ رجل الّا هلکَ و اهلکَ»؛ 21 بپرهیز از رؤسایی که ریاست را به خود می بندند؛ زیرا به خدا سوگند که کفش ها، دنبال سرمردی صدا نکنند، جز آنکه هلاک شود و هلاک کند.

3. اختلاف در جامعه: انسان جاه طلب پیوسته در فکر حفظ موقعیت و رسیدن به منافع شخصی خود است. از این رو، دایم خود را در تزاحم و درگیری با دیگران می بیند و چنانچه جاه طلب دیگری در جامعه پدیدار شود، چون منافع آن ها قابل جمع نیست، دچار اختلاف، نزاع و درگیری خواهند شد. آن گاه پیامد اختلاف در جنبه انسانی و مالی به اندازه ای می رسد که هرگز قابل جبران نباشد. خداوند متعال می فرماید: (وَ لاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ...) (انفال: 46)؛ نزاع نکنید؛ زیرا فشل و سست می شوید و قوت و شوکت شما را از بین می برد.
کشمکش‌های جاه طلبانه جامعه را از درون پوک ساخته، در بیرون رسوا و بی آبرو می‌کند.

ج. آثار دینی:

1. تباه کردن دین: دین زدایی یکی از آسیب های مهم ریاست خواهی است، تا آنجا که ضرر دوستی جاه به دین کمتر از آسیب گرگان به گله گوسفندان نیست. امام موسی کاظم (علیه السلام) می فرماید: «اِنَّه ذَکَر رجلا فقالَ: اِنَّه یُحبُّ الرئاسةَ، فقال: ما ذئبان ضاریانِ فی غنم قَد تفَرّقَ رعاؤُها باضَرَّ فی دینِ المُسلمِ من الرئاسةِ»22 وجود دو گرگ درنده در میان گله گوسفندی که چوپانش حاضر نباشد، زیان بخش تر از ریاست طلبی نسبت به دین نیست.
نیز از ماجرای سامری، که در قرآن آمده است، استفاده می شود که جاه طلبی او موجب گم راهی خودش و گروه کثیری از بنی اسرائیل و نابود شدن بسیاری از آن ها شد. 23

2. لعن و نفرین: ریاست طلبی شکل های گوناگونی به خود می گیرد؛ گاه کسی در فکر رسیدن به آن است و گاهی در صدد و تلاش برای کسب آن و گاه در تلاش برای حفظ آن.
امام صادق (علیه السلام) همه آن ها را محکوم می نماید: «ملعونٌ مَن ترأّسَ24 ملعونٌ مَن هَمَّ بِها، ملعونٌ مَن حدَّث بِها نَفسه»؛ 25 کسی که ریاست را به خود ببندد، ملعون است، کسی که به آن همّت گمارد ملعون است و کسی که به فکر آن باشد نیز ملعون است.
امام (علیه السلام) در فکر و در پی ریاست طلبی بودن را نیز محکوم می کند و این نوع نگاه به جاه طلبی، شیوه مناسبی برای پیش گیری از افتادن در این رذیله اخلاقی است.

3. سوختن در آتش جهنم: کسانی که در این دنیا، برای دنیاخواهی و زینت آن تلاش می کنند، در آخرت بهره ای جز آتش جهنم نخواهند داشت. انسان اگر به جای آخرت، دنیا، و به جای باقی، فانی و به جای نامحدود، هدف محدود را دنبال کند، در نتیجه، عملش نیز محدود به همین دنیا خواهد بود و دست دنیاگرایان و جاه طلبان در آخرت خالی است.
(مَن کَانَ یُرِیدُ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ...) (هود: 15 و 16)؛ کسانی که زندگانی دنیا و تجمّل آن را بخواهند، حاصل رفتارشان را در همین دنیا به تمامی به آنان می دهیم و در آن کم و کاستی نخواهند دید. اینان کسانی هستند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره ای ندارند....
علمای اخلاق در ذیل این آیات فرموده اند: این آیات عام هستند و شامل جاه دوستی می شوند؛ چون دوستی جاه بزرگ ترین لذت از لذت های زندگی دنیا و بیشترین زینت آن است. 26

سرنوشت فرعونیان در آخرت
چنان که بیان شد، سرانجام فرعونیان در دنیا، غرق شدن در دریا بود، ولی قرآن عذاب هایی را که خداوند در آخرت برای آن ها تدارک دیده، بیان فرموده تا برای هر فرد مؤمن عاشق خدمت در راه خدا، عبرت باشد. خداوند متعال می فرماید: (وَ حَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْهَا غُدُوّاً وَعَشِیّاً وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ) (غافر: 45 ـ 46)؛ عذاب سخت فرعونیان فرا رسید ]و در دریا غرق شدند[ و اینک در عالم برزخ، صبح و شام به آتش دوزخ عرضه می شوند و در قیامت، به آنان خطاب می شود که فرعونیان را به سخت ترین عذاب های جهنم وارد کنید.
ریاست طلبان مستکبر در هر سه جهان، طعم تلخ برتری جویی و جاه طلبی خود را به سخت ترین عذاب ها و دردها خواهند چشید.

مدیریت و ریاست طلبی
با توجه به نکوهش ریاست طلبی در اسلام، بسیار شایسته است که نگاه دین در مورد یک مدیر، که دارای مدیریت شایسته و کارآمد است، به طور فشرده بیان گردد. در اینجا، این پرسش ها مطرحند که میان مدیریت و جاه طلبی چه نسبتی وجود دارد و جایگاه مدیر در نظام ارزشی و اجتماعی اسلام چیست؟ تفاوت میان مدیر صالح و شخص جاه طلب در کدام ویژگی ها می تواند باشد؟ و بالاخره، یک مدیر دارای چه خصوصیات نفسانی و رفتاری باید باشد تا متهم به جاه طلبی نشود؟ گاهی ممکن است مدیر، خود همان جاه طلبی باشد که به شدت از قرار گرفتن در جایگاه مدیریت نهی شده است.

مدیریت در نظام ارزشی اسلام
محور نظام ارزشی اسلام، خدا و قرب به اوست. تمامی موجودات جهان برای رسیدن به کمال ویژه خویش آفریده شده اند و در بین آن ها، انسان، که از استعداد بیشتری بهره مند است، آفریده شده تا به انتخاب دست بزند و از طریق رفتارهای اختیاری، خود را به مرحله کمال برساند. زندگی دنیا همه حرکت به سوی همان هدف است، نه اینکه خود هدف باشد. بنابراین، نگاه انسان مسلمان به دنیاومناصب آن، نگاه ابزاریووسیله ای برای نیل به هدفواقعی است.
از سوی دیگر، اراده خداوند به این تعلّق گرفته است که انسان ها در پیمودن راه کمال به یکدیگر نیاز داشته باشند و با همکاری، این راه را طی کنند و تحقق این همکاری بدون برنامه و برنامه ریزان میسّر نیست. از این رو، در نظام اجتماعی، وجود مدیر و مدیران، که وظیفه برنامه ریزی و اجرای آن را عهده دار شوند، ضروری است. تعاون و همکاری بین مدیران و ارباب رجوع در این نظام، جز برای رضای خدا و قرب به او نیست. به همین دلیل، بین این مدیران تزاحم در منافع مادی در انجام وظایف مدیریت رخ نمی دهد، بر خلاف افرادی که اهداف دنیوی دارند و همیشه دیگران را مزاحم خود می پندارند؛ زیرا با رسیدن یک نفر به مقام، شهرت و موقعیت اجتماعی، دیگر زمینه وصول به آن ها را برای خود فراهم نمی بینند، اما انسان خداجو، نه تنها دیگران را در خدمت به خلق برای قرب خدا، مزاحم نمی داند، بلکه آن ها را کمکی در جهت نیل سریع تر به هدف می داند. «رقابت» در این نگرش، کسب صلاحیت بیشتر برای ارائه خدمت بهتر به بندگان خداست، نه پس راندن دیگران. بدین سان، بین این رویکرد و نگرش ربودن دل های مردم برای حکومت کردن بر آن ها و بهره کشی به منظور اشباع غرایز حیوانی، که در تخیّل جاه طلبان بی درد پرورانده می شود، مانند تفاوت آب زمزم و سمّی کشنده است.



پی‌نوشت‌ها
1ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، باب «طلب الرئاسة»، حدیث 1.
2ـ برای آگاهی بیشتر از جاه طلبی ممدوح و مذموم، ر. ک: محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، چ چهارم، باب طلب الرئاسة، تهران، دارالکتب الااسلامیه، 1379 ش، ج 10، ص 118.
3ـ علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 16، ص 154.
4ـ همان، ج 26، ص 254.
5ـ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ط. الثالثه، مطبعة النجف، ج 2، ص 365.
6ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، چ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 6، ص 113 / محمدمهدی نراقی، پیشین، ص 347 / ملّا احمد نراقی، معراج السعادة، چ هشتم، هجرت، 1381، ص 571.
7و8ـ محمدبن یعقوب کلینی، پیشین.
9ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ص 115 و 116 / محمّد غزالی، احیاء علوم الدین، ترجمه مؤیدالدین محمّد خوارزمی، چ دوم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1368، ص 585 ـ 586 / سید عبدالله شبّر، اخلاق، ترجمه محمّدرضا جباران، چ هشتم، هجرت، 1381، ص 311ـ 312.
10ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ص 126 ـ 128 / ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 591 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 269ـ 370ـ / محمّد غزالی، پیشین، ص 599.
11ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ج 6، ص 106 به بعد.
12ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ص 299، حدیث 8.
13ـ رضی الدین طبرسی، مکارم اخلاق، ج 1، ص 26.
14ـ ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی (علیه السلام)، 1380، ج 3، ص 28.
15ـ محسن فیض کاشانی، پیشین، ص 112 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 349.
16ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین.
17ـ محسن فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، مکتبة امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، 1406 ق، ج 5، باب الرئاسة، حدیث 3122، ص 846.
18ـ ملّااحمد نراقی، پیشین، ص 573.
19ـ ملّااحمد نراقی، پیشین / سید عبداللّه شبّر، پیشین، ص 314.
20ـ عفیف عبدالفتّاح طبّار، همراه با پیامبران در قرآن، ترجمه حسین خاکساران و عباس جلالی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 307.
21و22ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث 3.
23ـ طه: 85ـ 98 / ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ص 17ـ18.
24ـ «مَن ترأسّ ای ادّعی الریاسة بغیر حق»؛ کسی که در پی ریاست طلبی برای شهرت و رسیدن به اغراض دنیوی است. (محمّدباقر مجلسی، مرآة العقول، ص 123.)
25ـ محمّدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج2، ص 298، روایت4.
26ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص 112 / محمّد غزّالی، پیشین، ص 583 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 349 / ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 572.
27ـ برای آگاهی از مستندات و تبیین این شرایط، ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، مدیریت و فرماندهی در اسلام، ص 148 ـ 184 / محمّدتقی مصباح، پیش نیازهای مدیریت اسلامی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ص 267 ـ 273.
28ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین.
29ـ شیخ طوسی، الامالی، ص 27 / محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 132، روایت 30، باب 4.
30ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 3، کتاب «الایمان والکفر»، باب «ذم الدنیا و الزهد فیها»، حدیث 13، ص 198.
31ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، ص 133.
32ـ نهج البلاغه، خطبه 182.
33ـ درخت پرستانی که زمانی طولانی حکومت کردند.
34ـ نهج البلاغه، خطبه 45.
35ـ پروین اعتصامی، دیوان اشعار.
36ـ سید قطب، روش تربیتی اسلام، ترجمه محمّدمهدی جعفری، ص 251 و 252.
37ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 3، کتاب «الایمان و الکفر»، باب «الورع»، حدیث 14.
38ـ عبداللّه حمیدی، قرب الاسناد، المطبعة الحیدریة فی النجف، 1369 ق، ج 1، ص 52.
39ـ ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 585.
40ـ نهج البلاغه، خطبه 3.
41ـ تمیمی آمدی، غررالحکم، حدیث 4820.
42ـ همان، حدیث 6563.
43ـ مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چ بیست و چهارم، تهران، صدرا، 1373، ص 60.
44ـ محمّد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1376، ج 2، ش 6717، ص 1006.
45ـ تمیمی آمدی، پیشین، حدیث 3930.
46ـ محمّد محمدی ری شهری، پیشین، الجهاد، ص 453.
47ـ همان، ص 454.
48ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، باب «الکفاف»، حدیث 1.
49ـ جلال الدین محمدبلخی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، تهران، ققنوس، 1376، ص 56.
50ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 2.
51ـ تمیمی آمدی، پیشین، ح 4820.
52ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ص 125 / محمّدمهدی نراقی، پیشین، ص 354 / ملّا احمد نراقی، پیشین، ص 574.
53ـ محمّدبن یعقوب کلینی، پیشین، حدیث 8.
54ـ محمّد محمدی ری شهری، پیشین، حدیث 9820.
55ـ تمیمی آمدی، پیشین، حدیث 8535.
56ـ محسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء / محمّدمهدی نراقی، پیشین / ملّا احمد نراقی، پیشین.
57ـ تمیمی آمدی، پیشین، ح 1656.
58ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج 12، ص 192.
59ـ از بیانات شهید مظلوم دکتر بهشتی.
60ـ رهبر معظم انقلاب اسلامی، بیانات رهبری، ج 39، ص 566.
61ـ تمیمی آمدی، پیشین، ح 4792.