مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 90/5/4
نظر

پرده اول:عمره؛ شیرزن مختار، سرافراز و سربلند در مجلس مصعب کاری زینبی کرد و کربلایی شد … شیدایی؛ محصول عفت است و حجاب …مختار؛ مجنون این لیلی دلیر که سخت‌ترین مصائب را در طول قیام تحمل کرده بود، داغ لیلی خویش را تاب نیاورد و مروارید اشک، تسلی‌بخش دل سوخته‌اش شد، مجنون، آن‌چنان بی‌تاب شد که دل را از دنیا کند و جام وداع را سرکشید …ثابت‌بن مختار، شیرمرد جوان داستان ما، قرار است آتش زیر خاکستر بماند و بشود منتقم خون پدر …ناریه، اما مذبذب و ضعیف و زبون، دل به دنیا باخت که نه در بهترین شرایط، همسری لایق بود برای منتقم خون حسین و نه در بدترین شرایط … وبال گردنی بود که مختار بزرگ‌واری کرد در حقش …حکایت ابن‌حر و شبث‌ هم که حکایت مردارهای نان به نرخ روزخور است که شامه تیزشان بوی امارت و ثروت و شهرت را از لابه‌لای بوی تعفن و کثافات خوب تشخیص می‌دهد …                        ایرانی جماعت اما شجاع است و دلیر و فرمان‌بردار و ولایت‌پذیر …

پرده دوم:ماه شعبان گذشت ، ماهی که در آن ایرانی‌جماعت کوچه‌های شهر را آذین‌ بست به یمن قدوم منتقمی دیگر تا پا در رکابش باشد، آن طرف‌تر اما جوانی دست در دست گرل فرند محترمه! به عیش و طرب مشغول است، آن یکی به قداره کشی و زورگیری، آن یکی به پوززنی و لایی کشی، آن طرف‌تر دختری دارد می‌رود، اما نه با آرامش که با ترس و لرز …جلوتر ناهی منکری را غرق خون کرده‌اند، ایرانی جماعت اما از پذیرش پیکر غرق به خون یک عجم خودداری می‌کند!فستیوال فرش قرمز پهن است، ایرانی‌جماعت حالا شده غربی جماعت! رنگ عوض کرده، شامه‌اش تیز شده! بوی شهرت و امارت و ثروت را …

 

عمره‌ها دارند در گوشه خانه غم جارو می‌کنند، اما ناریه‌ها وسط خیابان رقص عاشقی تمرین … همسر لایق کجاست؟!!!پرده سوم:جمعه‌ شب‌ها قهرمان قصه مختارنامه، عمره است و صائب و ثابت و البته مختار‌بن ابوعبید ثقفی …اعیاد ،  اما سیمای جمهوری اسلامی جوانک موبلند مطرب را نشان می‌دهد باافتخار …رقص گرل فرندها و بوی‌ فرندها در بوستان ها چه صفایی داده به ایرانی ها!!! دست در دست هم دهیم به مهر!! مهربونی، صلح، صفا و دوستی!!! زندگی یعنی این!!

سیمای ملی دارد مثل عقربه‌های ساعت می‌دود که از سیمای غیرملی جا نماند، ساختمان بیماران روانی و آدمای ابله، باید بخنداند من و تو را که خدایی نکرده جذب آن من و تو نشویم!فیلم‌نامه‌نویس محترم دارد سیاه می‌کند چهره وطن را با ذغال ساخت اجنبی و کارگردان محترم‌تر فیلمی از آن ساخته در حد لالیگا خوش‌ساخت!!! این روزها همانند آن روزها مجوز می‌دهند به اکران فیلم سراسر سرافکندگی عجم!   رؤسای قوا اما هم‌چنان می‌گویند ایرانی جماعت، شجاع است و دلیر و فرمان‌بردار و ولایت‌پذیر … ما می‌توانیم!   ... نماز؛ این تنها عن الفحشا و المنکر، این تنها راز شیدایی عاشق و معشوق، را چه کار با جوان ایرانی، تا عرفان کیهانی هست چه کسی گفته آرامش در نماز است!!!

آهای جوان! زودباش معادله را حل کن! فهمیدی الان باید کدام باشی؟! عمره خوب است، ناریه خوب‌تر، از هردوی این‌ها ابن‌الوقت باشی بهتر است، وانگهی مختار شجاع است و محکم و پهلوان! راستی از کجا معلوم تهمت‌های مصعب و مهلّب راست نباشد، شاید مختار بدعت‌گذار است! آری! ناریه راست می‌گفت!

آهای جوان! تو باید آزاد باشی از هفت دولت! حجاب خوب است، اما برای تو نه! بگذار امل‌ها باحجاب باشند، آن‌ها عُرضه ندارند خود را عَرضه کنند … تو بیا همین مانتوی آستین کوتاه و شلوار فاق کوتاه را بخر که چرخ اقتصاد ممکلت بچرخد، تو داری به اقتصاد کشورت خدمت می کنی! یقین بدان!

آهای جوان! معیشت تو باید تکنولوژیک باشد، به روز، آن‌لاین … عجم‌ها باهوش‌اند، لایق‌اند … تو یقینا لایق آن‌چه غربی‌ها بالا آورده‌اند، هستی جوانکم! تو استعداد اوباش شدن داری! ناهی منکر را بزن! دنیا برای تو امن است! خیالت راحت!