بالاخره ماجرای قصاص مجرم اسید پاشی به آمنه بهرامی تمام شد. آمنه بزرگوارانه بخشید. می توانست در ازای چشمِ رفته و زیبایی برگشت ناپذیرش، نابینایی مجرم را بخواهد. این حقش بود. آمنه با آگاهی تمام بخشید. خواست ثابت کند که اسید پاشی لایق قصاص است و این حکم هم اجرا شدنی. حالا او بخشیده و از این بخشش آرامش دنیا و خیر آخرتش را خریده، شاید بقیه نبخشند!
بگذار هرکس هوای شوم دارد کمی دلش بلرزد که هر جرمی را جزایی است. آمنه یک دختر زیبا بود. حتما آرزوها داشته. نه قصاص برایش زیبایی می شد نه بخشش. اما او با گذشتن از جنایت جبران ناپذیر مجید به خیلی ها درس بزرگی داد.
اسلام می گوید یک سیلی هم که به ناحق خوردی جوابش را بده. بگذار ناحق به اهلش برگردد. «جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان قصاص می شود. و جراحت ها نیز قصاص دارند»*
آمنه حقش را خوب فهمید. خوب تا آخر ایستاد. لازم نیست آدم شعار حقوق بشر را در بوق و کرنا بکند تا گویند طرف دنبال حقش است. چه بسا اینقدر عنوان «حقوق بشر» چشم و دلت را کور کرده باشد که حتی در مقام دفاع از یک مجرم برآیی. می توانی به انواع قانون های مثلا حقوق بشری سازمان ملل هم استناد کنید حتی؛ اما هیچ کدام گناه مجرم را نمی شوید.
چند روز قبل از اجرای حکم قصاص بود که یکی از سایت های مدعی حقوق بشر مقاله ای درج کرد با عنوان: قصاص چشم؛ مجازاتی بی رحمانی و اهانتی به شأن انسان. این مقاله با ذکر «اعلامیهی حمایت از کلیهی افراد در مقابل شکنجه و سایر رفتارها و مجازاتهای بیرحمانه، غیر انسانی یا تحقیرآمیز» مصوب سازمان ملل متحد در دسامبر 1975 حکم قصاص مجید موحد را حکمی غیر انسانی و تحقیر آمیز می داند. نویسنده در این مقاله شکنجه را چنین تعریف کرده است: «واژه شکنجه به هر فعل عمدی اطلاق میشود که سبب درد و رنج شدید جسمانی یا روانی یک فرد شود و انگیزههایی چون: کسب اطلاعات و یا اقرار از فرد و یا شخص ثالث، مجازات فرد به دلیل عملی که مرتکب شده است یا مظنون به ارتکاب آن است و یا ارعاب فرد یا شخص ثالث، محرک آن باشد.» و ی با استناد به همین تعریف، قصاص مجرمی که سلامتی آمنه بهرامی را ظالمانه از او به یغما برده همردیف شکنجه می داند و معتقد است مجازات مجرم، خود جنایت دیگری است!
حال سئوال من از نویسنده مقاله این است که چرا ابتدا به ساکن انگیزه و فعل مجرم را نادیده می گیرید؟ چرا بی رحمی و ظلم آشکار مجرم بر این دختر، اینقدر برایتان مبهم است؟ یعنی حقوق بشر تا آنجا پیش رفته که جرم به این فجیعی را هم فعل عادی بشر می داند که اینطور تمام قد از آن دفاع می کند؟ این چه حقوق بشری است که دارد به جای قربانی - آمنه- تصمیم می گیرد؟ پس حق آمنه به عنوان یک بشر برای احقاق حقش چه می شود؟
می گویم چطور است برای احترام به شأن تمام انسان های کره ی خاکی بیاییم درب همه ی زندان ها را باز کنیم؟ حتما باید تحقیر آمیز باشد که کسی را داخل زندان حبس کنی و بگویی تو با بقیه فرق داری. اگر شأن انسانی شما اقتضای اسید پاشی و جرم و جنایت می کند بله این قصاص اهانت به همچین شأنی بوده.
این قصه تمام شد. آمنه بخشید و رستگار شد. روسیاهی اش ماند برای مدافعان حقوق بشری که کورکورانه در جبهه ی مجرمان هم رفته اند.
«پس اگر کسی از حق قصاص درگذرد و آن را صدقه به شمار آورد باعث آمرزش گناهان او می شود و اگر از حق خود نگذرد و خواهان قصاص باشد حاکم باید طبق مقررات الهی حکم کند؛ و هرکس بر طبق آنچه خدا فرو فرستاده حکم نکند آنانند ستمکاران»
* سوره مبارکه مائده، آیه 4