عباس محمدیآملی، طلبه سطح3 حوزه و قهرمان چندین دوره مسابقات جهانی ووشو، نائبرییس و عضو هیئت رییسه فدراسیون ووشوی جمهوری اسلامی ایران است که با حفظ زی طلبگی سالها در عرصهها و رشتههای مختلف ورزشی حضور حرفهای داشته و تلاش کرده است ورزش را وسیلهای برای نشر دین و آموزههای مکتب تشیع قرار دهد.
ورزش امری بینالمللی است که در تمامی جهان وجود دارد و ما میتوانیم از این ظرفیت بهترین بهره را ببریم// در حال حاضر دارای دان4 فول کنتاک، شالبند سبز کونگفو، حکم مربیگری بین المللی و داوری رسمی ووشو هستم// از سال 70 تا امروز نزدیک به 1000 مربی و داور تربیت کردهام و تعداد زیادی نیز ورزشکار در عرصه قهرمانی آموزش دادهام.
آنچه گذشت برشهایی از گفتوگوی مرکز خبر حوزه، با یکی از حوزویان موفق در عرصههای ورزشی است که متن کامل آن در ذیل میآید.
حوزهنیوز: * آغاز سخن
عباس محمدیآملی، طلبه سطح3 حوزه و قهرمان چندین دوره مسابقات جهانی ووشو، نائبرییس و عضو هیئت رییسه فدراسیون ووشوی جمهوری اسلامی ایران است که با حفظ زی طلبگی سالها در عرصهها و رشتههای مختلف ورزشی حضور حرفهای داشته و تلاش کرده است ورزش را وسیلهای برای نشر دین و آموزههای مکتب تشیع قرار دهد.
* تولد
در سال 52 در خانوادهای مذهبی در آمل به دنیا آمدم؛ مرحوم پدرم علاوه بر این که از جانبازان دوران انقلاب اسلامی بود، مدتی نیز در دفاع مقدس در جبهه حضور داشته و یکی از فرزندان خود را تقدیم انقلاب نمود، بنده نیز در اواخر جنگ و در سن 14سالگی چند ماهی توفیق حضور در جبهههای حق علیه باطل را داشتم.
* ورود به حوزه
پس از جنگ تحمیلی در سال 69 با توجه به علاقهای که به دروس حوزوی داشتم، تحصیلات دینی خود را در استان مازندران و در حوزه علمیه بابل آغاز کردم و پس از یک سال برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم آمدم، در تحصیل علوم حوزوی بسیار جدی بودم؛ به طوریکه در سال 77 دروس سطح را گذراندم و وارد درس خارج شدم و در درس خارج فقه آیتالله صالحی مازندرانی حضور یافتم. پس از آن از محضر اساتید دیگری چون حضرت آیتالله جوادی آملی و آیتاللههاشمی شاهرودی بهرهمند شدم.
*سوابق ورزشی
از ده سالگی ورزش رزمی را در کنار برادر شهیدم علیرضا محمدی که مربی بود، آغاز کردم و زمانی که وارد حوزه علمیه صدر بابل شدم، مربی جوانی در رشته ووشو بودم، البته در همان سال در رشته کنگ فو نیز حکم مربیگری داشتم.
* مربیگری تیم ملی
در سال 73 اولین گروهی بودیم که در عرصه ملی به عنوان تیم منتخب انتخاب شدیم؛ تا سال 77 در چندین رشته رزمی توانسته بودم حکم مربیگری را بگیریم و در حال حاضر دارای دان4 فول کنتاک، شالبند سبز کونگفو، حکم مربیگری بین المللی و داوری رسمی ووشو هستم. با توجه به تلاشهایی که در عرصه ورزشهای رزمی داشتم، به همراه دیگر دوستان خود توانستیم در سال 77 کیک بوکسینگ را در ایران بنیانگذاری کنیم و درسال 78 به عنوان مربی تیم ملی انتخاب شدم.
علاوه بر ووشو، کاراته و کیک بوکسینگ در رشتههای شنا، نجات غریق، کریکت، بیس بال، سپک تاکرا(والیبال با پا)، کونگ فو، ورزش باستانی، پرورش اندام و بدنسازی نیز مدرک مربیگری دارم.
البته در طول این سالها، در مسابقات مختلف کشوری و بینالمللی در رشته ووشو شرکت میکردم و در کنار آن در عرصه مربیگری نیز تلاش کردم و در سال 80 موفق به دریافت حکم مربیگری بینالمللی شدم.
* چند دوره قهرمانی جهان
در اولین دوره مسابقات جهانی ووشو که در سال 2003 در تهران برگزار شد، مقام قهرمانی را به دست آوردم؛ این قهرمانی در سالهای دیگر نیز در کشورهای لبنان، آذربایجان، گرجستان، اکراین، روسیه، بلاروس، بلغارستان، ترکیه و چین نیز نصیبم شد.
*تدریس دورههای ورزشی
از همان سالی که وارد حوزه قم شدم، در مدارس علمیه الهادی و حقانی کلاس ورزشهای رزمی، برای طلاب برگزار میکردم و پنجشنبه و جمعهها برای دوره خود به تهران میرفتم؛ البته ورزش، به برنامه تحصیلی من صدمهای نزد.
همچنین برای طلاب غیر ایرانی نیز در مدارس حجتیه، المهدی، امامیه، مرعشیه، امام خمینی(ره) و... تدریس داشتم و در مدت ده سالی که در مرکز جهانی علوم اسلامی (جامعةالمصطفی) حضور داشتم، نزدیک به 30 رشته ورزشی را راهاندازی نمودم.
در یکی از سالهایی که در این مرکز حضور داشتم، 65 داور و مربی تربیت کردم و در بسیاری از رشتههایی که هنوز در کشور نهادینه نشده بود، دراین مرکز مسابقات بینالمللی برگزار میشد.
* ورزش راهی برای فعالیتهای دینی در جهان
ورزش امری بینالمللی است که در تمامی جهان وجود دارد و ما میتوانیم از این ظرفیت بهترین بهره را ببریم طلاب جامعةالمصطفی، پس از اتمام تحصیلات خود که به کشورهایشان باز میگشتند، برخی از آنها دارای محدودیتهایی بودند که نمیتوانستند به عنوان مبلغ درکشورهایشان فعالیت داشته باشند لذا در لباس ورزشی شاگردان زیادی را به سوی خود جذب میکنند و با همین روش، بسیاری را با آموزههای راستین اسلامی و مکتب اهلبیت(ع) آشنا میکنند.
مدتی پیش ارتباطی با یکی از این طلاب که در گذشته از شاگردانم بود، داشتم، میگفت: در منطقه خود حتی برای نماز خواندن با دستانی باز محدودیت داشتم، ولی بر اساس آموزشهای ورزشی که درایران گذرانده بودم، باشگاهی در این کشور راهاندازی کردم که ضمن تعلیم شاگردان با فنون ورزشی، احکام و آموزههای دینی را برای شاگردانم بیان میکنم و برای آنها به عنوان امام جماعت نماز اقامه میکنم.
*ورزش را به خدمت ترویج معارف اهلبیت(ع) در آوردیم
یکی از رسالتهای حوزه تبلیغ است و در عرصه ورزش بالاترین ظرفیت برای تبلیغ وجود دارد به گونهای که در برخی ورزشها چون فوتبال برای مسابقه دو تیم مطرح جهان، حدود سه میلیارد نفر بازی را مشاهده میکنند؛ کجا میتوان چنین مخاطبی را پیدا کرد؟
امروز ملتها و دولتها نسبت به ورزش اهمیت زیادی قائل هستند و حتی کلیساها برای نشر مسیحیت در جهان، سرمایهگذاریهای فراوانی در ورزش انجام میدهند.
* راهی برای تقویت ارتباط با جوانان!
امروز روحانیون و مبلغان فراوانی در کشور حضور دارند، ولی آیا توانستهاند با جوانان آنطور که باید رابطه برقرار کنند؟ از طرفی امروزه مشاهده میکنیم جوانان زیادی هوادار تیمهایی چون استقلال و پیروزی هستند و برای تماشای بازی آنها از سرتاسر کشور با هزینههای کلان به استادیوم آزادی میآیند، حتی برای به دست آوردن بلیت و رفتن به داخل ورزشگاه چند روز قبل به تهران آمده و در جلوی درب ورزشگاه میخوابند این نشان میدهد که در ایجاد ارتباط با جوانان کوتاهی صورت گرفته است.
* تربیت بیش از 1000مربی و داور
علاوه بر کلاسهایی که در حوزه برگزار میکردم، از میان طلاب علاقهمند در دیگر باشگاههایی که در قم داشتم، پذیرش میکردم و برای حضور آنها و خانوادههای شهدا و بسیجیان امتیازات ویژهای قایل بودم.
آنچه از ابتدای زندگی تا امروز به آن معتقد هستم این است، زمانی که انسان درعرصهای وارد میشود، نباید کوتاهی کند و تا انتها مسیر را ادامه دهد؛ از این رو در عرصه تدریس نیز به صورت جدی کار خود را ادامه دادم و از سال 70 تا امروز نزدیک به 1000 مربی و داور تربیت کردهام و تعداد زیادی نیز ورزشکار در عرصه قهرمانی آموزش دادهام.
* با مدرک بینالمللی، در دوره داوری درجه3 شرکت کردم!
در ورزش، مراحل داوری، به ترتیب داوری درجه3 و 2 و 1 و بعد از آن داوری بینالمللی است؛ پس از عضویت در هئیت رییسه و نائبرییسی فدراسیون ووشو، باتوجه به توصیه پدرم، برای فراگیری دوره داوری درجه3 ورزش زورخانهای به اصفهان رفتم.
در آن زمان من حکم مربیگری و داوری بینالمللی ووشو را داشتم، ولی کسی از سابقه من اطلاع نداشت، در اوایل که کسی من را نمیشناخت، اوضاع خوب و راحتی داشتم، ولی پس از سه روز که سردار حسینی، رییس هیئت ووشوی اصفهان از حضور من در این شهر و شرکت من در این دوره آگاه شد، به همراه مسئولان تربیتبدنی استان به دیدن من آمدند. از آن روز به بعد لذتی که از حضور در کلاسها داشتم تا حدودی را از دست دادم و به صورت رسمی بقیه دوره را ادامه دادم.
* فعالیتهای تبلیغی و خاطراتی شنیدنی
من از سال 1373 در ایام محرم به مناطق مختلف اعزام میشدم و فعالیتهای تبلیغی انجام میدادم، هنوز هم پرونده اعزام من در دفتر تبلیغات اسلامی موجود است.
در یکی از ایام محرم، برای تبلیغ به لشکر 23 تکاوری رفتم و دو سال پیاپی محرم دراین پادگان بودم. اولین سالی که در این پادگان حضور یافتم، از راننده خواستم که من را به سالن ورزشی پادگان ببرد.
مسئول آموزش آنجا سرگردی بسیار جدی بود و به صورت تخصصی آموزش ووشو میداد. شب اول که با آنها دیدار کردم، برخی سربازان به لحنی شوخی، گفتند: «برای سلامتی حاج آقا صلوات»؛ فردای آن روز روحانیونی که در این پادگان حضور داشتند و نسبت به فعالیتهای ورزشی من آگاه بودند، ماجرا را به دیگر افراد گفتند، البته سرگرد هنوز نسبت به این مسئله مطلع نشده بود.
دفعه دومی که به باشگاه رفتم، سرگرد فرم سان شو میزد، ولی یک حرکت را اشتباه انجام داد. از قضا لباس ورزشی خود را نیز به همراه برده بودم. زمانی که من لباس را پوشیدم و فرم را زدم، وی با تعجب گفت که شما در این رشته کار کردید. پس از معرفی خودم، متوجه شدم که مربی ارشد وی همدوره من بود.
این سرگرد پس از این اتفاق ارتباط نزدیکی با من و دیگر روحانیون برقرار کرد و بسیاری از مسائل شرعی خود را که به گفته خود چندین سال نمیتوانست با کسی مطرح نماید، با من در میان میگذاشت.
* برای مسجدی کردن یک جوان با او کشتی گرفتم!
در سال 75 در استان ایلام در یکی از روستاهای شهر آبدانان حضور داشتم، در ابتدای ورود مستمعین از 12 یا 13 نفر بیشتر نمیشدند؛ وقتی از مسجد بیرون میآمدیم، میدیدیم که جوانان زیادی بیرون مسجد دور هم نشسته و مشغول تفریح هستند.
در این روستا فرد قوی هیکلی بود که از نظر وضع مالی نیز در شرایط خوبی به سر میبرد. این فرد با حالت تمسخر توهینی به روحانیت کرد که من پاسخ کار او را با لبخندی دادم و حتی رفتم به او دست بدهم، ولی او از این کار امتناع کرد.
پس از مدتی با او دوست شدم و او یک بار زمانی که با دشداشه بودم، گفت؛ معلومه ورزشکار هستی، من هم گفتم ورزش هم میکنم؛ من هم از او در باره ورزش پرسیدم گفت: «کشتیگیرم». از آنجایی که در یکی از سبکهای ووشو نزدیک به 70 درصد کشتی است، برای همین به او گفتم اگر من تو را در کشتی شکست دهم، مسجد میآیی؟ آن جوان که هیکلی بزرگتر از من داشت و دارای وزن بیشتری هم بود، با حالتی تمسخر گفت فردا شب کشتی بگیریم. قرار شد که فردا به همراه دوستانش به مسجد بیاید و پس از نماز با او کشتی بگیرم.
از قضا در همان سال من به عضویت تیم ملی ووشو درآمده بودم و از نظر جسمی در وضعیت عالی بودم. ایشان شب به مسجد آمد و نزدیک به سی چهل نفر را نیز با خود آورد. پس از مسجد، ایشان به صورت جدی گفت که کشتی بگیریم.
* اهل مسجد مرا از کشتی گرفتن نهی کردند!
چند تن از نمازگزاران مسجد با من بودند و تلاش میکردند من را از این کار منصرف سازند، ولی من هم باتوکل بر خدا گفتم کشتی بگیریم.
کشتی شروع شد و همین که دستها به کتف هم خورد، من فنی را اجرا کردم. فنی که زدم به گونهای بود که پاهای حریف را قفل میکرد و موجب میشد بدون دفاع به زمین بخورد، ایشان نیز خیلی بد به زمین خورد، به گونهای که چند دقیقهای نمیتوانست بلند شود. حتی برای او آب قند آوردند!
من هم در این میان از فرصت استفاده کردم و به شوخی گفتم بلند شو، این تازه فن اول بود. البته وزن او از من بیشتر بود و این تنها فنی بود که میتوانستم بر او اجرا کنم و شکستش دهم و اگر نمیتوانستم این فن را اجرا کنم، زمین زدن او کار دشواری بود.
این فرد در روستای خود پهلوان بود و در بسیاری از مسابقات کشتی محلی پیروز میشد، از این رو هواداران و دوستان زیادی داشت.
از روزی که در کشتی این را شکست دادم، مسجد ما کمتر از 80 نفر شرکت کننده نداشت و ظرفیت به طور کامل پر میشد. این فرد در روز آخر تبلیغ من، با وسیله شخصی خود مرا به شهر آبدانان که 35کیلومتری روستای آنها بود، رساند و در لحظه خداحافطی با حالتی گریان از من قول گرفت که سال بعد هم به آن منطقه بروم.
* تربیت 200 طلبه مربی
امروزه بیشتر افرادی که در کلاسهای ورزشی من حضور مییابند، مربی هستند و 99درصد آنها نیز طلبه میباشند؛ من همواره به آنها توصیه میکنم در ایام تبلیغی که به مناطق مختلف اعزام شوند، خود را به عنوان مربی معرفی کنند تا با این روش بتوانند جوانان را جذب کنند.
در حال حاضر نیز نزدیک به 200 طلبه به عنوان مربی تربیت کردهام که بسیاری در شهرستانهای خود در کنار فعالیتهای دینی و تبلیغی، باشگاههای ورزشی را اداره میکنند و از این فرصت برای ارائه تعالیم دینی استفاده میکنند.
* توصیهای از علامه حسنزاده آملی
حدود ده سال پیش در جلسهای خصوصی به همراه دیگر طلاب ورزشکار، خدمت علامه حسنزاده آملی رسیدیم، در پایان این جلسه، زمانی که از ایشان خواستیم نصیحتی به ما داشته باشد، گفتند پول همراهتان است، گفتیم بله، فرمودند هر وقت که پول گیرتان آمد، اول بروید کتاب بخرید و بعد کباب بخورید. بعد فرمود؛ من به جسمم نرسیدم و امروز که باید علم خود را در اختیار طلاب قرار دهم، توانایی ندارم، چون جسمم با بدنم همراهی نمیکند.
من در کنار کتابهای فلسفی، فقهی، اصولی، به همان اندازه کتابهای تربیت بدنی دارم.
* تدریس در دانشگاهها
با توجه به این که سطح سه حوزه را گذراندهام، میتوانستم در رشتههای مختلف دینی تدریس کنم، ولی آنچه که به آن نیاز بود، حضور یک روحانی در دانشگاه به عنوان استاد تربیتبدنی بود، از این رو با عنوان استاد تربیتبدنی، تعالیم دینی را نیز به دانشجویان انتقال میدهم.
حوزه به عنوان نهادی دینی و فرهنگی میتواند در کنار تربیت اساتید خوب فلسفه، منطق، اصول، فقه، تفسیر و...، مدرسان خوبی در عرصه ورزش تعلیم دهد. البته این کار نیاز به حمایت دارد که راهاندازی اداره ورزش در معاون امور طلاب و دانشآموختگان حوزههای علمیه گام ارزشمندی در این عرصه بود، ولی این آغاز راه است و مسیر طولانیای در پیش روی ورزش حوزه داریم.