بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در سایهی حضرت معصومه در حرم مطهر ایشان بحثی را داریم راجع به هنر و زیبایی. اسلام راجع به هنر و زیبایی چه آیه و حدیثی دارد. یک بحث خوبی است.
گاهی وهابیها شبهاتی القاء میکنند که این همه طلا گنبد حضرت معصومه دارد، امام رضا دارد، این ضریح و این فرش و این دنگ و فنگ و اینها، مگر نمیگویید: اینها به فقرا کمک میکردند پس چرا اینقدر...؟ این وهابیها فکر میکنند کسی نیست جوابشان را بدهد. حرفهایشان پوک است ولی خودشان هم نمیفهمند. خیلی استدلالهای آبکی دارند.
یک وهابی قبرستان بقیع یک شیعه را گرفته بود. میگفت: چه میگویی: یا حسن یا حسن! حسن مات! امام حسن مُرد! خاک شد خلاص! توسل به مرده شرک است. این وهابی برای اینکه این شیعه را بکوبد، قلمش را روی زمین انداخت. گفت: ببین این قلم من است. هان! روی زمین انداخت. گفت: یا حسن، قُم! امام حسن بلند شو این قلم را به من بده! دیدی قلم را نداد. مُرد! تمام شد. این شیعه هم یک خرده نگاه کرد و به این وهابی گفت: حالا تو قلمت را به من بده. قلم را از این وهابی گرفت، روی زمین انداخت. گفت: یا الله! قلم را به من بده. دیدی خدا هم قدرت ندارد. مگر هرکس زنده است و قدرت دارد باید نوکر تو باشد.
یا بوسیدن ضریح را میگویند شرک است. علامه سید شرف الدین مهمان شاه سعودی شد، یک قرآن به او داد. تا لای قرآن را باز کرد دید قرآن است بوسید. تا بوسید علامه گفت: تو مشرکی، گفت: چرا؟ گفت: جلد قرآن چرم است، چرم هم پوست گاو است. پوست گاو را بوسیدی مشرک هستی. گفت: بابا کفش من هم چرم است. من هر چرمی را که نمیبوسم. این چرم که... گفت: ما در خانهمان هم آهن است. هر آهنی را نمیبوسیم. این آهن که ضریح حضرت معصومه است، ضریح امام رضا است میبوسیم. استدلالهای اینها پوک پوک پوک است.
1- زیبایی طلبی، امری فطری
قرآن گفته است: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد» (اعراف/31) ما راجع به زینت و زیبایی و هنر میخواهیم چند دقیقهای صحبت کنیم. یکی اینکه انسان فطرتاً زیبا طلب است. این جزء فطرت انسان است و شیطان هم از همین فطرت استفاده میکند. «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُم» (انفال/48) زیبایی نیاز انسان است. و لذا قرآن راجع به آنهایی که دو تا زن دارند گفته در لباس و پوشاک و خانه و مسکن و همخوابی و اینها عادل باشید. در علاقه امکان ندارد آدم عادل باشد. «وَ لَنْ تَسْتَطیعُوا» (نساء/129) قرآن میگوید: مردها امکان ندارد دو تا زن را یک طور دوست داشته باشید. خوب یک زن نود ساله و یک زن بیست ساله، میگوییم: یکسان دوست داشته باش. علاقه و زیبایی یک چیزی است که اصلاً دستور نداده، خدا به آن دستور نداده است. آدم زیبا را بیشتر دوست دارد. ولی این علاقه به زیبایی باید کنترل شود. مثل گاز! گاز را همه نیاز دارند، منتهی اگر از شیلنگ وارد چراغ گاز شود همه فایده است. شیلنگ پاره شود همه انفجار است. این علاقهها باید کنترل شود از چه مسیر؟ انسان فطرتاً زیباطلب است و شیطان هم از همین راه وارد می شود. مهم این است که فریب نخوریم. «وَ لَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ» (احزاب/52) خدا به پیغمبر میگوید: زیبایی گول زن است. البته به در میگوید که دیوار بشنود. به پیامبر میگوید که مردم بشنوند.
همیشه هم زیبایی عامل نجات نیست. همیشه زیبایی عامل نجات نیست. این هم یک مسأله است. گاهی ممکن است یک کسی زیباتر باشد، دختری خوشگل است زودتر خواستگار برایش میآید. دختر زشت یا غیر خوشگل میگوید: چطور شد ما را خدا خوشگل نیافرید؟ او برایش خواستگار میآید و برای ما نمیآید. این در عقیدهاش گیر میکند. حضرت امیر میگوید: دختر خانم اگر میبینی یک نمره دو نمره شکلت کمتر است، ببین خدا به تو چه کمالی داده است؟ ممکن است خوشگله 62 سال عمر کند و تو 95 سال.
2- تعادل میان زشتی و زیبایی
در نهجالبلاغه میگوید: هرکس زشتتر است زشتی را با زیبایی که خدا به او داده مخلوط کند زشتیاش برطرف میشود. «مَادُّ الْقَامَة» قدش بلند است، به به چه قد بلندی! بعد میگوید: «قَصِیرُ الْهِمَّة» (نهجالبلاغه/ج13/ص18) همتش کوتاه است. «طَلِیقُ اللِّسَانِ» بیان نرم است، «حَدِیدُ الْجَنَان»ِ قلب سنگ است. «قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا» (نهجالبلاغه/ج7/ص21) یعنی کنار گشایشها، تنگناها!
زنبور عسل هم عسل دارد، هم نیش دارد و هم زهر دارد. اینطور نیست که اگر کسی یک نمره شکلش بد است فکر کند بدبخت است. ممکن است هوشش، استعدادش، طبع شعرش، خطش، عمرش، در نهجالبلاغه میفرماید: خدا هرجا یک چیزی کم گذاشت در عوض یک چیز دیگر یک جایی جبران میکند.
من خودم به درد آخوندی نمیخوردم. یک عده هم غصهی من را میخوردند و میگفتند: قرائتی تو در اخلاق که گیر داری، صدا هم که نداری، نمیتوانی روضه هم بخوانی، پس به چه درد آخوندی میخوری؟ و لذا در یک روستا هم که رفتم مرا بیرون کردند. گفتند: تو نمیتوانی روضه بخوانی. مرا بیرون کردند، یعنی نامه نوشتند به امام جمعه کاشان آیتالله یثربی که ما این شیخ را نمیخواهیم. روضه میخواندم و مردم میخندیدند. (خنده حضار) هرچه روضه میخواندم مردم میخندیدند. نامه نوشتند بابا این را نمیخواهیم. من قرائتی روضهخوان ورشکسته هستم. بعد پای تخته سیاه آمدم گل کرد! اگر کسی در کنکور رفوزه میشود نگوید: خاک بر سرم! دو سال است پشت کنکور ماندم. برو خیاطی کن ممکن است لباس عروس بدوزی دویست هزار تومان مزدش شود. چه کسی گفته شما حتماً دانشگاه بروی؟ ممکن است کسی در دانشگاه رد شود و در حوزه قبول شود. در حوزه رد شود و در تجارت، و لذا حدیث داریم اگر در یک شغلی شکست خوردید، نگویید: بخت من بد است. شغلت را عوض کن، ممکن است راه افتاد.
3- زیبایی مروارید در دل صدف
منتهی اینهایی که زیبا هستند باید خودشان را حفظ کنند. دختران زیبا، دخترهایی که شکل و رو دارند، قرآن میگوید که: «اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ» (واقعه/23) لؤلؤ، مکنون و پوشیده است، حراج نیست. زیبا هستی «مکنون». میگوید: «کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ» (الرحمن/58) این زنهای بهشتی مثل یاقوت و مرجان هستند ولی «لَمْ یَطْمِثهُْنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لَا جَانٌّ» (الرحمن/56) یعنی زنهای بهشتی خوشگل هستند. اما هیچکس دست به آنها دراز نکرده است. خوشگلی معنایش حراجی نیست. بعضی از این دخترها تا فکر میکنند خوشگل هستند خودشان را حراج میگذارند. مفت مرا ببینید. هان! ببینید. بابا قرآن گفته: نگذار تو را ببینند. هرکس میخواهد تو را ببیند باید خرجت را بدهد. خانه، ماشین، تلفن، آب، گاز، برق، هرکس نوکر تو شد تو را ببیند. این دختر میگوید: مرا مفت ببینید. خودش را حراج کرده است. حیف هستی! اگر لؤلؤ هستی،«اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ» اگر یاقوت و مرجان هستی «لَمْ یَطْمِثهُْنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لَا جَانٌّ».
زیباییهای دنیا میپرد. و لذا حدیث داریم اگر کسی در ازدواجش به خاطر زیبایی همسر بگیرد یا به خاطر پول، خدا را هردو را از او میگیرد. پول و زیبایی میپرد. آن زیباییهای بهشتی ماندنی است. «وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» (واقعه/17) همیشه زیبا هستند. «خالدین» همیشگی است. زیباییهای دنیا مثل خاراندن دست است. در خاراندن آدم دستش که میخارد یک لحظه حال میآید. بعد از یک دقیقه نه اینجا چیزی است نه اینجا. به من گفتند: بیا فلان جا سخنرانی کن، گفتم: نمیآیم. گفت: چرا؟ گفتم: خاراندنی است. گفت: یعنی چه؟ گفتم: سخنرانی خاراندنی در یک لحظه طرف که نشسته چنین میکند و بعد هم هیچی به هیچی. هیچی به هیچی! سخنرانی خاراندنی و سخنرانی بیخاصیت، لحظهای، زیباییهای دنیا لحظهای است ولذا قرآن به آن «عرض» گفته است. «عَرَضَ هذَا الدنیا» عَرَض یعنی عارضه. مثل عطر میپرد.
4- رعایت زیبایی در امور معنوی
قرآن راجع به زیبایی میگوید: «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ» (بقره/69) اصلاً قرآن از بس خوش خط و زیبا است آدم دو صفحهاش را میخواند، میگویند: علامت مؤمن این است که زود مسجد بروی و دیر بیرون بیایی. خوب وقتی مسجد عین دخمه نباشد. گاهی بعضی از مساجد مثل انبار سیبزمینی است. خوب آدم جانش درمیآید. زود در میرود. باید فضای مسجد، هوای مسجد، حرم، باید طوری باشد که وقتی زوار در حرم میآید نخواسته باشد برود. خواسته باشد بماند، بگوید: عجب صفایی! این گنبد و بارگاهها و این شبستانها و این فرشها هرچه ما بتوانیم اینها را در مسجد بیشتر نگهداریم... هر پیشنمازی قرائتش بهتر است پشت سر او نماز بخوانیم. «أقرأکم» اسلام خیلی زیباست. یک جاسازیهایی کرده است.
من یکبار آمدم اینجا نماز جمعهی قم، حضرت آیتالله سعیدی امام جمعه بود، ما به ایشان اقتدا کردیم. در سجدهی آخر یک دعایی خواندند، گفتم: الله اکبر من تا حالا این را نفهمیده بودم که در سجدهی آخر مستحب است، گفته شود: «وارزق لی ولعیالی» خرجی خانم را بخواهم. گفتم: خدا خانم را کجا گذاشته؟ سجده اوج عرفان است. بلندترین جای نماز، مهمترین جای نماز سجده است. در عین حال میگوید: آقا ولو داری با من حرف میزنی، در اوج نماز هستی اما خانم را یادت نرود. «وارزق لی و لعیالی» خرجیخانم را هم بده بیاید. اینها ترکیبش قشنگ است.
از آسمان به دکان بقالی میآید. «وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزانَ» (الرحمن/7) آسمان را برافراشت و بین کرات آسمانی توازن برقرار کرد. خوب این کرات در کهکشانها هستند، بعد میآید میگوید: آقای سبزیفروش «أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِیزَانِ» (الرحمن/8) تو هم پرتقال و سیبزمینی می فروشی کم نگذاری. میزان در کهکشان کجا، میزان سیبزمینی کجا؟ این هنر خداست. «وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِیزَانَ،أَلَّا تَطْغَوْاْ فىِ الْمِیزَانِ».
«أَ فَلَا یَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ،وَ إِلىَ السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ» (غاشیه/17 و18) شتر و آسمان را کنار هم میگذارد. میگوید: نماز که میخواهی بخوانی نباید حق سگ فراموش شود. سگ اگر تشنهاش است، حق وضو نداری، آب را به سگ بده، تیمم کن نماز بخوان. چه اسلامی، چه ظرافتی! اگر قاضی کفشش تنگ است قضاوت نکند. ممکن است فشار پایش روی قضاوتش اثر کند. اگر ادرار دارد قضاوت نکند. ممکن است ادرار قاضی در مغز قاضی اثر کند. این حسابها را کسی دیگر ندارد.
ما باید مسجد و محراب و حرممان طوری باشد دلنواز! آدم لذت ببرد. به ما گفتند: مسجد میروید عطر بزنید. بهترین لباس را بپوشید. چرا دخترها میگویند: مامان عروسی برویم؟ چون همه آنجا سوپردولوکس میشوند. هیچ دختربچهای نمیگوید: مامان مسجد برویم. چون همه آنجا سیاه پوش هستند. لباس سیاه برای خیابان خوب است. در مسجد چادر سفید، سر کلاس لباس سفید، دختر من میخواهد چیزی یاد بگیرد، چرا 4 ساعت به رنگ سیاه نگاه کند؟ اینجا که مرد نیست. خیابان که نیست. مدرسهی دخترانه است. دخترها هم نشستند و هیچ مردی هم نیست. خوب لباس روشن بپوش. «لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ» این برای گوساله که نیست، این برای روانشناسی رنگها است. باید جای حرم و مسجد دلانگیز باشد. منتهی نه به مقداری که حواس افراد پرت شود.
قرآن میگوید: زیباییهای دنیا «أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهاوَ ازَّیَّنَت» (یونس/24) زمین زیبا میشود. اما یک مرتبه «أَتاها أَمْرُنا لَیْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصیداً» (یونس/24) گل و بلبل هست، پاییز میآید و همه زرد میشود. یا میفرماید: «فَتَراهُ مُصْفَرًّا» (حدید/20) سبز است زرد میشود. زیباییهای دنیا میپرد. زیباییهای آخرت میماند.
شاه عباس دو تا زیبایی داشت. یکی تاجش، تختش، فرشهایش، خانمهایش، طلاهایش، اینها زیباییهای شاهعباس بوده همه پرید. یک زیبایی ماندنی داشت، کاروانسرای شاه عباسی، در جاده کربلا. کاروانسرایش ماند و طلا و خودش رفت. باید مواظب باشیم این زیباییها مانع آن زیباییهای معنوی نشود.
5- خطر انحراف در نمایان ساختن زیبایی
زیبایی هم بستر انحراف است. قارون با یک تشریفاتی حرکت میکرد. یک عده گفتند: «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُون» (قصص/79) زرق و برق را که دیدند گفتند: کاش ما هم مثل قارون این همه چند تا اسب و نمیدانم دنگ و فنگ دارد، زیباییهای قارون باعث شد که عقل از مغز مردم پرید، گفتند: کاش ما هم مثل قارون بودیم. یعنی زیبایی ممکن است عامل انحراف باشد. دختران زیبای ما میتوانند عامل انحراف باشند. پسرهای زیبای ما عامل انحراف میتوانند باشند. زیبایی میتواند عامل توحید هم باشد. قرآن میگوید: «نَباتاً حَسَناً» (آلعمران/37) «رِزْقاً حَسَنا» (هود/88) «فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ» (غافر/64) زیبایی مثل کلید است. کلید هم میتواند در را قفل کند و هم میتواند در را باز کند. زیبایی بستر توحید، زیبایی بستر...
یک کسی وقتی راه میرفت هر زیبایی که میدید میگفت: سبحان الله! خدا چه کرده است. سبحان الله، سبحان الله! به یک زشت که میرسید، میگفت: استغفرالله ربی و اتوب الیه! به زشتها که میرسید میگفت: استغفرالله، به زیباها که میرسید میگفت: سبحان الله! یک نفر شوخی کرد گفت: آقا یک سبحان الله آن طرف است، یک استغفرالله این طرف.
قرآن به چهارپایان گفته: «لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً» (نحل/8) حیوانها برای شما زینت است. ما در دانشگاه پیشنماز هستیم روزی یک صفحه قرآن میخوانند، یکی از آیات را هم ما تفسیر میکنیم. یک روز به این آیه رسیدیم که میگوید: گلهی میش که در طویله میرود زیباست. گفتیم: حالا به استاد دانشگاه چطور بگوییم گلهی میش زیباست؟ خواهد گفت: مگر من چوپان هستم؟ گفتیم چطور این آیه را تفسیر کنیم که این استاد دانشگاه، آن خلبان و نمیدانم تحصیلکردههای ما این را بپسندند، آیهاش این است.آیهی 5 سورهی انعام.
6- جمال و زیبایی در حرکت گوسفندان
قرآن میفرماید: «وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6) اگر پای تلویزیون طلبه یا معلم هست، امور تربیتی هست، یا استاد دانشگاه، دو سه دقیقه با عنایت گوش بدهد. این آیه ترجمهاش این است. برای شما در گلهی میش زیبایی است. آنوقتی که گله میرود، میش در طویله میرود، و آنوقتی که صحرا میرود. مخالفین ما در اینترنت و ماهواره این آیه را میآورند، بعد هم میگویند: ببین، قرآن برای زمانی بوده که عربها چوپان بودند. در قرآن «جمیل» تکرار شده اما «جمال» یکی بیشتر نیست. در کل قرآن یک جمال است. جمال یعنی زیبایی. میگوید: قرآن شما یک کلمه زیبا دارد این هم برای گله میش است. پس پیداست دین شما به درد چوپانها میخورد. به درد عصر و فضای امروز نمیخورد. بچههای ما هم که اطلاعاتشان بعضی ضعیف است، ممکن است تحت تأثیر قرار بگیرند. من این آیه را در دانشگاه نوشتم، گفتم: حالا بنشینید 20 تا نکته، بیشتر از 20 نکته دارد. 27، 28 تا نکته دارد حالا الآن حضور ذهن ندارم. چون نمیدانستم این را میخواهم بگویم. حالا هرچه در ذهنم است میگویم. «وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ» زیبایی است در گلهی میش وقتی در آغل میرود، وقتی در صحرا میرود. گفتم: گلهی میش چه خصوصیاتی دارد؟ ویژگیهای گله: 1- در حرکت است. «تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ» یعنی رفت و برگشت به صحرا. اگر یک جایی باشند جمال نیست. پس جمال کسی دارد که حرکت کند. هرچه هم ملا باشی، اگر هجرت نکنی برای تبلیغ زیبا نیستی. «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ» (توبه/122) بعد از اینکه ملا شدی باید برگردی به شهرت. جمال در حرکت است. کسی که هجرت نکند عقب مانده است. پرندهها هجرت میکنند، ماهیها هجرت میکنند. انسان از پرنده و ماهی کمتر است.
2- حرکتش دسته جمعی است. بعضی حرکت میکنند ولی تکروی میکنند. اما گله میش با هم میروند. 3- حرکتش هدفمند است. الآن یارانهها را میخواهند هدفمند کنند، خیلیها حرکت میکنند اما حرکتش هدفمند نیست. مثلاً یک تسمهای دست گرفته یا زنجیر چنین میکند. بعد تمام که شد این چنین میکند. خوب اینها حرکت است ولی هیچ خاصیتی ندارد. یک کسی شکر ریخت در استکان چای و هم زد و خورد. دید خیلی شیرین است، قاشق را از این طرفی به هم زد. گفت: حالا که از این طرف شیرین شده پس من برعکس هم میزنم. خیلی حرکت هست ولی حرکت هدفمند نیست.
4- به هدفش میرسد، گلهی میش که صحرا میرود بالاخره سیر میشود، به هدف میرسد. 5- حرکتش مقدس است، هدفش مقدس است. هدفش ارزشی است. گاهی وقتها هدف هم دارند ولی هدفش ارزشی ندارد. این میخواهد برود شکمش را سیر کند. سیر کردن شکم یک ارزش است. غیر از اینکه شکمش سیر میشود، 6- منافع زودبازده دارد. غروب به غروب برای صاحبش شیر میآورد. 7- منافع دیر بازده دارد. هر چند ماهی یکبار هم گوشت و کُرک میآورد. پشم! 8- در منفعترسانی، منت نمیگذارد. منت ندارد. 9- بازدهی او بهتر از مصرف اوست. علف میرود در شکم و شیر بیرون میآید. بازدهش بیش از... 10- گرفتار گرگ نمیشود، سالم میرود و سالم میآید. 11- این گله میش تحت مدیریت یک چوپان است. در این آیه 27،28 نکته است.
گفتم: حالا جمهوری اسلامی زشت است یا زیبا؟ اگر یک کشوری مردمش در حال حرکت بودند، زیباست حتی من نظرم این است که تابستان هم نباید تعطیل شود. چون هوای قم داغ است تفرش و آشتیان، کاشان داغ است، قمصر، اصفهان داغ است، خوانسار. خوزشتان داغ است، اراک. بندرعباس داغ است، ملایر. «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْفِ» (قریش/2) شود و ما تعطیل نکنیم. انسان همیشه باید در حال حرکت باشد. حرکتش تکروی نباشد. حرکتش هدفمند باشد. به هدفش برسد. هدفش ارزشی باشد. منافع فوری داشته باشد. من یک طرحی دارم برای حتی حالا اینجا چون بالاخره حرفهایی که میزنیم سرش از یک جایی درمیآید. طلبهها مینشینند به مدرسین میگویند، مدرسین به جامعه مدرسین میگویند. این خودش یک سیاستگذاری است. بسم الله الرحمن الرحیم. 52 سال است آخوند هستم. 40 سال است تبلیغ رسمی میکنم، 32 سالش در تلویزیون بوده است.
7- لزوم تبلیغ دین در طول دوران طلبگی
بنده عقیدهام این است طلبه از روز اول باید تبلیغ کند. یعنی سال اول طلبگیاش داستان راستان را برای پسرعمههایش بگوید. سال دوم طلبگیاش احکام آقای فلاح زاده را برای فامیلهایش بگوید. سال سوم اصول دین ساده بگوید. یعنی نباید بگذاریم مجتهد شود. البته یک آیه داریم برای مجتهدها که میگوید: «لِیَتَفَقَّهُوا» بعد «وَ لِیُنْذِرُوا» اول ملا شوند، بعد تبلیغ بروند. این برای بیمارستان رسمی است. اما یک بیمارستان سر پایی هم داریم. قرآن میگوید: «اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِن» (جن/1) یک عده از جنیها داشتند عبور میکردند، صدای قرآن را شنیدند در کوچه گفتند: «إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً» (جن/1) عجب صدای قرآنی آمد. گوش بدهید، گوش بدهید. گوش گوش گوش گوش! گفتند: «فََامَنَّا» همان در کوچه ایمان آوردند، همان در کوچه تبلیغ را شروع کردند. «یا قَوْمَنا أَجیبُوا داعِیَ اللَّه» (احقاف/31) شما هم بیایید ایمان بیاورید. این تبلیغ سر و پایی است.
یک کشتی فنی داریم. یک برگ زرد هم میتواند کشتی شود. یک برگ زرد در حوض میافتد کشتی 50 تا مورچه میشود. پس نباید هرکس میخواهد کشتی شود کشتی فنی شود. هم کشتی فنی کشتی است، هم برگ زرد کشتی است. طلبه باید دختر طلبه، پسر طلبه، باید از روز اول منتهی حرف اندازهی دهانمان بزنیم. اندازهی دهانمان بزنیم. یعنی اگر سال اول و دوم است، حالا ایدئولوژی و پاسخ به سؤالات راه نیاندازیم. من 50 سال است طلبه هستم هنوز جرأت نمیکنم جلسهی پاسخ به سؤالات درست کنم. چون سؤالها در و دروازه ندارد، هرکسی میآید یک سؤال میکند. من که علامه نیستم. به مقداری که بلد هستیم، سال اول، یعنی باید تبلیغ برای هر سنی ترویج شود.
گفتیم که این آیه برای چوپانها است، اما تحلیل میکنیم. چرا خدا در قرآن یک جمال گفته برای زیبایی و آن هم به گلهی میش گفته است. تازه «تُریحُونَ» قبل از «تَسْرَحُونَ» است. «تُریحُونَ» یعنی وقتی در طویله میروند، «تَسْرَحُونَ» صحرا میروند. چون زیبایی گوسفند وقتی است که پستانش پر از شیر باشد. وقتی که دستش پر است زیباست. ولذا «تُریحُونَ» قبل از «تَسْرَحُونَ» است. یعنی ورود به آغل قبل از رفتن به صحرا است. «وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ» امتی که آب دارد، خاک هم دارد ولی گندم میخرد. این امت زیبا نیست. جمال در این است که در گندم خودکفایی شود.
حرکتش روی پای خودش است، این را یادم رفت بنویسم. این 11... 12- روی پای خودش است، یعنی کسی بغلش نمیکند ببردش صحرا و بغلش کند او را بیاورد. یا با گاری ببریم، با درشکه برگردانیم. با پای خودش میرود، با پای خودش میآید. اگر کشوری روی پای خودش بود زیباست. اگر کشوری سیر بود زیباست. اگر کشوری غیر از اینکه سیر بود به گرسنههای مملکتهای دیگر هم کمک کرد زیباست. اگر کشوری در حال حرکت بود زیباست. اگر حرکتش هماهنگ با قوانین بینالمللی بود زیباست.
«وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ» این زیبایی است. ما نتوانستیم مزهی قرآن را بچشیم. جلسه هم که تمام شد دانشگاه تهران، جمعی آمدند دور ما گفتند: آقای قرائتی حضرت عباسی اگر خودمان آیه را میخواندیم و ترجمهاش را هم میخواندیم کیف نمیکردیم. ما باید مزهی قرآن را بچشیم و بچشانیم. نه مزهی قران را چشیدیم، نه به دیگران چشاندیم. اسلام راجع به زیبایی حرف دارد. راجع به هنر حرف دارد. حتی با کسی که بد هستی، یک کسی صد در صد ضد شماست وقتی حرف زد نگو: ولش کن هنرش در سرش بخورد. نه بابا بگو هنرش خوب است. قوم ثمود را خدا نابود کرد. اما خدا تعریف قوم ثمود را میکند. «الَّتی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ» (فجر/8) «جَابُواْ الصَّخْرَ بِالْوَادِ» (فجر/9) از سنگ، سنگتراشی میکردند و از سنگهای تراشیده چه خانههایی میساختند. خانههایی که کمنظیر است «لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ» بینظیر است. یعنی خدا قوم ثمودی هم که هلاکش کرده از هنرشان تجلیل میکند. این انصاف است. قرآن شرابی را هم که میخواهد بگوید بد است، خوبیهای شراب را نقل میکند. میگوید: ببینید این شراب خوبیهایی هم دارد. میدانید از شراب چند میلیون نفر آدم غذا میخورد. کسی که انگور میکارد، کسی که کارخانه شراب دارد، کارمندانش، مالیاتبگیرش، شیشهسازیاش، بطریسازیاش، کارتنسازیاش، حمل و نقلاش، شراب فروشیاش، اوه... میلیونها آدم از شراب غذا میخورد، پس «منافع للناس» شراب منافعی دارد. بعد می گوید: «و اثمها اکبر» اما ضرر شراب به مراتب بیش از منافع است. یعنی اگر خواستید به چیزی انتقاد کنید بگویید که این خوبی را دارد، این بدی را دارد. قوم ثمودی که چند بار میگوید: «فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ» (حاقه/5) طغیان کردند، طاغوت بودند نابود شدند اما هنرشان را خدا به نام میبرد. خودش یک درس است.
هنرنمایی خدا، ماشینهایی را که میدانید سالی یک مرتبه در اروپا به خصوص هر سالی یک ماشین بیرون میدهد از سال قبل مدرنتر است، اما واقعاً هیچکدام تا به حال اسب شدند، شتر شدند، این ماشین باید بنزینش کرد. این شتر خودش در صحرا میرود، خودش میچرد، خودش ... ماشین فقط به ما سواری میدهد. شتر هم سواری میدهد و هم گوشت میدهد. هم شیر میدهد، هم کرک میدهد، منافع و لذا گفته است که «لِتَرْکَبُوها وَ زینَةً» (نحل/8) این «وزینة» را گذاشته پهلوی شتر سواری، اسب سواری، گفته سوارش میشوید اما یک زینت هم هست.
8- ایمان، زینت دل انسان
خدا به چه چیزهایی زینت گفته است؟ به ایمان زینت گفته است. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُم» (حجرات/7) ایمان زینت انسان است. ایمان زینت انسان است. انسان مؤمن زیباست. آدم به زیباییهای دنیا زودتر میرسد. حدیث داریم همهی افراد رزقشان از حلال اندازهگیری شده است. اگر کسی به حرام بپرد خدا از حلال کمش میگذارد. این جوان پیداست چقدر باید با یک دختری با حلال زندگی کند. این پسری که مقدر شده که چند ساعت، چند ماه، چند سال با یک دختری زندگی شیرین داشته باشد این ولخرجی میکند، یک دختر را میبیند، نامحرم است ولی خوب دل نمیکند این زیباست همینطور نگاهش میکند. بعد هم ممکن است اسام اس بزند، تلفن کند، نامه، پیام، رابطه برقرار کنند. این پسر فکر میکند زرنگ است، با دختر نامحرمیک رابطه برقرار کرد. حدیث داریم هرکس از حرام بخورد خدا از حلال کمش میگذارد. دو سال ازدواجش عقب میافتد. تا میروند عقد کنند میگویند: عمه عروس مرد! چهل روز عقب بیفتد. تا میروند میگویند: آقا فلانی از دیوار افتاد فلان، فلانی مریض شد، فلانی تصادف کرد، یک وقت میبینی دو سه سال عقد این آقا پسر عقب میافتد به خاطر اینکه دو ساعت رفت.
حُر دو ساعت دیر آمد، دو فرسخ قبرش عقب افتاد. حرصبح زود باید بیاید، چاشت آمد به امام حسین ملحق شد، همین دو ساعت که دیر آمد دو فرسخ قبر حر از امام حسین فاصله گرفت. یک نگاه حرام میکنی دو سال ازدواج عقب میافتد. این ازدواجها تاب خورده به خاطر اینکه ما حرامخوری میکنیم، حرامخوری که کردیم خدا ازدواج را هی تاب میدهد و لذا میگوید: فلان گناه نرخ را بالا میبرد. اگر جامعهی ما جامعهی با تقوایی باشد به حلال زودتر میرسد.
اشتباه میکنند آنهایی که میگویند: آزادی زن، آزادی زن! اینها سرشان کلاه رفت. حالیشان نیست. چطور؟ افطار خوشمزهتر است یا ناهار؟ شما بگویید... بگویید... افطار خوشمزهتر است، چون آدم چند ساعت خودش را نگه داشته است، افطار خوشمزهتر است. اگر آدم به حرام رسید خودش را نگه دارد، خانم خودش برایش خوشمزه است. اما اگر به هرکس رسید با او دست داد، او را بوسید، با او بستنی خورد، با او تلفن کرد، این مثل این است که راه میرود و مغز گردو و مغز بادام میخورد. این دیگر سفره پهن میشود اشتهای لازم را ندارد. آنهایی که نگاه به حرام نمیکنند و خودشان و چشمشان را کنترل میکنند عوضش زندگی داخلیشان شیرینتر است. آنهایی که با هر گناهی تاب میخورند، مثل آدمی که هی راه میرود و آجیل بخورد. این دیگر سفره که پهن میشود اشتهای لازم را ندارد. میگویند: وقت تمام شد. بیشتر حرفهایم ماند. حالا بماند.
خدایا در قرآنت گفتی: ایمان زیباست. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ» خدایا زیباییها و زینتهای معنوی و مادی را نصیب ما بفرما. هرچه به عمر ما اضافه میکنی به ایمان و علم و عقل و عمل و اخلاص و عمق و برکت کار ما بیفزا. خدایا روح انبیا و اوصیا و شهدا را از ما راضی بفرما. خدایا ما را نسبت به خون شهدا خائن قرار نده. کسانی که در اسلام ما، تشیع ما، تعلیم و تربیت ما و انقلاب ما سهمی دارند، ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده. از تک تک شما متشکرم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»