مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 90/9/23
نظر

داستان سامری که در قرآن مجید آمده است، با جامعه امروزی ما چگونه تطبیق می‌کند؟

دشمن شناسی و عالم به زمان بودن، از صفات پسندیده است. از این منظر بسیار پسندیده است انسان سامری‌های هر عصر و مصری را بشناسد. از این که واقعه ی سامری بسیار پلید بود و پی‌آمدهای سویی داشت، قرآن مجید به صراحت به آن پرداخته است.

 پیامی که از این آیات سوره مبارکه طه در خصوص داستان گوساله سامری در دوران حضرت موسی (ع) ، به ویژه از آیه 97 از سوره طه به دست می‌آید عبارتند از:

1. بعد از ثبوت جرم باید مجرم را مجازات کرد.

2. مفسدین و منحرفین اعتقادی و فرهنگی را باید از میان جامعه طرد کرد و آزادی فکری به معنای باز گذاشتن دست منحرفان در گمراه کردن دیگران نیست.

 3. برای مروّجان فکرهای باطل، مجازات دنیوی وسیله‌ی تخفیف در کیفرهای اخروی نیست.

4. بدترین نوع جرم، اصرار به جرم است، کما این که سامری خود نیز گوساله خود را می‌پرستید.

5. ابزار گناه و آثار انحراف باید نابود شود.

6. محو آثار کفر و شرک باید در ملأ عام و با حضور مردم باشد

 7. حفظ افکار و اعتقادات مردم از حفظ طلا مهمتر است

 8. غیرت دینی و قاطعیت در برابر انحراف، لازمه ی کار رهبری است.

9. هر گاه باطلی را محو کردید به جای آن حق را مطرح کنید.

 10. خدایی قابل عبادت است که احاطه علمی بر همه چیز داشته باشد.[تفسیرنور - ذیل آیات 92 تا97 سوره طه] 

دشمن شناسی و عالم به زمان بودن، از صفات پسندیده است. از این منظر بسیار پسندیده است انسان سامری‌های هر عصر و مصری را بشناسد. از این که داستان سامری بسیار پلید بود و پی‌آمدهای سویی داشت، قرآن مجید به صراحت به آن پرداخته است.

در این سؤال به سه محور بحث باید اشاره کرد:

 1. سامری کیست؟ 2. اقدامات او علیه موسی (علیه السلام) و شریعت او چه بوده است. سپس به پیام و پی‌آمدهای آن پرداخت.

1. اما محور اول: سمر به معنی شب بیدار بودن و حدیث گفتن است. سامری کسی را گویند که در شب بیدار می‌نماید و برای دیگران حدیث می‌گوید. ولی معلوم نیست این شخص ملقب به سامری بوده است. آیا از طایفه‌ای بوده که لقب آن‌ها سامری بوده است؟ یا از اهل سامره بوده است (سامره شهری است قدیمی و مشهور، در فلسطین قدیم) که سامره در قدیم مرکز عبادت اصنام یعنی بت پرستی بوده است.[1] خلاصه درباره اصل و نسب او اختلاف است. باز درباره ایمان او نیز ـ که آیا حقیقتاً به موسی (علیه السلام) ایمان آورده بود و یا ایمان او ظاهری بود و نفاق داشت ـ بحث و اختلاف است. اکثراً او را منافق دانسته که تظاهر به ایمان می‌کرد و گرنه در دل جزء همان گوساله پرستان بوده است. در مقابل برخی گفته‌اند وی از نیکان اصحاب موسی (علیه السلام) بود ولی در داستان رفتن حضرت موسی (علیه السلام) به کوه طور فریب شیطان را خورده و به دستیاری او، آن گوساله را ساخته و بنی‌اسراییل را به گوساله‌پرستی وا داشت.[2]


اگر محور زندگی الهی نباشد و خدا محوری در زندگی حاکم نباشد، همه چیز شدنی می‌شود. بت و گوساله سامری، جای خدا می‌نشیند. خرما هم خدا می‌شود و همه چیز شدنی می‌شود. جامعه‌ی سست ایمان و سلطه پذیر، با یک ترفند هنرمندانه همه چیز را می‌بازد و تحت تأثیر تلقین منحرفان و هنرنمایی آنان قرار می‌گیرد

اما اقدامات او علیه موسی:  

در این که گوساله چه بوده است، سخنان بسیار می‌باشد. قرآن مجید می‌فرماید: «ای موسی چرا از قوم خود پیشی گرفتی؟ ـ گفت: پروردگارا آن‌ها در پی من هستند و من به جانب تو شتافتم تا از من خشنود شوند ـ فرمود: ما از پی تو قومت را آزمودیم و سامری گمراهشان کرد. ـ موسی با تأسف و خشم نزد قومش بازگشت و گفت: ای قوم من: مگر پروردگار به شما وعده‌ی نیکو نداده؟ مگر مدت جدایی من از شما به درازا کشید؟ یا خواستید غضب پروردگار به شما نازل شود که از وعده من تخلف کردید؟ ـ گفتند: ما به دلخواه خود از وعده‌ی تو تخلف نکرده‌ایم لکن مقداری از زینت آلات فرعونیان را که با خود داشتیم در آتش انداختیم و سامری نیز بینداخت ـ آنگاه تندیس گوساله‌ای که صدایش چون گوساله بود برای آن‌ها ساخت و گفتند: این معبود شما و موسی است که او را از یاد برده است. مگر نمی‌دیدند پاسخ آن‌ها را نمی‌دهد و دارای هیچ گونه نفع و ضرری برای آن‌ها نیست؟[3] ...

 این احتمال وجود دارد که جمله «فکذلک القی السامری» اشاره به مجموع برنامه و طرحی است که سامری اجرا کرد و از زینت آلات فرعونیان مجسمه گوساله‌ای را برای آنان تهیه کرد و جسد بی‌جانی که صدایی همچون گوساله داشت.[4] به هر حال، سامری یکی از عوامل ضلالت بنی‌اسراییل بود و گوساله‌ای درست کرده و آنان را به عبادت آن وا داشت. علامه طباطبایی از آیه 88 از سوره طه استفاده می‌کند بر این که کلمه‌ی «اَخْرجَ» دلالتی است بر این که کیفیت ساختن گوساله پنهانی و دور از مردم بوده، چون گوساله‌ای برای ایشان بیرون آورد، و کلمه جسد به معنای جثه‌ای است که جان نداشته باشد و به هیچ وجه بر بدن جاندار اطلاق نمی‌شود، این نیز دلالت دارد بر این که گوساله مذکور بی‌جان بوده، و در آن هیچ اثری از آثار حیات نبوده و کلمه‌ی «خُوار» هم به معنای آواز گوساله است.[5] خلاصه سامری از زیور آلاتی که فرعونیان از راه ظلم به دست آورده بودند و به ارث به بنی اسرائیل رسیده بود، بت و گوساله ساخت و مردم را به فریب به عبادت آن واداشت.[6]

3. اما پیام و پی‌آمدهای این داستان: استاد جوادی آملی در بحث تفسیر، ذیل یکی از آیات می‌فرماید: اگر محور زندگی الهی نباشد و خدا محوری در زندگی حاکم نباشد، همه چیز شدنی می‌شود. بت و گوساله سامری، جای خدا می‌نشیند. خرما هم خدا می‌شود و همه چیز شدنی می‌شود. جامعه‌ی سست ایمان و سلطه پذیر، با یک ترفند هنرمندانه همه چیز را می‌بازد و تحت تأثیر تلقین منحرفان و هنرنمایی آنان قرار می‌گیرد. عامل موفقیت سریع سامری در جلب توجه بنی‌اسرائیل، شناخت زمینه‌های بت پرستی و گاو پرستی در آن جامعه و حضور نداشتن رهبر بود. به هر حال هنر در اختیار افراد منحرف، همچون تیغ در کف زنگی مست، مهلک و خطرناک است و گوساله سامری می‌شود. از این جهت ارتجاع، ارتداد و انحراف فرهنگی و عقیدتی، بزرگترین خطری است که هر امت انقلابی را تهدید می‌کند.[7]

.... همه باید دست به دست هم بدهند و همانند موسی گوساله و بت سامریهای هر عصر و مصری را با آتش بسوزانند و خاکستر آن را به دریا بیفکنند. سامریها را حبس نمایند و ممنوع الملاقات کنند. قرآن مجید در این راستا می‌فرماید: موسی گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آن‌ها گمراه شدند. از من پیروی نکردی؟ آیا فرمان مرا عصیان نمودی؟! گفت: ای فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر!، من ترسیدم بگویی تو میان بنی‌اسراییل تفرقه انداختی و سفارش مرا به کار نبستی. (موسی رو به سامری کرد و) گفت، تو چرا این کار را کردی،‌ای سامری؟ گفت من چیزی دیدم که آن‌ها ندیدند، من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده‌ی خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم و این چنین نفس من مطلب را در نظرم جلوه داد! ـ (موسی) گفت: برو که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هر کس به تو نزدیک شود) خواهی گفت با من تماس نگیر! و تو میعادی (از عذاب خدا) داری که هرگز از آن تخلف نخواهی کرد، (اکنون بنگر به معبودت که پیوسته آن را پرستش می‌کردی و ببین ما آن را نخست می‌سوزانیم. سپس ذرات آن را به دریا می‌پاشیم! معبود شما تنها خداوندی است که جز او معبودی نمی‌باشد، و علم او همه چیز را فرا گرفته است.»[8] خلاصه، پیامی که از این آیات، به ویژه آیه 97 از سوره طه به دست می‌آید عبارتند از:

1. بعد از ثبوت جرم باید مجرم را مجازات کرد. 2. مفسدین اعتقادی و فرهنگی را باید از میان جامعه طرد کرد و آزادی فکری به معنای باز گذاشتن دست منحرفان در گمراه کردن دیگران نیست. 3. برای مروّجان فکرهای باطل، مجازات دنیوی وسیله‌ی تخفیف در کیفرهای اخروی نیست. 4. بدترین نوع جرم، اصرار به جرم است، کما این که سامری خود نیز گوساله خود را می‌پرستید. 5. ابزار گناه و آثار انحراف باید نابود شود. 6. محو آثار کفر و شرک باید در ملأ عام و با حضور مردم باشد 7. حفظ افکار مردم از حفظ طلا مهمتر است 8. غیرت دینی و قاطعیت در برابر انحراف، لازمه ی کار رهبری است. 9. هر گاه باطلی را محو کردید به جای آن حق را مطرح کنید. 10. خدایی قابل عبادت است که احاطه علمی بر همه چیز داشته باشد.[9]

شایسته است ، مردم فهیم ایران اسلامی با چشمانی باز و بصیرتی برگرفته از مفاهیم عالیه قرآن کریم  نسبت به شناخت زمینه های انحراف و تباهی و فساد در جامعه تاملی ژرف داشته باشند.

امروزه گوساله  های کوچک و بزرگ ، به دست سامری های خرد و کلان هر روزه به شکلی جدید  در معرض افکار و عقیده و راه ملت انقلابی ما قرار می گیرد که بارها و بارها ندای هارونهای زمانه را نشنیده گرفته و تن به جولان این جرثومه های انحراف می دهیم . غافل از اینکه تمامی این گوساله ها و سامری ها یک چیز را دنبال می کنند و آنهم نابودی انقلاب و اسلام...

پس بیایید چشمان حق بینمان را باز کنیم ...

پی نوشت ها :

[1] . بینا، محسن، موسی از دیدگاه قرآن، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 134.

[2] . محلاتی، رسولی، سید هاشم، قصص قرآن ـ تاریخ انبیاء، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ ششم، 1417 هـ ق، ج 2، ص 133.

[3] . طه/ 83 ـ 89.

[4] . تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 271.

[5] . تفسیر المیزان، ج 14، ص 268.

[6] . تفسیر نور، ج 7، ص 377.

[7] .ت فسیر نور، ج 7، صص 378 ـ‌379.

[8] . طه/ 92 ـ 98

[9] . تفسیر نور، همان، صص 385 - 386.

1. بعد از ثبوت جرم باید مجرم را مجازات کرد. 2. مفسدین اعتقادی و فرهنگی را باید از میان جامعه طرد کرد و آزادی فکری به معنای باز گذاشتن دست منحرفان در گمراه کردن دیگران نیست. 3. برای مروّجان فکرهای باطل، مجازات دنیوی وسیله‌ی تخفیف در کیفرهای اخروی نیست. 4. بدترین نوع جرم، اصرار به جرم است، کما این که سامری خود نیز گوساله خود را می‌پرستید. 5. ابزار گناه و آثار انحراف باید نابود شود. 6. محو آثار کفر و شرک باید در ملأ عام و با حضور مردم باشد 7. حفظ افکار مردم از حفظ طلا مهمتر است 8. غیرت دینی و قاطعیت در برابر انحراف، لازمه ی کار رهبری است. 9. هر گاه باطلی را محو کردید به جای آن حق را مطرح کنید. 10. خدایی قابل عبادت است که احاطه علمی بر همه چیز داشته باشد.[9]