مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : جمعه 90/9/25
نظر

از سوی استاد بزرگوار جناب حجت الاسلام والمسلمین جواد پورروستایی نامه ای برای ایمیل اردکان نیوز ارسال شده که عینا نامه ایشان درج می گردد.

بسمه تعالی

جناب آقای قانعی. (وبلاگ اردکان نیوز). با سلام و آرزوی سلامتی. درباره مباحث جاری بین وبلاگ‌نویسان اردکانی و اتهام هر یک به دیگری مبنی بر بداخلاقی در فضای مجازی، یادداشتی تقدیم می‌کنم. از آنجا که در وبلاگم درباره مسائل محلی نمی‌نویسم،‌ از شما تقاضا می‌کنم بر نگارنده منت گذاشته و آن را درج نمایید. طبعاً مسئولیت حقوقی و اخلاقی تمام مطالب یادداشت حاضر به عهده اینجانب است.

مطالب را طی 10 بند به همشهریان و فعالان فضای مجازی شهر تقدیم می‌کنم و پذیرای هر نوع انتقادی هستم؛ از طریق نظرات این پیام در وبلاگ، از طریق وبلاگ خودم یا از طریق ایمیل. تلاش کرده‌ام از طولانی شدن پرهیز کنم، اما انتظار دارم خواننده محترم با حوصله،‌ هر چند با نگاه انتقادی همه آن را بخواند.

1.    اردکان زادگاه مرحوم آیت الله سید روح الله خاتمی است. پیر روشن‌ضمیر و زنده‌دلی که سالیانی در کمال خلوص و صفا و صمیمیت با مردم این شهر زندگی کرده و مردم خاطرات خوبی از این عالم فرزانه دارند. شاید به جرأت بتوان گفت که کسی نمی‌تواند اندک تردیدی در این نکته داشته باشد. به تبع ارادت مردم به بزرگ خاندان خاتمی، اعضای این خانواده نیز از سوی مردم کوچه و بازار تکریم می‌شوند. اما این تکریم و اردات، بسیاری را به اشتباه انداخته است؛ اعم از برخی همشهریان سیاسی، سیاسیون کشوری و آنانی که کم و بیش از مواضع سیاسی خبر دارند و نامی از اردکان می‌شنوند. یعنی در اثر مشاهده این احترام و تکریم خاندان خاتمی، برخی را توهم برداشته که مردم اردکان مرید جناح چپ یا همان اصلاح‌طلبان هستند. در حالی که هر کس بین مردم زندگی کرده باشد و با آنها به گفتگو پرداخته باشد، به راحتی تفکیک بین تکریم خاندان خاتمی و برائت مردم از مواضع دینی و فرهنگی اطلاح‌طلبان را می‌بیند. (به اقتضای اطلاعاتم و در این یادداشت، به مباحث سیاسی و اقتصادی کار ندارم). دوست بزرگوارم آقای طالب‌پور برخی از حرفهای آنها را اخیراً در وبلاگ خود درج کرده است. خوانندگان محترم اگر این ادعا را در این زمینه قبول ندارند، می‌توانند برخی از این سخنان و مواضع را با لوازمش برای مردم شرح دهند تا ببینند واکنش مردم چیست. راهپیمایی باشکوه نهم دی گوشه دیگری از شواهدی است که ادعای فوق را اثبات می‌کند.

2.    درج مطلب در وبلاگ بدون اعلام هویت نویسندگان در قوانین فعلی ایران جرم تلقی نمی‌شود؛ همچنان که به نظر نمی‌رسد نفس این کار، خلاف اخلاق یا منطق باشد. قضاوت درباره خلاف اخلاق یا منطق بودن مباحث و مندرجات، در گرو خواندن مطالب وبلاگهاست.

3.    شخصاً طولانی کردن مباحثات درباره امام جمعه سابق را به هر دلیل به صلاح نمی‌دانم اعم از آنکه به مظلوم‌نمایی می‌پردازد و آنکه به فاسق‌پردازی مشغول است.

4.    تصمیم‌گیری نهایی درباره استمرار امامت جمعه فرد یا تغییر او، به عهده شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور است. طبیعی است با توجه به این که نهاد امامت جمعه،‌ نمایندگی از ولی فقیه را بر عهده دارد و بیان کننده مواضع نهاد رهبری است، طبعاً کسی که در این مسیر اختلاف مواضع روشنی با رهبری داشته باشد،‌ نمی‌تواند نمایندگی ولی فقیه را در جایی به عهده داشته باشد. چنین فردی آزاد است طبق قوانین جاری کشور هر جای دیگری خواست حرفش را بزند. درباره پیشنهاد امامت جمعه نائین به آقای دیداری، بر فرض صحت، آن را راهی می‌دانم که شورای سیاستگذاری برای سامان دادن وضع فعلی اردکان تدبیر کرده است؛ اما این که ایشان در آنجا چه عملکردی خواهند داشت،‌ بر می‌گردد به کسانی که اطرافش جمع شوند.

شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور انواع نظرات و گزارش‌های نهادهای مسئول را می‌شنود و گزارشها و حمایتها و مخالفت‌های مردمی را می‌بیند و در نهایت با توجه به مصالح نظام تصمیم می‌گیرد. طبعا درباره همه گزارشها تحقیق و بررسی لازم انجام می‌شود. لذا اگر کسی به خاطر گزارش عملکردش برکنار شد، نباید جز خود و اطرافیانش کسی را مقصر بداند.

5.    پیامبر اکرم (ص) دو نفر را در حالی دید که به یکدیگر فحش می‌دهند. هر دو را مذمت کرد و در ادامه فرمود: آن کس که شروع کننده بوده گناه بیشتری دارد. استدلال کسانی که علیه عملکرد امام جمعه سابق می‌نویسند آن است که پس از تغییر امام جمعه، انتظار این بود که افرادی نظام و دیگران را متهم نکنند یا حداقل پس از فرونشستن عصبانیت اولیه، دوباره این آتش را شعله‌ور نکنند. اما آن گاه که مشاهده کردند عده‌ای با مظلوم‌نمایی و کتمان برخی حقایق در صدد بازیابی جایگاه فرد هستند، تصمیم گرفتند که برخی حقایق را اعلام کنند تا جلوی مظلوم‌نمایی و تهمتهای ناروا به مخالفان گرفته شود. تا این جای کار ایرادی ندارد و اگر اشکالی وجود داشته باشد، دوطرفه است. به نظر می‌رسد اگر اتهام بداخلاقی به این دلیل متوجه این گروه شده باشد تهمت ناروایی است. امیر المؤمنین می‌فرماید: ردوا الحجر من حیث جاء؛ یعنی سنگ را به همان جایی که آمده برگردانید. مضمون این روایت به صورت ضرب المثل درآمده: کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است. اما اگر این اتهام به خاطر محتوای وبلاگ است باید آن را خواند و نادرستیهای آن را نشان داد. در دوران امامت جمعه آقای دیداری، ‌اینجانب نماینده طلاب اردکان در مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم بودم و در نتیجه، گزارشهای متعدد مردمی، طلاب، نهادها و مسئولان امنیتی و نظامی و انتظامی شهر درباره ایشان به دستم می‌رسید. از قضیه هیأت امنای حسینیه توت و عملکرد آقای دیداری در این زمینه گرفته تا صحبتهای ایشان در حوزه علمیه خواهران و دروغ بزرگی که به آیت الله سید احمد خاتمی نسبت داد. و بسیاری از قضایا که به هیچ وجه نمی‌توان آنها را علنی کرد و به مصلحت نظام و روحانیت نیست. به عنوان کسی که از قضایا مطلع بوده،‌ شهادت می‌دهم که تاکنون دروغی در این وبلاگ ندیدم. گرچه تأکید می‌کنم ادبیات آن و حتی انتشار این مطالب را نمی‌پسندم. اما خوب است افرادی که نویسندگان وبلاگ را بد اخلاق می‌دانند به مطالب آن پاسخ دهند نه این که هر کدام دیگری را متهم کند. در فضای سوال و جواب، حقیقت روشن می‌شود و مردم نشان داده‌اند که جویای حقیقت‌اند.

6.    علنی کردن مخالفت برخی طلاب و مردم با آقای دیداری توسط خود ایشان صورت گرفت؛ در نماز عید فطر سال گذشته. در آن خطبه بی‌محابا برخی طلاب را به دروغ‌گویی و تهمت متهم کرد اما تنوانست یک دروغ یا تهمت را نشان دهد. اینجانب از کسانی بودم قبل از آن خطبه،  طی نامه‌ای صراحتا انتقادات طلاب را به ایشان منتقل کردم اما پاسخی نشنیدم. آزاداندیشی ایشان در خطبه نماز جمعه در واکنش به اقدام امثال بنده، با انتساب دروغ و تهمت نشان داده شد و ما که سوابق را می‌إانستیم اصلاً متعجب نشدیم. اما آیا بداخلاقی‌ها از آن جا و در خطبه و در میان جمع زیادی از مردم شروع نشده؟! آن هم در جایی که ندای دعوت به تقوا باید بیاید. اگر اینها را بداخلاقی بدانیم، چرا در آن وقت صدای مدعیان اخلاق درنیامد؟ آیا اخلاق و رعایت آن نسبی است و برای دیگران ضرورت دارد و آن کس که با حضرات همفکر باشد از شمول این اصل استثناء می‌شود؟

7.    توصیه می‌کنم یک بار دیگر متن وبلاگهایی که به توصیف مخالفان آقای دیداری می‌پرداخته‌اند و اکنون نیز مشغول‌اند، بخوانید و قضاوت کنید که کدام متنها اخلاقی‌تر و کدام بداخلاقی‌ است. آنها مخالفان ایشان را با تعابیری نواختند که حتی نقل آنها نیز قلم را شرمنده می‌کند. بارها قصد داشتم که شخصا برای این صاحبان قلم نکاتی بیاورم اما به هر دلیل از آن منصرف شدم؛‌ گرچه برای برخی طی نظر خصوصی و البته با ذکر نام گوشزد کردم که این‌گونه تعبیر برای مخالفان فکری شما خوب نیست. اما چه می‌شود کرد که متأسفانه خیلی از ما کور خود و بینای مردم هستیم.

8.    اما آنچه ابهام قضایا را بیشتر می‌کند،‌ عملکرد آقای دیداری پس از برکناری از مقام امامت جمعه است. ایشان پس از برکناری روالی را پیش گرفت که شاید در طول تاریخ سی ساله انقلاب و نهاد امامت جمعه بی‌نظیر یا کم‌نظیر باشد. نه مدارک و اسناد را تحویل داده نه حسابها را تسویه کرده و نه حتی محلی که به طور سنتی محل اقامه نماز توسط امامت جمعه بوده، تحویل داده است. سوال این است که اگر این برخورد با خود ایشان صورت می‌گرفت، ‌واکنش‌شان چه بود. بسیاری از کسانی که از حوادث و جریانات اطلاع نداشتند،‌ با نگاه به همین عملکردهای ایشان، از ایشان برگشته‌اند و روال ایشان را روال کاملا ناپسندی دانسته‌اند. بهتر بود آقای دیداری اگر آنچنان که برخی ادعا می‌کنند جایگاه علمی در قم داشته (البته ما که قم هستیم ندیدیم) به قم برگردد و به اشتغالات علمی مشغول شود و همه پل‌های پیش رو و پشت سر را خراب نکند و بیش از این بذر اختلاف میان مردم و روحانیت نپاشد؛ و البته می‌دانم کسانی که منافعشان در سایه وجود آقای دیداری در شهر تأمین می‌شود، وسوسه می‌کنند که بماند. بماند و ببینیم چه می‌شود.

9.    به نظر می‌رسد لازم است قضیه پرداختن به آقای دیداری در فضای مجازی در همین نقطه پایان یابد و هر دو طرف سکوت پیشه کنند. این بازی، بازی باخت- باخت است. و البته به نظر بنده، باخت کسانی که به مظلوم‌نمایی می‌پردازند بیشتر است. شاید خواننده محترم عقیده دیگری داشته باشد؛‌ اما در هر صورت ادامه این وضع، شایسته نیست.

10.   خدایا ما را از وساوس نفس اماره مصون بدار و عاقبتمان را به خیر و نیکی رقم زن!

والسلام. جواد پورروستایی