بسیاری از کارکردهای خانواده در جوامع با فرهنگ غربی به نهادهای دیگر «برونسپاری!» شده است، نیازهای فردی در گروههای ثانویه تأمین میشود، نیازهای جنسی محدود به رابطهی خانوادگی نیست؛ زیرا افراد قبل از اینکه خود را عضو یک خانواده بدانند، خود را یک فرد میدانند که مستقل از هر جمع دیگری است.
شناخت جایگاه خانواده ایرانی در مقایسه با جوامع دیگر؛ نیازهای فردی در زندگی غربی در خانواده تامین نمیشود بسیاری از کارکردهای خانواده در جوامع با فرهنگ غربی به نهادهای دیگر «برونسپاری!» شده است، نیازهای فردی در گروههای ثانویه تأمین میشود، نیازهای جنسی محدود به رابطهی خانوادگی نیست؛ زیرا افراد قبل از اینکه خود را عضو یک خانواده بدانند، خود را یک فرد میدانند که مستقل از هر جمع دیگری است. خانواده واحد بنیادین اجتماعات انسانی و از جمله نهادهای اساسی در قوام و دوام جوامع محسوب میشود. اهمیت نهاد خانواده به فراخور مختصات اجتماعی و فرهنگی جوامع متفاوت است. با توجه به مؤلفههای جامعهی ایران، نهاد خانواده دارای اهمیت اساسی است و نقشی مسلط در بقای جامعه، حفظ نظم و انتقال الگوها ایفا میکند. بواسطهی اهمیت خانواده در الگوی اسلامی، برخی معتقدند هر تلاشی برای فهم مناسبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایران لاجرم باید از خانواده آغاز شود. این حکم دارای قراینی تجربی و نظری در باب جامعهی ایرانی است، زیرا خانواده در کنار دو نهاد مهم دیگر یعنی دین و دولت سهم زیادی در تعیین تحولات اجتماعی داراست. بر این قیاس، از سویی خانواده محمل شکلگیری و انتقال مفاهیم دینی و همچنین جامعهپذیری است و از سوی دیگر بواسطهی اهمیت آن در تربیت فرد و تأسیس جامعه، عامل انتظام اجتماعی بحساب میآید. بر همین مبنا بدیهی است خانواده مهمترین مرجع حمایت از فرد در زمینههای اقتصادی، عاطفی، فرهنگی است و لذا میتوان گفت اعضای یک خانواده یک کل بهم پیوسته هستند. از همین روست که فرد در جامعهی ما بر اساس تعلقات خانوادگی ارزیابی و قضاوت میشود. بر اساس احکام فوق، کارکردهای خانواده در فرهنگ اسلامی بسیار گسترده است و خانه در این فرهنگ محل امن و منبع تأمین آرامش و لذت از روابط اجتماعی است. برای شناخت جایگاه خانواده در جامعهی خودمان، مقایسهی آن با خانواده در جوامع دیگر راهگشا خواهد بود. برای مثال بسیاری از کارکردهای خانواده در جوامع با فرهنگ غربی به نهادهای دیگر «برونسپاری!» شده است، نیازهای فردی در گروههای ثانویه تأمین میشود، نیازهای جنسی محدود به رابطهی خانوادگی نیست، آرامش در خانواده بدست نمیآید زیرا افراد قبل از اینکه خود را عضو یک خانواده بدانند و خود را وقف دیگر اعضای آن کنند، خود را یک فرد میدانند که مستقل از هر جمع دیگری است. از سوی دیگر فرزندان خانواده بعد از هجده سالگی به لحاظ قانونی مستقل میشوند و بلحاظ اجتماعی، اقتصادی و عاطفی نیز از خانواده جدا میشوند. در اقتصاد سیاسی سرمایهداری همه چیز در خدمت افزایش تولید و سود است و خانواده نیز به گونهای سامان داده شده که مخل فرایند تولید نباشد و کارگر را مهیای یک روز کاری دیگر کند. در چنین نظامی فرد اول نیروی کار است و سایر هویتهای او در همین راستا تعریف میشود و بر همین مبنا اگر مناسبات خانوادگی مانع این فرایند باشند، کنار گذاشته میشوند. در مقابل خانواده در جامعهی ما کارکرهای بسیاری بر عهده دارد و از همینرو واجد اهمیت بسیار است و نقشی اساسی در حفظ انسجام اجتماعی دارد. در ایران فرد، هویت خود را از خانواده میگیرد و هویت و شخصیت او در رابطه با دیگر اعضای خانواده تعریف میشود. یک فرزند در خانوادهی ایرانی برای مادرش همیشه «بچه» است حتی اگر پنجاه سال سن داشته باشد. فرد هیچگاه از خانواده مستقل نمیشود و به لحاظ عاطفی همیشه وابسته به خانواده است. پدر و مادر جایگاه مقدس و قابل احترام برای فرززندان دارند و بزرگترهای فامیل دارای کاریزما و در مقولات مهم طرف مشورت و عامل تصمیمگیری هستند. خانه برای ما مفهوم عمیقی است که محل آرامش، منبع تأمین انرژی برای زندگی، مرجعی برای برقراری رابطهی اجتماعی و ارتباطات عرفی و فرهنگی است. خانه برای یک ایرانی مانند آغوش مادر امنترین جای دنیاست و «هیج جا خانهی خود آدم نمیشود». با این اوصاف خانواده برای جامعهی ایران و جوامع غربی تنها اشتراک لفظی است و وظایف متفاوت این نهاد در دو جامعه به حدی است که نمیتوان آنها را همارض همدیگر تعریف نمود. بر این مبنا قالب و محتوای این دو صورت از نهاد خانواده از هم متفاوت خواهد بود و تعمیم مناسبات یکی بر دیگری امکانپذیر نیست و این ناسازگاری منطقی و کارکردی است. بر همین اساس که خانواده بنیان جامعه است، تفاوت صورت و محتوای خانواده در دو جامعهی مورد مقایسه حاکی از تفاوت جوامع و مناسبات اجتماعی در آنهاست. از اینرو در مورد ایران و غرب تفاوت از سطوح خُرد آغاز میشود تا سطح کلان ادامه مییابد. این تفاوتها نیز کیفی است و تنها به اختلاف صورت محدود نمیشود زیرا تفاوت کمّی منجر به تفاوت کیفی خواهد گردید. این مبنای نظری میتواند اساس قضاوتهای بسیاری در مورد وضعیت جامعهی ایران قرار گیرد و با تکیه بر آن میتوان بسیاری از مناقشات را به داوری کشاند؛ از جمله اینکه جامعهی ایران ذاتاً مبتنی بر نگاه الهیِ برگرفته از اسلام است و بعنوان مشخصهی فرهنگ شرقی روبه عالم بالا دارد در حالی که ریشهی فرهنگ غربی در زمین است و پیوندش را از بالا گسسته است. بر همین اساس تهاجم فرهنگی و جنگ نرم میان غرب و شرق که فرهنگ اسلامی نمایندهی آنست در بالاترین درجه در جریان است. ماهواره و اینترنت و هرآنچه به نهاد خانواده وارد میشود ممکن است مانند اسب تروای فرهنگ غربی در جامعهی ایران عمل کند. با این وصف خانواده محل نبرد فرهنگی است و باید اعضای آن در مقابل این هجمه حساس شوند و خود به شناسایی تهدیدهای حریم امن خانه بپردازند. از این منظر مقابلهی فرهنگی در جبههی جنگ نرم بر توانمندسازی خانواده برای دفاع از خود مبتنی است که باید اهمیت و اولویت آن تبیین و ترویج شود و راهکارهای تقویت این سد محکم مورد بررسی قرار گیرد.