مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 90/10/15
نظر

درد دل یه نوجوون با آقا : سلام آقا جون ...خوبید شما ؟ان شا الله که خوب خوب باشید .آقاجون !میدونم که ما شیعه ها بدجوری دل شما رو بدرد میاریم ولی تو رو جون مادرت بیا دیگه ...به خدا درسته ما گناهکاریم ولی با همه ی وجود منتظرتون هستیم تا بیاید و به این چشم انتظاری خاتمه بدید .میدونم که اگه کسی شما رو مورد خطاب قرار بده حتما شما گوش میدید حالا جوابش دیگه بستگی به اعمالمون داره! آقا جون!مولای عزیزم میخوام یه خواهشی از شما داشته باشم که خودم هم میدونم خیلی پرروئیه ولی تو رو خدا گوش کنید .....آقا جون.....مهدیا !میخواستم بگم که دوست دارم شما رو (حداقل برای یک ثانیه )ببینم و بعد از اون دیگه نفس نکشم اما خودم میدونم که خواهش دیدن شما و مردن توی این راه برای من گنهکار محاله !!!محال محال محال !!!!

تو رو به خدا دیگه بیاین آقا !به خدا چشم انتظاری خیلی سخته...هر چند ما منتظرهای خوبی نبودیم ولی بیاید دیگه آقا ! آقا شما که میبینید به شیعیان چیکار میکنن پس چرا نمیاین دیگه ؟!

 آتش عشق تو در سینه نهفتن تا کی          همه شب از غم هــجر تو نخفتن تا کی 
طعنه ز اغیار تو ای یــار شنیدن تا کی           روی نادیده و اوصـــــــاف تو گفتن تا کی
چهره بگشای که رخـسار تو دیدن دارد          سخن از لعل تو ای دوست شنیدن دارد