مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 91/1/22
نظر

حضرت امام صادق علیه ‏السلام می‏فرماید: «فاطمةُ بنت رسول اللّه‏ صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله کانت محدّثة و لم تکن نبیّة»، فاطمه دختر رسول خدا، محدّثه بود نه پیامبر...آمدن جبرئیل نزد حضرت صدّیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی آن بزرگوار حکایت می‏کند؛ زیرا درباره کیفیّت ایجاد رابطه جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریّه است:

«انّ فاطمة مکثت بعد رسول اللّه‏ خمسةً و سبعین یوماً و قدکان دخلها حزنٌ شدید علی ابیها و کان جبریلُ یأتیها فَیُحْسِنُ عزاها علی أبیها و یُطیّب نفسها و یُخبرها عن ابیها و مَکانِهِ و یُخبرها بما یکون بعدها فی ذُرّیّتها و کان علیٌّ یَکْتُبُ ذالک فهذا مُصحفُ فاطمة»؛ اصول کافی، ج 1، ص 241، (ترجمه: فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله بیش از هفتاد و پنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهی سخت بر قلبش وارد ساخته بود؛ به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می‏آمد و او را در عزای پدر تسلیت می‏گفت. خاطر غمین زهرا را تسلّی می‏بخشید و از مقام و منزلت پدرش و حوادثی که بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد می‏گردید، خبر می‏داد. امیرمؤمنان علیه‏السلام آنچه جبرئیل می‏گفت به رشته تحریر در می‏آورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه» را شکل می‏دهد.

همچنین امام باقر علیه ‏السلام می‏فرماید: محدّث کسی است که فرشته را نمی‏بیند؛ اما سخن او را در بیداری می‏شنود. اصول کافی، ج 1، ص 176.

وجود فردی که محدَّث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورد اتفاق تمامی دانشمندان شیعه و سنّی است و از اختصاصات شیعه شمرده نمی‏شود. مرحوم علاّمه امینی در بحث «المحدّث فی الاسلام» نصوص فراوانی از اهل سنّت ذکر می‏کند که وجود محدّث را پذیرفته‏اند و بر افرادی تطبیق کرده‏اند.الغدیر، ج 5، ص 42.

امام خمینی (ره) این جرعه نوش کوثر ولایت، با نقل روایتی معتبر از اصول کافی به عظمت معنوی فاطمه علیها‏السلام ـ که همان محدّثه بودن است ـ اشاره می‏کند و آن را مهمترین فضیلت بانوی نمونه اسلام می‏شمارد. فضیلتی که جز برای طبقه اول انبیاء برای دیگری حاصل نشده است. گفتگو با جبرئیل به مدّت هفتاد و پنج روز و سخن گفتن با فرشتگان که به خاطر مکرمت و عظمت فاطمی به حضورش می‏شتافتند. امام صادق علیه ‏السلام در پاسخ فردی که می‏پرسد: محدّث چیست؟ می‏فرماید: «یأتیه ملک فینکت فی قلبه کیت و کیت» .(محدّث کسی است که فرشته به سویش می‏آید و به قلب او لطایف و نکات آسمانی را یادآور می‏شود. جایگاه زن در اندیشه امام خمینی، ص 42 و 43. 

محدّثه یا پیامبر؟

درباره حضرت صدّیقه در روایات، دو جهت گفتگو مطرح شده است: یکی گفتگو با فرشتگان و دیگری حضور جبرئیل نزد آن حضرت.

حضرت امام صادق علیه ‏السلام می‏فرماید: «فاطمةُ بنت رسول اللّه‏ صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏آله کانت محدّثة و لم تکن نبیّة»، فاطمه دختر رسول خدا، محدّثه بود نه پیامبر.

وجود فردی که محدَّث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورد اتفاق تمامی دانشمندان شیعه و سنّی است و از اختصاصات شیعه شمرده نمی‏شود. مرحوم علاّمه امینی در بحث «المحدّث فی الاسلام» نصوص فراوانی از اهل سنّت ذکر می‏کند که وجود محدّث را پذیرفته‏اند و بر افرادی تطبیق کرده‏اند

سپس در ادامه توضیح می‏دهد که فاطمه علیها‏السلام را از این جهت محدّثه نامیده ‏اند که فرشتگان از آسمان بر او نازل می‏شدند و همان گونه که با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن می‏گفتند:

«یا فاطمه، خدای متعال تو را پاک گردانید و از میان تمام زنان عالم برگزید.»

شبی حضرت صدّیقه علیها‏السلام به فرشتگان فرمود: آیا آن زن که از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟

جواب دادند: نه، مریم فقط سیّده زنان عالم در زمان خویش بود؛ ولی خدای تعالی تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها از اوّلین و آخرین قرار داده است.


نتیجه:

آمدن جبرئیل نزد حضرت صدّیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی آن بزرگوار حکایت می‏کند؛ زیرا درباره کیفیّت ایجاد رابطه جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریّه است:

 نظریه عروج معنوی

نظریه‏ای که فلاسفه بر آن تأکید دارند، این است که می‏گویند: انسان تا در طبیعت و مادهّ است، در حجاب است و نمی‏تواند به ملأ اعلی دست یابد. همین که خود را از معاصی و لذّات و تعلّقات نفسانی آزاد ساخت، نور معرفت و ایمان به خدا و ملکوت اعلی در قلبش تجلّی می‏کند. این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسی است که در اصطلاح فلاسفه عقل فعّال و در زبان شریعت نبوی روح قدسی نامیده می‏شود. با ظهور این نور، آنچه در آسمانها و زمینهاست برایش روشن می‏گردد. و حقایق اشیا را می‏بیند، همان گونه که نور مادّی را در صورتی که حجاب نباشد، مشاهده می‏کند. در این زمینه به آیاتی نیز استشهاد شده است؛ برای نمونه خداوند می‏فرماید:

«بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون» ؛ گناهانی که انجام دادند بر دلهای آنان غلبه کرده است.( مطفّفین/14)

پس از آنکه فرد از این حجابها دور شد، باطن او معراج معنوی خویش را آغاز می‏کند؛ سرّ ملکوت بر او آشکار شده، آیات بزرگ خداوند را مشاهده می‏کند. چنانکه خداوند می‏فرماید: «لقد رأی من آیات ربّه الکبری» ( نجم/18)

که روح ولیّ یا پیامبر سبب نزول فرشتگان نیست، بلکه خداوند فرشته را مأمور می‏کند در پیشگاه ولیّ خدا قرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادّله نیز بر درستی این نظر گواهی می‏دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی کامل بین ولیّ الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهد شد

سپس همین روح قدسی در روح بشری و دنیایی‏اش تأثیر می‏نهد. و حقایقی که شهود کرده، در حواس ظاهری مانند بینایی و شنوایی متمثّل و آشکار می‏سازد. بدین ترتیب، شخص حقایق ملکوتی را، که در آن عالم حقیقی خارجی و مشخص است، به صورت محسوس مشاهده می‏کند.

بر اساس این نظریّه، تکامل و عروج معنوی و روحی انسان سبب ارتباط با حقایق ملکوت می‏شود.

نظریه تناسب روحی

نظریّه دوم این است که روح ولیّ یا پیامبر سبب نزول فرشتگان نیست، بلکه خداوند فرشته را مأمور می‏کند در پیشگاه ولیّ خدا قرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادّله نیز بر درستی این نظر گواهی می‏دهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی کامل بین ولیّ الهی و فرشته نباشد، این نزول ممکن نخواهد شد. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید:

«اللّه‏ اعلم حیث یجعل رسالته» (انعام/124)؛ خداوند آگاه‏تر است که پیامبری و رسالت خویش را در کدامین جایگاه قرار دهد.

در شأن نزول این آیه می‏خوانیم که: ولید ابن مغیره می‏گفت: چون ثروتمند هستم و سنّ بیشتری دارم، باید بر من وحی نازل شود.

خداوند متعال می‏فرماید: شایستگی‏ها را خداوند می‏داند. برای این در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفی می‏نماید و می‏فرماید:

«و جعلنامنهم ائمّةً یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بآیاتنایوقنون»

از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‏کنند؛ و این بدان سبب است که آنان صبر پیشه کردند و به آیات ما یقین داشتند.

امید آنکه پرتوی از فیض کوثر قرآن صدیقه طاهره، دل و جانمان را روشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژه‏های تقوا و ایمان را در اجتماع خویش متجلّی سازیم