همیشه وقتی تاریخ را مطالعه می کنیم برخی رفتارها و حوادث برایمان قابل هضم نیست ...
گذر زمان و برخی وقایع پیش رو ( به عنوان مصداق های عینی در حدی بسیار کوچکتر و ساده تر ) ، نکات ابهام تاریخ را تا حدی برایمان روشن می سازد...
فقط برای نمونه :
- مگر جبرییل ندا نداده بود " لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار"... این همه قدرت و شجاعت پس از وفات رسول الله چرا در گوشه ای از مدینه منزوی شد،چرا این قدرت حتی در برابر ظلم به همسر و خانواده اش نیز به خروش در نیامد.
-چرا همان مردمی( هزاران نفر) که در 18 ذی حجه در حجه الوداع به علی تبریک گفتند ، عده ی زیادی از همین مردم پس از گذشت چند ماه ازاین ماجرا و پس از دو سه روز از وفات پیامبر ، علی (ع)را فراموش کرده و دست بیعت با اهل سقیفه دادند و تنها چند سال بعد همین مردم به خانه علی(ع) مراجعه کردندکه ازدحام جمعیت بر حضرت فشار آورد و همین مردم حاکمیت جامعه اسلامی را به اجبار از علی(ع) درخواست کردند.
- چرا پسر ابیطالب ، داماد پیامبر و ولی امر مسلمین پس از رسول خدا ، چند روزی پس از شهادت و تشییع شبانه همسرش، بالباس رزم در مدینه ظاهر می شد؟!
- چرا امام حسن (ع) صلح کرد با کسی که اسلام را منحرف می ساخت ؟
- مگر همان مردم که خانه علی (ع) را دوره کردند ، مسیر خانه امام حسن (ع) را بلد نبودند؟
-چرا حسین ابن علی(ع) ایام حج را رها کرد و سو به روی قتلگاه نهاد ؟ آنهم با زن و فرزند و اندک یاران!
-چرا با آنکه حسین ابن علی رسما در شب عاشورا تعهد و مسئولیت را از گردن یارانش برداشت ، ولی 72 نفر جانانه ماندند !؟
- اگر موقعیت شب عاشورا پیش بیاید ، کدامیک از ما حاضریم بمانیم ؟
- چرا "حر" از ابتدا در لشکر یزید وارد شد؟
- مگر می شود برخی خونخواهان پسر پیامبر ( مثل توابین) همانهایی باشند که در پاسخ در خواست آب برای طفل شیرخواره هلهله سر می دادند و ...؟
-...