آیا اسلام، تقوا محور است یا فامیل محور؟
در اینجا این موضوع را با توجه به کتاب و سنت به طور اجمال بررسی میکنیم:
الف. در قرآن
اعتقاد ما براساس آیات قرآنی این است که در تکریم شخصیت جایگاه افراد در جامعه اسلامی، فقط فرزند حضرت فاطمه(س) و سید بودن کافی نیست؛ بلکه باید از نظر فکری و اعتقادی و عملی هم باید تابع حضرت زهرا(س) بود؛ زیرا این آیه، مهمترین چراغ راه است که میفرماید: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ؛»(26) «در حقیقت، نزدیکترین مردم به ابراهیم(ع) [نه فرزندان نسبی بلکه]، همان کسانى هستند که او را [در اندیشه و عمل] پیروى کردهاند.» و همچنین در گفت و شنودی که خداوند متعال با حضرت نوح دارد باز به این حقیقت تأکید میشود که پیامبرزاده بودن ملاک افضلیت نیست؛ بلکه عمل و کردار صالح مهم است. خداوند میفرماید: «وَ نَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْکَمُ الحَْاکِمِینَ * قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُْ صَالِحٍ»؛(27) «و نوح پروردگار خود را ندا داد و گفت: «پروردگارا! پسرم از کسان من است و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترین داورانى.» خداوند فرمود: «اى نوح! او در حقیقت از کسان تو نیست، او [داراى] کردارى ناشایسته است.» سرزنش قرآن از همسران دو پیامبر بزرگ الهی(هود و لوط(ع))، ابولهب و همسر وی که از بستگان نزدیک پیامبر اسلام(ص) بودند و تجلیل از بلال حبشی و سلمان فارسی و اویس قرنی که حتی هم وطن پیامبر(ص) هم نبودند، این حقیقت را میرساند که ارتباط نسبی و یا سببی با پیامبران الهی و خاندان رسول(ص) و حضرت زهرا(س) نمیتواند به تنهایی باعث رفعت انسانها به سوی کمال بشود؛ بلکه آنان نیز باید مثل دیگران در پیمودن راه حق و حقیقت تلاش کنند و حتی بیشتر از دیگران. خداوند متعال چنان بر این موضوع تأکید میورزد که حتی وجود مقدس رسول اکرم(ص) را نیز تهدید کرده است و هشدار میدهد که اگر از صراط مستقیم الهی منحرف شود از مجازات خداوندی در امان نخواهد بود و در سوره حاقه میفرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثمَُّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ؛(28) اگر پیامبر اسلام(ص) سخنى دروغ بر ما مىبست، * ما او را با قدرت مىگرفتیم، * سپس رگ قلبش را قطع مىکردیم، و هیچ کس از شما نمىتوانست از [مجازات] او مانع شود!»
ب. در سیره اهل بیت(ع)
امّا سیره اهل بیت(ع) در این زمینه - که بر گرفته از معارف قرآنی است - دقیقا بر خلاف این پندار باطل است. آن گرامیان هرگز جامعه اسلامی و مصالح نظام اسلامی را فدای فرد نمیکردند؛ حتی آن فرد از نزدیکترین یاران و محبوبترین عضو خانوادهشان باشد. به مواردی در این باره توجه کنید:
1. در روایتی آمده است : هنگامی که رسول اکرم(ص) دست دزدی را قطع کرد، برخی گفتند: یا رسول الله! ما از شما انتظار نداشتیم که به این شدت عمل کنید! رسول خدا(ص) با قاطعیت تمام فرمود: «لَو سَرقَت فاطمةُ لَقَطعتُها»؛(29) «اگر دخترم فاطمه هم دست به سرقت بزند دستش را قطع میکنم.»
2. همچنین هنگامی که فاطمه مخزومیه، زنی از اشراف قریش از قبیله بنیمخزوم دست به دزدی زد، قرار شد که بر او حد الهی جاری شود. افرادی از قریش به تکاپو افتادند و اسامة بن زید - از یاران نزدیک پیامبر(ص) - را واسطه قرار دادند تا پیامبر(ص) این اشرافزاده را در حاشیه امن قرار دهد. وقتی اسامه در این زمینه با حضرت سخن گفت: پیامبرِ رحمت، چنان بر آشفت و ناراحت شد که به اسامه نهیب زد: «أَتَشفَع فی حَدٍّ من حدودِ اللّه؟» آیا درباره حدّی از حدود الهی [با من چانه میزنی و] شفاعت میکنی؟! بعد رسول خدا(ص) بالای منبر رفت و خطبه خواند و در ضمن سخنانش فرموده: «اقوام پیشین که هلاک شدند برای این بود که خلافکاری و فقط دزدی اشراف و اشرافزادگان را نادیده میگرفتند و خلافکاران ضعیف و بیچاره [و آفتابهدزدان] را مجازات میکردند. بعد با قاطعیت تمام فرمود: «ایمُ اللّهِ لَو أَنَّ فاطمة بنت محمد سَرقَت لَقَطعتُ یَدَها؛(30) به خدا سوگند! اگر فاطمه دختر محمد هم دست به سرقت بزند دستش را قطع میکنم.»
3. امیرمؤمنان(ع) در این زمینه با عتاب به عبیدالله بن عباس - یکی از مدیران حکومت علوی - میفرماید: «وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ، مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّی بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا؛(31) به خدا قسم! اگر حسن و حسین چنان بکنند که تو کردى( به بیتالمال خیانت کنند) از من، روى خوش نمىبینند و به آرزو نمىرسند تا آنکه حق را از آنان باز پس ستانم و باطلى را که از ظلمشان پدید آمده نابود سازم.»
4. على بن ابى رافع مسئول بیتالمال امیرالمؤمنین(ع) میگوید که دخترِ حضرت،(32) یک گردنبند مروارید در روزهاى عید قربان به امانت تضمینشده از من گرفت که پس از سه روز، آن را بازگرداند. على(ع) آن را برگردن وى دید، برداشت و به من گفت: «در مال مسلمانان خیانت مىکنى؟» داستان را براى او نقل کردم و گفتم که من آن را از مال خود تضمین کردهام. گفت: «همین امروز آن را باز گردان و اگر بار دیگر چنین کنى به کیفر من گرفتار خواهى شد.» سپس فرمود: «لَوْ کَانَتْ أَخَذَتِ الْعِقْدَ عَلَى غَیْرِ عَارِیَّةٍ مَضْمُونَةٍ مَرْدُودَةٍ لَکَانَتْ إِذَنْ أَوَّلَ هَاشِمِیَّةٍ قُطِعَتْ یَدُهَا فِی سَرِقَةٍ؛ اگر دخترم این گردنبند را جز به صورت امانت تضمینشده گرفته بود، نخستین زن، از بنىهاشم بود که دستش به جرم سرقت بریده مىشد.» دخترش در اینباره سخنی گفت، على(ع) به او گفت: «اى دختر على بن ابى طالب! از قبول حق سر باز مزن! آیا همه زنان مهاجر در این عید از چنین گردنبندى استفاده مىکنند؟»(33)
5. سخن امام صادق(ع) به شقرانی هم، مؤید این مدعاست. آن حضرت به سبب نسبتی که شقرانی با اهل بیت(ع) داشت. به وی اینگونه هشدار داد: «یَا شَقْرَانِیُّ إِنَّ الْحَسَنَ مِنْ کُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْکَ أَحْسَنُ، لِمَکَانِکَ مِنَّا، وَ إِنَّ الْقَبِیحَ مِنْ کُلِّ أَحَدٍ قَبِیحٌ، وَ إِنَّهُ مِنْکَ أَقْبَح؛(34) اى شقرانى! خوبى از هر کسى، خوب است و از تو بهتر است با توجه به اینکه در نزد ما منزلتى دارى، و بدى از هر کس بد است و از تو بدتر است.»
6. این موضوع از نظر امام رضا(ع) هم - با توجه به روایات - کاملا روشن است. در منظر آن حضرت، اشرافزاده بر فقیرزاده هیچگونه برترى ندارد، مگر با تقوا و عمل صالح. امامزاده همچنان محاسبه خواهد شد که یک جوان از سایر خانوادهها. به این قطعه تاریخى در این باره توجه کنید: روزى امام رضا(ع) در مجلس مأمون با عدهاى از حاضران گفتگو مىکرد. برادرش زید بن موسى نیز در گوشهاى از مجلس عدهاى را دور خود جمع کرد و براى آنان در فضیلت سادات و اولاد پیغمبر صحبت میکرد و افتخار مىفرمود و مرتب مىگفت: «ما خانواده چنین هستیم، ما خانواده چنان هستیم!» هنگامى که امام رضا(ع) متوجه وى شد و گفتههاى او را شنید، با صداى بلند، او را صدا کرده و همه اهل مجلس را متوجه خود کرد سپس به زید فرمود:
«یَا زَیْدُ أَ غَرَّکَ قَوْلُ نَاقِلِی الْکُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ(س) أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَلِکَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً وَ أَمَّا أَنْ یَکُونَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(ع) یُطِیعُ اللَّهَ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ وَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ تَعْصِیهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِیئَانِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ کَانَ یَقُولُ لِمُحْسِنِنَا کِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِیئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ؛(35) ای زید! سخن نقالان کوفه تو را مغرور کرده که مىگویند: خداوند ذریه فاطمه(س) را از آتش جهنم مصونیت بخشیده است؟! به خدا قسم آنچه شنیدهاى، مقصود فرزندان بىواسطه فاطمه(س) یعنى حسن و حسین(ع) و دو خواهر ایشان است. [اگر گفته تو درست باشد که همه اولاد فاطمه(س) مصونیت دارند، آن وقت تو از پدرت موسى بن جعفر(ع) نزد خداوند عزیزتر و گرامىتر خواهى بود؛ چرا که] او خدا را اطاعت مىکرد، روزها روزه مىگرفت شبها به عبادت مىپرداخت و تو هم از فرمان خدا سرپیچى مىکنى، با این حال هر دوى شما اهل سعادت و بهشت خواهید شد، [او با عمل به مقام سعادت رسیده و تو بىعمل به آنجا خواهى رسید؟] على بن حسین(ع) مىگفت: نیکوکار ما اهل بیت پیامبر، دو برابر اجر دارد و بدکار ما دو برابر عذاب خواهد داشت.» (36)
7. برخورد شدیدحضرت امام زمان(ع) با جعفر کذاب - پسر حضرت هادی و برادر امام عسکری(ع) - هم که بر همگان روشن و واضح است.
با توجه به مطالب پیشین - در قرآن و سنت - روشن است که فرزندان بانوی دو عالم، اگر راه و روش آن گرامی و اجداد طاهرینشان را ادامه دهند، همه فضایل گفته شده در روایات را دارا هستند و گرنه در وادی گمراهی و ضلالت ابدی خواهند بود؛ به عبارت دیگر، روایات تکریم، عام و مطلقاند و این روایاتِ دسته دوم، آنها را مشروط و مقید میکند؛ یعنی احترام سادات به شرط رعایت حدود الهی و حقوق مردم بر همه لازم است، وگر نه، نه. (37)
==================
(26) آلعمران/ 68.
(27) هود/45 و 46.
(28) حاقه/44 - 47.
(29) لباب التأویل فی معانی التنزیل، علاء الدین على بن محمد بغدادى، نشردار الکتب العلمیة، بیروت، 1415 ق، ج2، ص40؛ شرحنهجالبلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى، قم، 1404 ق، ج 20، ص 19؛ قاموس الرجال، شیخ محمد تقی تستری، نشر إسلامی، 1419 ق، قم، ج 2، 312 و السنن الکبرى، احمد بن شعیب نسائی، 1411 ق، نشر دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 8، ص73.
(30) همان.
(31) نهج البلاغه، نامه 41، و من کتاب له(ع) إلى بعض عُمَّاله.
(32) ناگفته نماند که مراد در این روایت، قطعاً غیر از حضرت زینب(س) و ام کلثوم(س) (دو دختر حضرت زهرا(س) و امام علی(ع)) است. که مقامات معنوی آنان اجل از این رفتارهاست؛ چرا که امام(ع) در دوران حکومت خود، دختران دیگری به نامهای ام الحسن، رمله، رقیه، نفیسه، جمانه، ام هانی، امّ کرام، و ... ( الإرشاد، ج1، ص354) از دیگر همسران خود داشته، که ممکن است یکی از آنان باشد.
(33) تهذیبالأحکام، شیخ طوسى، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1365 ش، ج10، ص 151، باب من الزیادات.
(34) بحار الأنوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج47، ص350.
(35) همان، ج 49، ص218.
(36) بحار الانوار، ج52، ص42.
(37) لازم به توضیح است که روایتی در کتاب تاریخ قم ص 306 آمده و مشهور شده است که امام عسکری(ع) درباره سید حسین از نوادگان امام صادق(ع) - که در ملا عام شراب مینوشید - به احمد بن اسحاق قمی فرمود: که او را به هر حال احترام کن وگرنه گرفتار خواهی شد. اولا: سندش ضعیف است؛ زیرا این منبع به تنهایی قابل اعتماد نیست و مؤلفش در کتابهای رجالی متقدم ناشناخته است، و ثانیاً: محتوایش هم با عقل و منطق سازگار نیست؛ ثالثاً: با آیات قرآن در تضاد است؛ زیرا خداوند که درباره اشرف مخلوقات، چنان سختگیری میکند که جمله ?لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثمَُّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ»به کار میبرد آیا درباره فرزندانش مسامحه میکند؟! رابعاً: سیره اهل بیت(ع) اینگونه نبوده و آن بزرگواران در عدالت، نمونه تاریخ بودند. آیا میشود نسبت به خطای فرزندان خود چشمپوشی و این همه مسامحه کنند. امّا در باره دیگران سختگیری تمام بکنند. خامساً: با روایات بسیاری در حال تعارض است که تأکید در مجازات و سختگیری و عدم رعایت حرمت مطلق خطاکاران دارد که به برخی در متن اشاره شده است. اساسا فرهنگ قرآن و اهل بیت(ع) بر تقوا محوری بنا شده است، نه بر فامیل و نسبمحوری. از اینجا پاسخ سایر روایات از این دست نیز معلوم میشود.