کلامی دارد امام صادق(علیه السلام) که بسیار کلام بزرگی است . حدیثی است در " کافی " ، در ضمن آن حدیث این جمله است: « العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس » یعنی کسی که زمان خودش را بشناسد و بفهمد و درک کند ، امور مشتبه و گیج کننده به او هجوم نمیآورد . کلمه "هجوم" را ما در عرف فارسی خود در مورد هر حمله شدید به کار میبریم، اما در عربی به معنی حملهای است که ناگهانی و در غفلت بشود و طرف را غافلگیر کند . امام میفرماید : اگر کسی به وضع زمان خود آشنا باشد امور مشتبه ناگهان بر سرش نمیریزد که یک مرتبه دست و پای خود را گم کند و نتواند قوای خود را و فکر خودش را جمع و جور کند و راه حلی پیدا کند. بسیار کلام بزرگی است ، با توجه به اینکه ما در یک فضای مخمور در خواب غفلت هستیم و چرت میزنیم و هنگامی که با تحوّلات در هر زمینه ای بر میخوریم تازه با درماندگی کاسه چه کنم چه کنم دست میگیریم
از صد سال پیش برای سایر کشورهای اسلامی هم این مسائل و از آن جمله مسأله هدایت نسل جوان پیش آمد ولی آنها پیشتر از ما به فکر چاره افتادند .
چه باید کرد؟
مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق میکند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
باید نسل جوان را بشناسیم و بفهمیم دارای چه مشخصات و ممیّزاتی است؟ درباره این نسل دو طرز تفکر شایع است و معمولا دو جور قضاوت میشود . مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق میکند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
از نظر یک طبقه اینها یک عده مردمی هستند خام ، مغرور ، گرفتار هوی و هوس ، شهوتپرست ، دارای هزار عیب . این طبقه همیشه به این نسل دهن کجی میکنند و ناسزا میگویند . اما از نظر خود نسل جوان درست به عکس است . آنها در خودشان عیب نمیبینند ، خودشان را مجسمه هوش ، مجسمه زیرکی ، مجسمه آرمان های عالی میدانند .
مهمتر از اینکه طرحی برای رهبری این نسل تهیه کنیم اینست که این فکر در ما قوت بگیرد که مسأله رهبری و هدایت ، از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در زمان های متفاوت و در مورد اشخاص متفاوت ، فرق میکند و ما باید این خیال را از کله خود بیرون کنیم که نسل جدید را با همان متد قدیم رهبری کنیم .
نسل کهن اینها را تکفیر و تفسیق میکند و این ها را تحمیق و تجهیل . آنها به اینها میگویند شما کافرید ، شما شهوت پرستید ، اینها به آنها میگویند شما نادانید ، شما نمیفهمید . البته از نظر کلی یک نسل نسبت به نسل پیش ممکن است صالح باشد و ممکن است منحرف باشد .
نسل جوان امروز
نسل جوان ما مزایائی دارد و عیب هائی . زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که درگذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد . در عین حال یک انحرافات فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد . چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمان های عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست . باید به این جهات احترام گذاشت . رو در بایستی ندارد . در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود ، این احساسات با این آرمان های عالی نبود . باید به این آرمان ها احترام گذاشت . اسلام به این امور احترام گذاشته است . اگر ما بخواهیم به این امور بیاعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم .
روشی که فعلا ما در مقابل این نسل پیش گرفتهایم که روش دهان کجی و انتقاد صرف و مذمت است و دائما فریاد ما بلند است که سینما اینطور ، تئاتر ، اینطور ، مهمانخانههای بین شمیران و تهران اینطور ، رقص چنین ، استخر چنان ، و دائما وای وای میکنیم درست نیست . باید فکر اساسی برای این انحراف ها کرد .
در نسل گذشته فکرها این اندازه باز نبود ، این احساسات با این آرمان های عالی نبود . باید به این آرمان ها احترام گذاشت . اسلام به این امور احترام گذاشته است . اگر ما بخواهیم به این امور بیاعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلوی انحراف های فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم .
درد جوانان را باید درک کرد :
فکر اساسی به اینست که اول ما درد این نسل را بشناسیم ، درد عقلی و فکری ، دردی که نشانه بیداری است یعنی آن چیزی را که احساس میکند و نسل گذشته احساس نمیکرد . مولوی میگوید :
حسرت و زاری که در بیماری است وقت بیماری هم از بیداری است
هــر کــه او بـــیـــدارتــــر پـر دردتر هر کــه او هـشـیــارتــر رخ زردتر
در گذشته درها به روی مردم بسته بود . درها که بسته بود سهل است ، پنجرهها هم بسته بود . کسی از بیرون خبر نداشت ، در شهر خود که بود از شهر دیگر خبر نداشت ، در مملکت خود که بود از مملکت دیگر خبر نداشت . امروز این درها و پنجرهها باز شده ، دنیا را میبینند که رو به پیشرفت است ، علم های دنیا را میبینند ، قدرت های اقتصادی دنیا را میبینند ، قدرت های سیاسی و نظامی دنیا را میبینند ، دموکراسی های دنیا را میبیند ، برابری ها را میبیند ، حرکت ها را میبیند ، قیام ها و انقلاب ها را میبیند ، جوان است ، احساسش عالی است ، و حق هم دارد ، میگوید ما چرا باید عقب ماندهتر باشیم . به قول شاعر :
سخن درست بگویم نمیتوانم دید که می خورند حریفان و من نظاره کنم
دنیا اینطور چهار اسبه به طرف استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عزت و شوکت و حرمت و آزادی میرود و ما همین جور خواب باشیم ، یا از دور تماشا کنیم و خمیازه بکشیم؟! نسل قدیم این چیزها را نمیفهمید و درک نمیکرد . نسل جدید حق دارد بگوید چرا ژاپن بتپرست و ایران مسلمان در یکسال و یکوقت به فکر افتادند که تمدن و صنعت جدید را اقتباس کنند و ژاپن رسید به آنجا که با خود غرب رقابت میکند و ایران در این حد است که میبینیم؟ !
« ما و لیلی همسفر بودیم اندر راه عشق او به مطلبها رسید و ما هنوز آوارهایم ! »
آیا نسل جدید حق دارد این سؤال را بکند یا نه؟ نسل قدیم سنگینی بار تسلط های خارجی را روی دوش خود احساس نمیکرد ، و نسل جدید احساس میکند . آیا این گناه است؟ خیر گناه نیست بلکه خود این احساس یک پیام الهی است . اگر این احساس نبود معلوم میشد ما محکوم به عذاب و بدبختی هستیم . حالا که این احساس پیدا شده نشانه اینست که خداوند تبارک و تعالی میخواهد ما را از این بدبختی نجات بدهد . در قدیم سطح فکر مردم پائین بود ، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا میشد ، حالا بیشتر پیدا میشود . طبیعی است وقتی که فکر ، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح میشود که قبلا مطرح نبود . باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریش پاسخ گفت . نمیشود به او گفت برگرد به حالت عوام ، بلکه این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی . با یک جاهل بیسواد که نمیشود حقیقتی را به میان گذاشت .
وقتی که فکر ، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح میشود که قبلا مطرح نبود . باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریش پاسخ گفت . نمیشود به او گفت برگرد به حالت عوام ، بلکه این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی .
بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پائینتر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یکجور کتاب ها ، اما امروز آن طرز بیان و آن نوع کتاب ها به درد نمیخورد ، باید و لازم است اصلاح عمیقی در این قسمت ها به عمل آید ، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت .
نسل قدیم اینقدر سطح فکرش پائین بود که اگر یک نفر در یک مجلس ضد و نقیض حرف میزد کسی متوجه نمیشد و اعتراض نمیکرد ، اما امروز یک بچه که تا حدود کلاس 10 و 12 درس خوانده همین که برود پای منبر یک واعظ ، پنج شش تا و گاهی ده تا ایراد به نظرش میرسد . باید متوجه افکار او بود و نمیشود گفت خفه شو ، فضولی نکن .
در قدیم اینطور نبود ، یکنفر در یک مجلس هزار شعر یا نثر ضد و نقیض میخواند و کسی نمیفهمید اینها با هم ضد و نقیض است . به هر حال اصل کلی است که نسل جوان افکار و ادراکات و احساساتی دارد و انحرافهایی. تا به دردش یعنی به افکار و ادراکات و احساساتش رسیدگی نشود، نمیشود جلو انحرافاتش را گرفت .