مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 92/4/23
نظر

نفاق و دورویى براى مدت طولانى نمى ‏تواند موثر واقع شود. ممکن است ، منافقان براى مدت کوتاهى از مزایاى اسلام و مصونیت هاى مومنان برخوردار شوند و از رفاقت پنهانى با کفار نیز بهره گیرند.


مراد از مثال هایی که در آیه های 17 , 19 , 20 سوره بقره آمده است چه چیز است؟

مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّ یُبْصِرُونَ

مَثَل آنان، همچون مَثَل کسانى است که آتشى افروختند، و چون پیرامون آنان را روشنایى داد، خدا نورشان را برد و در میان تاریکیهایى که نمى‏بینند رهایشان کرد. (17)

أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ

یا چون [کسانى که در معرض‏] رگبارى از آسمان- که در آن تاریکیها و رعد و برقى است- [قرار گرفته‏اند] از [نهیب‏] آذرخش [و] بیم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولى خدا بر کافران احاطه دارد.(19)

یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِیهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ .

نزدیک است که برق، چشمانشان را برباید هر گاه که بر آنان روشنى بخشد، در آن گام زنند و چون راهشان را تاریک کند، [بر جاى خود] بایستند و اگر خدا مى‏خواست شنوایى و بینایى‏شان را برمى‏گرفت، که خدا بر همه چیز تواناست.(20)

در مورد مثل در آیه 17 ؛ قرآن در اینجا از جمله" استوقد نارا" استفاده کرده است، یعنى آنها براى رسیدن به "نور" "نار" استفاده مى ‏کنند، آتشى که هم دود و هم خاکستر و هم سوزش دارد، در حالى که م?منان از نور خالص و چراغ روشن و پر فروغ ایمان بهره مى ‏گیرند.

منافقان گرچه تظاهر به نور ایمان دارند اما باطنشان، نار است، و اگر هم نورى باشد ضعیف است و کوتاه مدت.

این نور مختصر، یا اشاره به فروغ و جدان و فطرت توحیدى است و یا اشاره به ایمان نخستین آنها است که بعداً بر اثر تقلیدهاى کورکورانه و تعصب هاى غلط و لجاجت ها و عداوت ها، پرده ‏هاى ظلمانى و تاریک بر آن مى ‏افتد، نه تنها یک ظلمت بلکه به تعبیر قرآن" ظلمات".

و همین‏ها است که چشم بینا و گوش شنوا و زبان گویا را سر انجام از آنها خواهد گرفت، چرا که ادامه راه غلط تدریجاً نیروى تشخیص و درک انسان را ضعیف مى‏ کند، تا آنجا که گاهى حقایق را وارونه مى ‏بیند، نیک در نظرش بد، و فرشته دیو، خودنمایى مى ‏کند.

به هر حال این تشبیه در حقیقت، یک واقعیت را در زمینه نفاق روشن مى ‏سازد، و آن اینکه نفاق و دورویى براى مدت طولانى نمى ‏تواند م?ثر واقع شود .

ممکن است، منافقان براى مدت کوتاهى از مزایاى اسلام و مصونیت هاى م?منان برخوردار شوند و از رفاقت پنهانى با کفار نیز بهره گیرند.

ولى این امر همچون شعله ضعیف و کم ‏دوامى که در یک بیابان تاریک و ظلمانى در معرض وزش طوفان ها است دیرى نمى ‏پاید، و سرانجام چهره واقعى آنها آشکار مى ‏گردد، و به جاى کسب موفقیت و محبوبیت، منفور و مطرود خواهند شد و همانند کسى که در بیابان راه را گم کرده و چراغ را از دست داده ، سرگردان مى ‏مانند.

این نکته نیز قابل توجه است که در تفسیر آیه هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاء وَالْقَمَرَ نُورًا : "اوست کسى که خورشید را روشنایى بخشید و ماه را تابان کرد. (یونس- 5)

از امام باقر(علیه السلام) چنین نقل شده که فرمود:

اضائت الارض بنور محمد (صلی الله علیه وآله) کما تضی‏ء الشمس فضرب اللَّه مثل محمد(صلی الله علیه وآله) الشمس و مثل الوصى القمر:

"خداوند صفحه روى زمین را به محمد صلی الله علیه وآله روشن ساخت همانگونه که با نور آفتاب، لذا محمد صلی الله علیه وآله را به خورشید تشبیه کرد، و وصى او على (علیه السلام) را به ماه" (نور الثقلین ج اول ص 36)

منافقان درست به چنین مسافرى مى ‏مانند، آنها در میان م?منان روز- افزون که همچون سیل خروشان و باران پرپشتى به هر سو پیش مى ‏روند قرار گرفته ‏اند افسوس که به پناهگاه مطمئن ایمان، پناه نبرده ‏اند تا از شر صاعقه ‏هاى مرگبار مجازات الهى نجات یابند

یعنى نور ایمان و وحى، عالمگیر است، در حالى که نفاق اگر پرتوى هم داشته باشد تنها دایره کوچکى از اطراف خود را آن هم براى مدت کوتاهى روشن مى ‏کند (ما حَوْلَهُ).( تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 110 و 111)

در مثال دوم که دو آیه بعدی می باشد قرآن صحنه زندگى آنها را به شکل دیگرى ترسیم مى ‏نماید:

شبى است تاریک و ظلمانى پرخوف و خطر، باران به شدت مى‏ بارد، از کرانه‏ هاى افق برق پرنورى مى‏ جهد، صداى غرش وحشت زا و مهیب رعد، نزدیک است پرده‏هاى گوش را پاره کند، انسانى بى‏پناه در دل این دشت وسیع و ظلمانى و پر از خطر، حیران و سرگردان مانده است، باران پر پشت، بدن او را مرطوب ساخته، نه پناهگاه مورد اطمینانى وجود دارد که به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مى ‏دهد گامى به سوى مقصد بردارد.

قرآن در یک عبارت کوتاه، حال چنین مسافر سرگردانى را بازگو مى‏ کند:

"یا همانند بارانى که در شب تاریک، توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانى) ببارد" (أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِیهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ).

سپس اضافه مى‏کند" آنها از ترس مرگ انگشت ها را در گوش خود مى ‏گذارند تا صداى وحشت ‏انگیز صاعقه‏ ها را نشنوند" (یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ).

و در پایان آیه مى ‏فرماید: "و خداوند به کافران احاطه دارد" (و آنها هر کجا بروند در قبضه قدرت او هستند) (وَ اللَّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ).

برق ها پى در پى بر صفحه آسمان تاریک جستن مى ‏کند: "نور برق آن چنان خیره کننده است که نزدیک است چشم هاى آنها را برباید." (یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ)

"هر زمان که برقى مى‏زند و صفحه بیابان تاریک، روشن مى ‏شود، چند گامى در پرتو آن راه مى ‏روند، ولى بلافاصله ظلمت بر آنها مسلط مى ‏شود و آنها در جاى خود متوقف مى‏ گردند." (کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا)

آنها هر لحظه خطر را در برابر خود احساس مى‏کنند، چرا که در دل این بیابان نه کوهى به چشم مى ‏خورد، و نه درختى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگیرى کند، هر آن ممکن است هدف صاعقه ‏اى قرار گیرند و در یک لحظه خاکستر شوند!.

گناه

مى ‏دانیم صاعقه ‏ها به هر برآمدگى از زمین حمله مى‏ کنند، اما در دل بیابان جز آنها برآمدگى پیدا نمى ‏شود که صاعقه متوجه آن گردد، بنابر این خطر جدى و حتمى است (با توجه به اینکه خطر صاعقه در بیابان هاى مسطحى همچون بیابانهاى حجاز به درجات از مناطق کوهستانى بیشتر است اهمیت این مثال براى مردم آن محیط روشنتر مى ‏شود.)

خلاصه نمى ‏داند چه کند، مضطرب و پریشان، حیران و سرگردان بر جاى خود ایستاده، نه راهى در میان شن هاى بیابان پیدا است و نه راهنمایى که در پرتو هدایت او گام بر دارد.

حتى این خطر وجود دارد که غرش رعد، گوش آنها را پاره و نور خیره ‏کننده برق چشمشان را نابینا کند، آرى" اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از میان مى ‏برد چرا که خدا به هر چیزى توانا است." (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ)

آرى منافقان درست به چنین مسافرى مى ‏مانند، آنها در میان م?منان روز- افزون که همچون سیل خروشان و باران پرپشتى به هر سو پیش مى ‏روند قرار گرفته ‏اند . افسوس که به پناهگاه مطمئن ایمان، پناه نبرده ‏اند تا از شر صاعقه ‏هاى مرگبار مجازات الهى نجات یابند.

جهاد مسلحانه مسلمین در برابر دشمنان همانند خروش رعد و صاعقه بر سر آنها فرود مى ‏آمد، گاهگاه فرصت هایى، براى پیدا کردن راه حق نصیبشان مى ‏شد و اندیشه ‏هاشان بیدار مى ‏گشت، ولى افسوس که این بیدارى همچون برق آسمان دیرى نمى ‏پائید تا مى ‏خواستند چند گامى بردارند خاموش مى‏شد و تاریکى غفلت و سپس توقف و سرگردانى جاى آن را مى‏ گرفت.

پیشرفت سریع اسلام همچون برق آسمانى چشم آنها را خیره کرده بود، و آیات قرآن که پرده از رازهاى نهانیشان بر مى‏ داشت همچون صاعقه‏ ها آنها را هدف قرار مى‏داد، هر دم احتمال مى ‏دادند آیه‏اى نازل گردد و پرده از رازهاى دیگرى بر دارد و رسواتر شوند.

خط نفاق در هر عصر و زمانى، در برابر خط انقلاب هاى راستین وجود داشته و دارد به منافقان همه اعصار و قرون گسترش مى ‏یابد، و ما با چشم خود تمام این نشانه‏ ها را یک به یک و مو به مو در مورد منافقان عصر خویش، مى‏یابیم، سرگردانى آنها، وحشت و اضطرابشان و خلاصه بى ‏پناهى و بدبختى و سیه‏ روزى و رسوایى آنها را درست همانند همان مسافرى که قرآن به روشنترین وجهى حال او را ترسیم کرده است مشاهده مى ‏کنیم

چنان که قرآن در آیه 64 سوره توبه مى ‏گوید:

یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِ?ُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ :

منافقان بیم دارند از اینکه [مبادا] سوره‏اى در باره آنان نازل شود که ایشان را از آنچه در دلهایشان هست خبر دهد. بگو: «ریشخند کنید، بى‏تردید خدا آنچه را که [از آن‏] مى‏ترسید برملا خواهد کرد.»

منافقان از این نیز وحشت داشتند که با علنى شدن اسرارشان فرمان جنگ از طرف خدا با این دشمنان خائن داخلى صادر شود و مسلمانان که در آن روز قوى و نیرومند بودند بر آنها، حمله کنند، آن چنان که قرآن می گوید: لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا

مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلًا :

"اگر منافقان و کسانى که در دلهایشان مرضى هست و شایعه‏افکنان در مدینه، [از کارشان‏] باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلط مى‏کنیم تا جز [مدّتى‏] اندک در همسایگى تو نپایند.

از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد. (احزاب/ 60- 61)

از این آیات به خوبى استفاده مى‏شود که منافقان در وحشت و سرگردانى سختى در مدینه قرار داشتند.

آیات با لحن شدید و قاطعى پى در پى همانند رعد و برق آسمانى بر ضد آنها نازل مى ‏شد، و هر آن احتمال این مى ‏رفت که دستور مجازات و یا حد اقل اخراج آنها از مدینه صادر گردد.

اگر چه شان نزول این آیات، منافقان عصر پیامبر صلی الله علیه وآله است اما با توجه به اینکه خط نفاق در هر عصر و زمانى، در برابر خط انقلاب هاى راستین وجود داشته و دارد ، به منافقان همه اعصار و قرون گسترش مى ‏یابد، و ما با چشم خود تمام این نشانه‏ ها را یک به یک و مو به مو در مورد منافقان عصر خویش، مى‏یابیم؛

سرگردانى آنها، وحشت و اضطرابشان و خلاصه بى ‏پناهى و بدبختى و سیه‏ روزى و رسوایى آنها را درست همانند همان مسافرى که قرآن به روشنترین وجهى حال او را ترسیم کرده است مشاهده مى ‏کنیم.

منابع:

تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 112 الی 115

تفسیر المیزان

سایت اسک دین