گریه انواع مختلفی دارد. گاهی انسانها بیصبری خود در برابر مشکلات را با گریه میپوشانند و سراغ گریه را میگیرند تا از این راه خود را افسرده و محتاج عنایت دیگران نشان دهند و بدینوسیله توجه و محبت دیگران را به خود جلب کنند، اما در میان انواع مختلف گریههای منفی و تاریک، انواعی از گریه روشن هم وجود دارد.
بدون تردید وقتی در دین به برخی از انواع گریهها مانند گریه از خوف خدا، گریه برای نتایج گناهان، گریه از سختی قبر و قیامت و حساب و گریه بر مظلومیت خاندان وحی و به طور ویژه امام حسین علیه السلام توصیه میشود، منظور از آن جنبههای تاریک و منفی گریه نیست؛ بلکه در گریههایی که ریشه در دین دارند، تعالی و بالندگی انسان و شادابی همه جانبه او لحاظ شده است یعنی این گریهها انسان را از امور مصنوعی و ساختگی جدا میکند و او را به طبیعت حقطلب خود باز میگرداند.
گریه بر امام حسین علیه السلام هم باید نقشی مثبت و انسان ساز داشته باشد؛ در غیر اینصورت از حقیقت خود خارج میشود و دیگر کارکردهای خود را نخواهد داشت.
انبیاء الهی، پیشگامان گریه بر مظلوم
گریه رسول الله صلی الله علیه و آله و نیز گریههایی که انبیاء الهی قرنها قبل از حادثه عاشورا برای مظلومیت امام حسین علیه السلام ریختهاند، همگی از نوع روشن و مثبت است. در حقیقت انبیاء بزرگ الهی از هر کار بیفایده و نیز هر کاری که جنبه افسردگی و کسالت در امور الهی باشد، خودداری میکردهاند. از اینجا میفهمیم که عاشورا چنان نقش بزرگی در هدایت بشر داشته است که انبیاء الهی سالها و قرنها قبل از آن متوجه آن شده و به آن اهمیت دادهاند.( برای اطلاع از گریههای انبیاء مراجعه شود به دانشنامه امام حسین علیه السلام ، ج10)
گریههای ناکارآمد
در کنار یادآوری اهمیت گریه بر اباعبدالله علیه السلام، لازم است متوجه این امر هم باشیم که اگر مراقب خود نباشیم ممکن است از نظر ظاهری رفتار صحیحی انجام دهیم ولی باطن فاسد آن رفتار همچنان باقی باشد. در اینجا میخواهیم به سه نمونه اشاره کنیم که در آن افرادی بر مظلومیت خاندان وحی گریه کردهاند اما گریه آنها از نوع مثبت و حقیقت دوستی نبوده است:
نمونه اول – گریه مردم مدینه هنگام شنیدن سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام:
خطبه فاطمه زهرا سلام الله علیها که صدیقه کبری آن را بعد از قضیه فدک برای مردم مدینه ایراد فرمود، خطبه معروفی است. تاریخ ثبت کرده است بر اثر سخنان آن بانو، مردم به گریه افتادند آنچنان که راوی میگوید: "ندیدیم روزی بیش از آن روز مرد و زن گریه کرده باشند" (بلاغات النساء، ص26)
نمونه دوم – گریه ابن سعد در روز عاشوراء:
باز هم مطابق نقل تاریخ در روز عاشوراء زینب کبری علیهاالسلام ابن سعد را خطاب قرار داد و فرمود: "ای پسر سعد! آیا اباعبداللّه الحسین کشته میشود و تو تماشا میکنی؟" راوی این واقعه میگوید: "گویى من اینک مى بینم که اشک هاى عمر [بن سعد] بر گونه ها و ریشش جارى است. او صورتش را از زینب برگرداند." (دانشنامه امام حسین، ج10، ص129)
نمونه سوم – گریه یزید ملعون:
تاریخ نقل کرده است که وقتی یزید سخن اسیران خاندان اهل بیت علیهم السلام را شنید، شدیداً به گریه افتاد (دانشنامه امام حسین علیه السلام ، ج10، ص127)
در این سه مورد شاهد هستیم که گریه این افراد، بازگشت به جریان حق طلبی و دفاع از حقیقت نبوده است زیرا در نمونه اول میدانیم که مردم مدینه بعد از این واقعه و این اشک هم به یاری فاطمه و علی علیهما السلام نپرداختند. در نمونه دوم هم ابن سعد از ادامه دادن خباثتهای خود در کربلا کوتاه نیامد و در مورد سوم هم گریه یزید عملاً یک ظاهرسازی بیشتر نبود.
از دیدگاه روانشناختی میتوانیم این گریهها را نوعی مکانیسم روانی بداینم که در حقیقت راهکاری پیچیده از جانب گریهکنندگان برای دوام زندگی است، به عبارت دیگر آن افراد به دلیل مواجه شدن آنی و خردکننده با حقیقت به دلیل آنکه نمیخواستند روش خود را تغییر دهند چارهای جز این همراهی ظاهری نداشتند و به اصطلاح روانشناسان، این رفتار آنان به شکل ناخودآگاه صورت گرفته است.
این سه نمونه برای ما کافی است که بدانیم گریه، انواعی دارد و وقتی اولیاء الهی ما را به گریه بر اباعبدالله علیه السلام ترغیب کردهاند مانند هر کار خیر دیگری باید مواظب نیتهای خود در آن کار باشیم.
زنگ خطر مقبول نبودن عزاداری
هر سال که برای اباعبدالله علیه السلام گریه میکنیم، باید خود را محک بزنیم که آیا عزاداری ما مقبول گشته است یا خیر و راه تشخیص آن، بررسی اعمال و رفتارمان است. اگر هر سال به گریه و عزاداری سالار شهیدان علیه السلام میپردازیم اما در سبک زندگی ما تفاوتی ایجاد نمیشود و زندگیمان به سمت تعالی و رشد الهی پیش نمیرود، زنگ خطری است برای اینکه عزاداریهای ما مقبول درگاه الهی واقع نیست و نوبت آن است که بررسی کنیم و برای یافتن اشکال کار خود چارهجویی کنیم.