گذشته های نه چندان دور وقتی کسی از خانه خارج می شد، دسترسی به آن ممکن نبود مگر اینکه به خانه یا جایی برسد که بتواند با تلفن ثابت صحبت کند. یادتان هست؟ تلفن های مشکی بزرگ با شماره گیرهای چرخان. بعد هی تلفن ها کوچک و جمع و جور شدند،بیسیم شدند و می توانستیم در همه جای خانه با آنها صحبت کنیم. سر و کلهی کامپیوترهای خانگی هم پیدا شد. با مانیتور های بزرگ که اندازه ی یک تلویزیون بود. روزهای اولی که موبایل یا همان تلفن همراه وارد زندگی هایمان شد، را هیچ کدام به خوبی بیاد نداریم. بی سر و صدا آمد. اول مدیرها و افراد ثروتمندتر خریدند و بعد کمکم شماره تلفن همراه مثل نام پدر و شمارهی شناسنامه پای ثابت مشخصات فردیمان شد.
قدم بعد داشتن رایانه شخصی و دسترسی به اینترنت پر سرعت بود. چت و فیس بوک و .... . خلاصه هر دم از این باغ بری می رسید تا اینکه گوشیهای اندرویدی با امکانات ویژه آمدند و شدند گل سرسبد آدمهایی که ارتباطهای مجازی را به واقعی ترجیح می دادند.
گوشی به دست، می خواهیم تنهایی و نیازهایمان را در فضایی بر طرف کنیم که خیلی چیزها در آن هست اما واقعی نیست. این گوشی های پیشرفته، خانوادههای ما را هم تحت تاثیر قرار داده. چون همیشه جوانترها پیشتاز هستند، فرزندان در دنیایی قدم میزنند که برای برخی والدین تعریف مشخص ندارد. همسران هم می توانند کنار گوش هم با یک وسیلهی کوچک در یک دنیای بزرگ قدم بزنند.
نظر شما چیست؟ پای وایبر و ویچت و واتزاپ به خانهی شما هم باز شده؟ حضورش با خود چه چیزهایی آورده و چه چیزهایی را برده است؟اگر ببینید همسرتان ساعت ها در ویچت قدم می زند،چه عکس العملی نشان می دهید؟از گوشی و دوستان مجازی فرزندتان خبر دارید؟