مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : جمعه 92/12/9
نظر

باز هم منم
بی قرار لحظه های بی تو بودنم
با دلم بساز
با دلی پر از عبور سرد هق هق همیشگی...

نیمه شب گذشته پس از دعای کمیل به زیارت کعبه مقدسه مشرف شدم ...

تو مسیر رفتن منتظر سرویس بودم که یک تویوتا کمری زرشکی جلوم ترمز کرد و سوار شدم ، راننده یک جوان خوش تیپ مصری بود ...

انگار  دوست داشت آخر شبی با یکی حرف بزنه ... دیواری کوتاه تر از من پیدا نکرده بود ، منم که هم عجله داشتم و هم وقت کم داشتم خیلی روی خوش نشون نمی دادم.

در عین حال مسیر 20 دقیقه ای با خودرو را تقریبا ده دقیقه اضافه با تغییر مسیر طول داد و کلا نیم ساعت با هم حرف زدیم.

حرفاشو خوب متوجه می شدم چون سلیس صحبت می کنه و خیلی سعی می کنم طوری عربی صحبت کنم که اونم متوجه منظور من بشه هر چند دست و پا شکسته .

عبدالجلیل ، 32 ساله اهل مصر ،سنی با مذهب شافعی ، 8ساله که ساکن مکه اس ، یه آپارتمان اجاره ای گرفته انتهای شارع ابراهیم خلیل ، فوق لیسانس کامپیوتر گرایش نرم افزار و اینترنت مهندس شرکت السمت مدیر بخش عضویت مشترکین بود، روزی 8 ساعت کار می کنه ، 2 تا زن داره یکی سعودی با مهریه نقدی  55000 ریال یکی مصری با مهریه حدود 30000 ریال ، و اعتقادش اینه که باید بر اساس سنت 4 همسر داشت ، به قرآن هم استناد کرد در این زمینه ، هر دو تا همسرش هم زیر یه سقف با هم زندگی می کنند ، بچه نداره ، چون تا الان نخواسته ولی از بچه ها خوشش میاد ، دست آخر هم  شماره همراهشو با اصرار به من داد و از من خواست هر وقت کاری دارم بهش زنگ بزنم  و منو دعوت کرد یه شب برم خونش و من بهش گفتم مشغله ام زیاده اگه روزای آخر ماموریتم وقت کردم مزاحمش می شم .

با قرآن کمی آشناست ، تو نظراتش به آیات قرآن استناد می کنه ، آیات قرآنی رو با فصاحت دوست داشتنی قرائت می کنه ، خیلی می خواد از وضعیت عالم اسلام حرف بزنه ، دلش می خواد نظر یک جوان ایرانی رو در مورد مصریهای و انقلاب مصر و نقش عربستان در عالم اسلام بدونه ، منم خیلی بحثو جزیی نمی کنم ، کلی نظرهایی می دم .

نظرات عبدالجلیل:

- هر کسی شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است

- مذهب شیعه و سنی و حنفی و شافعی و ... فرق مختلف اسلام است و فرقی بین آنها نیست و تنها ملاک تشخیص در خوبی  و بدی تقواست.

- سعودی ها اهل نفاق و دو رویی هستند.

سعودی ها فقط پول می شناسند.

و خیلی نظرات دیگری که اینجا جای درج کردنش نیست...

مسیر نیم ساعته را با هم طی کردیم و کلی حرف زدیم و بعد از پیاده شدن از من خواست در کنار کعبه برای رهایی مسلمین  از نفاق و تفرقه دعا کنم...

در کنار کعبه مقدسه دعا کردم برای همه مسلمین، برای همه دوستان و آشنایان و برای همه ملتمسین به دعا...

هر چند وقتی به سیل عظیم مسلمین با رنگها و ظواهر مختلف که به گرد کعبه می چرخند نگاه می کنم به خواری و ضعف خود بیشتر پی می برم...ولی قطره ای ناچیز از این وسعت عشق به معبود می توانم باشم...