مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 92/12/11
نظر

به نظر خیلی از نیروها و مسئولین اجرایی و درصد بالایی از زائرین عمره ، مهمترین بخش این سفر ، کیفیت پذیرایی و نحوه ی توزیع اونه.

دیروز ظهر جاتون خالی ناهار قورمه سبزی بود. غذا هم در مکه و مدینه در آشپزخونه مرکزی پخت می شه و طبق آمار بین هتلها توزیع می شه ،بر حسب یه اتفاق کوچولو  اونم به علت تحویل سهمیه کمتر ناهار به هتل ، دم دمای آخر زمان توزیع غذا ، ناهار کم اومد، بچه های تیم پذیرایی  و خدمات هتل ، به هر زحمتی بود واسه رفع این مشکل دست به دست هم دادند:

تو این رخداد برخی مطالب جالب و خوندنیه:

- دوتا از بچه ها بدو رفتن به هتل های مجاور سری زدن ولی چیزی گیرشون نیومد...

- یکی از آشپزا پیشنهاد داد برنج خالی بدیم با ماست ...

- 2 تا از دوستان دوان دوان رفتن سوپر مارکت سر خیابون تن ماهی بگیرن با برنج بدن به زائرا... که در مسیر رفتن زنگ می زنن از مسئولین امر استعلام کنند ، جواب منفی بوده و گفتن به هیچ وجه این کارو نکنین ، صبر کنین دوباره پخت میشه میاریم براتون...

- نیم ساعتی حدود 40 نفر اونایی که دیر امده بودند و خارج از زمان تعیین شده برای ناهار اومده بودن ، نشستن تو رستوران ...

- یکی از دوستان خوب ما در برابر یک زائری که لب به اعتراض گشوده بود گفت : حاج آقا هر چند کم اومدن غذا تقصیر ما نیست ، می بینی این عرقی که سراپامونو فراگرفته از شدت گرما نیست ، از شدت شرمندگی شما عزیزانه ...

***یه زائر جانباز دفاع مقدس روی ویلچر که هر دو تا پاش تا بالای زانو قطع بود ، همین که اومد داخل و از وضعیت با خبر شد و با اعتراض برخی زائرا در خصوص کم اومدن ناهار و دیر شدن اون مواجه شد ، رفت کنار یه میز خالی بدون سرویس نشست ، و صدا زد ، آقایون ، ماست  و نون دارین ...یکی از دوستان ما سریع یه ماست و مقداری نون برد براشون و این جانباز با شرافت ، در حالی که ماست رو باز می کرد داد می زد و میگفت : یادمه تو جبهه بارها هوس کردم یه ظرف ماست و نون تازه گیرم می اومد و با آرامش می نشستم می خوردم !!!

پاهامو ندادم که بیشتر از نون ماست گیرم بیاد...


معترضین رو به آرامش دعوت کرد و از خاطرات سختی های جبهه گفت ...

*** در بین همه معترضین یک زائر تقریبا میونسال قد بلند با تیپ ورزشکارانه ، بد جوری نغ میزد ، داد و هوارش همه هتل رو پر کرده بود ، قدرت صداش به حدی بود که تا سه چهار طبقه بالا و پایین تر ریختن بیرون ببینن چه خبره !!!حدود یک ساعتی همه زمین و زمانو به هم رسوند و معترض سیر تا پیاز شد . منم که از وسطای این ماجرا وارد شدم ، تنها کاری که کردم این بود که بطری آب سردی از یخچال برداشتمو رفتم دستشو گرفتم نشوندمش کنار میز کارم و ازش خواستم آبی بخوره و بر خودش مسلط باشه تا خدا نکرده مشکلی براش پیش نیاد...

مدیر کاروان این بنده خدا ، هی می اومد بهش می گفت : ( ...) شما  داورین ، شما ورزشکارین ...از شما بعیده ، تحمل داشته باشین ...

- آره ورزشکار پیشکسوت بود ، داور مسابقات ورزشی بود ... آدم معروفی بود که خیلی ها تو حوزه ورزش می شناختنش...!!!

بالاخره ماجرا گذشت ...

غذا تامین شده و در ظرف یکبار مصرف با سلام و صلوات به در اتاقهایی که بهشون نرسیده بود رفت و ...

از عصر دیروز تا امروز ، هم هر از چند گاهی میاد سراغ منو بقیه دوستان و همکاران به هر بهانه ای ارتباط برقرار می کنه و شاید دنبال راهی می گرده که عذر خواهی کنه !!! ولی رفتار ماها کاملا طبیعیه ، انگار اب از آب تکون نخورده ... انگار یک ساعت تمام هرچی بوده از دهنش در نیومده و تقدیم ماها و دیگران نکرده ... انگاه فحش نداده و بد و بیراه نگفته ... انگاه به خاطر یک کاسه قورمه سبزی حیثیت و شخصیت ایران و ایرانی  رو له ولورده نکرده ... انگار عرق شرم و حیا رو در جلوی عمال سیاه پوست اتیوپی و بنگلادشی  و کارمندای سعودی هتل ، بر تن ما ایرانی ها نشونده که یک هموطنمون به خاطر یک کاسه قورمه سبزی چشمشو می بنده و دهنشو یک ساعت باز باز می گذاره ...

خدا ، نمی دونیم برای چی داریم نفس می کشیم...