در روستای حدیبیه و در محل عقد قراداد حدیبیه مسجدی بنا شد که بعدها آن را خراب کردند و هنوز مخروبه های آن موجود است ...
به احتمال قوی بر روی همین خاکها علی ابن ابی طالب(ع) نشسته بود و به عنوان کاتب صلح حدیبیه را می نگاشت...
پیامبر فرمود بنویس :
بسم الله الرحمن الرحیم
سهیل ابن عمرو ، نماینده قریش گفت ما خدا را قبول نداریم بنویس : بسمک اللهم ، پیامبر پذیرفت و علی (ع) مقدمه را تغییر داد ...
پیامبر ادامه داد و بیان نمود تا علی (ع ) بنویسد : این قرار داد فی ما بین محمد رسول الله ...
دوباره سهیل ابن عمرو معترض شد که ما تو را به عنوان رسول خدا قبول نداریم ، بنویس محمد ابن عبدالله ...
اینجاست که علی ابن ابی طالب (ع) دستانش به لرزه در آمد اشک از دیدگان مبارکشان جاری شد...
جان محمد ، جان علی است ... نام محمد با لقب رسول الله افتخار آمیز ترین کلام علی است ، آیا علی (ع) می تواند لقب رسول الله را پاک کند !
پیامبر هم می داند که علی (ع) این لقب الهی را با دستانش پاک نمی کند ... علی(ع) تاب تحمل مظلومیت رسول الله را ندارد ...
اشکانش جاری می شود ، گریه می کند ، پیامبر هم گریان می شود و اشک می ریزد ...
می گوید : علی جان ، می دانم نمی توانی این کار را بکنی ، انگشت مرا در دست بگیر ، و انگشت مرا بر نام رسول الله بکش تا پاک شود!
این بود که لقب رسول الله با انگشت خود پیامبر پاک شد...
علی جان ، اگر امروز این قوم مرا مظلوم قرار دادند و نخواستند نام من به عنوان رسول الله ثبت شود ، همین قوم روزگاری لقب امیر المومنین و ولایت تو را غصب می کنند...
این جا بود که اشک چشمان نازنین پیامبر و علی (ع) بر این خاک جاری شد ...
خدا توفیق داد بر خاکی که اشک نازنین حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) بر آن جاری شده ، سر سجده بگذارم ...