مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 88/2/15
نظر

چهار سال پیش هر چند مردم امید داشتند، ولی به لحاظ عملکرد دولت‌های پیش یقینا تصور نمی‌کردند که احمدی‌نژاد بتواند در عرصه‌های داخلی و خارجی، تحولی عظیم ایجاد کند. امروز آن «عدم تصور» به «یقین» و «واقعیت» تبدیل گشته و موجب گردیده تا ملت یکپارچه بر آن شوند که احمدی‌نژاد بار دیگر رأس قوه مجریه قرار گیرد. اما چرا و به چه علت «عزم ملی» در صدد «حاکمیت مجدد احمدی‌نژاد» است. زیرا:

ملت خداجوی شاهد آن است که احمدی‌نژاد عملا احیای گفتمان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله همّت گماشت. اصول و ارزش‌های مقدس شیعی را بر اساس سیره نظری و عملی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه حاکمیت بخشید و اهداف مقام معظم رهبری را به پیش برد.

اما احمدی‌نژاد رئیس‌جمهوری شد که رسم نامیمون کاخ‌نشینی را همراه با اشرافیت آن برچید. به مبارزه و چالش با سرمایه‌داری زالوصفت برخاست و تلاش کرد تا راهکار حرام رباخواری را از اقتصاد جمهوری اسلامی بزداید. احمدی‌نژاد شجاعت و صراحت را که از ویژگی‌های مسلمانی است در عرصه‌های مختلف به نمایش گذاشت، و اعتماد و اطمینان ملت را از آن خود نمود. او به ترویج عملی مبانی و مفاهیم قرآن کریم به ویژه «جهاد» و «شهادت» در راه ستم‌سوزی پرداخت و عدالت‌محوری را با ساده‌زیستی افتخارآمیز دنبال کرد. چنین بود افتخار و بالندگی به اصول و ارزش‌های مقدس اسلام بر مبنای سیرة معصومین علیهم‌السلام در گفتار و رفتارش جایگاه خاص و دائمی یافت.

احمدی‌نژاد پس از دو دهه به زدودن اندیشه‌های ناپاک و عقاید التقاطی، روشنفکری و سکولاریستی در عرصه مدیریتی پرداخت و بر اومانیسم و راهکارهای لیبرالی آن خط بطلان کشید. او بالنده و عزتمند «فرج» و «ظهور» منجی عالم بشریت را تنها راه نجات انسان‌ها از ظلمت و تباهی اعلان کرد. احمدی‌نژاد چنان که حقیقت بود تلاش نمود تا فرصت‌ها و امکانات را از چنگال خانواده‌ها و حلقه‌های خاص خارج سازد، حلقه‌های مدیران دائمی را بشکند و منابع کشور را در اختیار همه ملت در سراسر کشور قرار دهد. این مهم سفرهای استانی‌اش را رقم زد و او را به میان مردم برد تا از واقعیات جامعه نه از اتاق طلایی ریاست‌جمهوری بلکه با فرو رفتن در دل مردم آگاه شود. احمدی‌نژاد به اعتراف همه ملت شکاف و فاصله حاکمان و مردم را پر کرد و حاکمان قدرتمدار را به خادمان خدمتگذار تبدیل نمود. عملگرایی صادقانه را جایگزین شعاردهی سیاسی‌کارانه کرد و شفافیت و صداقت را در دیپلماسی خارجی حاکمیت داد. او دولت مردمی را با پشتوانه مردمی برپا ساخت. احمدی‌نژاد حلقه مدیران پر مدعا را در هم شکست و مسوولان ویژه‌خواه را تاراند و تلاش‌گران خدمتگذار و بی‌ادعا را به جای آنان نشانید.

اما مهم‌ترین فصل از گفتمان نظری و عملی احمدی‌نژاد، گفتمان منجی‌گرایانه او بود. علاوه بر داخل عرصه‌های خارجی را متاثر کرد. احمدی‌نژاد بر بام سرای جهانخواران - سازمان ملل - دعای فرج قرائت کرد و موعود جهانی را عدالت‌گستر نهایی در جهان بشریت خواند و ظهور آن عزیز را در سرکوبی  و نابودی ستم‌پیشگان بشارت داد. امری که در تاریخ جمهوری اسلامی بی‌سابقه بود و هیچ ابزاری توان انجام آن را نداشت.

غده سرطانی اسرائیل در چنگ احمدی‌نژاد گرفتار آمد و رسوایی هولوکاست توسط او جهان آزاداندیش را به ریشه مفسده‌ای به نام اسرائیل متوجه کرد. این مهم امت اسلام را در یافتن مجدد هویت بالنده به وجد و سرور درآورد.

«ژنو» بستری بود تا احمدی‌نژاد بار دیگر انقلاب بیافریند، انقلابی که جنسش از نور بود و به راستی خود انفجار نور بود در ظلمت غرب و غرب‌زدگی و مرعوبیت و وحشت بی‌اعتقادی به وجود منجی. احمدی‌نژاد همان‌گونه که آمریکاییان می‌گویند، «دکترین سیاسی مهدویت» را در دیپلماسی خارجی محور قرار داد و بر اساس آن موضوع هسته‌ای را پی گرفت. چنین بود که وی برای حفظ و احیای منافع ملی از دست رفته در گذشته پایداری کرد و اقتدار شیعی را در سیاست منجی‌گرایانه متجلی نمود. نتیجه آن شد که سلطه‌ستیزانه موضوع هسته‌ای ایران را از «تعلیق و تعطیل ذلت‌بار» به «تحقیق و تولید عزت‌مند» تبدیل شود و نه تنها امریکا و اروپا که «سولانا»ی مورد اطمینان چهره‌های داخلی مجبور به عقب‌نشینی و تسلیم گردند.

این مسایل ثمره‌اش در ایران و جهان محبوبیت بی‌سابقة احمدی‌نژاد بود که از روش پیشینیان عدول کرد و به خدا اتکال نمود. از این رو وی علاوه بر ایران «محبوب‌ترین فرد در میان امت اسلام» و «مرد سال» برای غیرمسلمانان شد. و به فرموده مقام معظم رهبری «محبوب‌ترین دولت‌های پس از مشروطه» را در ایران اسلامی تاسیس کرد.

امروز امریکا با همة توان و تجهیزات می‌گوید: «هر کس غیر از احمدی‌نژاد»

و اسرائیل با تمام قدرت و مفسده می‌گوید: «احمدی‌نژاد نباشد»

اما مردم ایران، با یک صدا می‌گویند: «فقط احمدی‌نژاد»