مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 91/12/12
نظر

 


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : پنج شنبه 91/12/10
نظر

14.gif

یا صاحب الزمان ! داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست.

شرمنده ایم .

می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست .

می دانیم کوتاهیها ، نادانیها و سستیهای ما ، ستمهایی است که در حق تو کرده ایم .

یعقوب به پسران گفت : به جستجوی یوسف برخیزید ،

و ما با روسیاهی و شرمندگی ، آمده ایم تا از تو نشانی بگیریم .

به ما گفته اند اگر به جستجوی تو برخیزیم ، نشانی از تو می یابیم .

اما ای فرزند احمد ! آیا راهی به سوی تو هست تا به دیدارت آییم .

اگر بگویند برای یافتن تو باید بیابانها را در نوردیم ، در می نوردیم .

اگر بگویند برای دیدار تو باید سر به کوه و صحرا گذاریم ، می گذاریم .


ای یوسف زهرا !

خاندان یعقوب پریشان و گرفتار بودند ،

ما و خاندانمان نیز گرفتاریم ،

روی پریشان ما را بنگر . چهره زردمان را ببین .

به ما ترحم کن که بیچاره ایم و مضطر

ای عزیزِ مصرِ وجود !

سراسر جهان را تیره روزی فرا گرفته است .

نیازمندیم ! محتاجیم و در عین حال گناهکار

از ما بگذر و پیمانه جانمان را از محبت پر کن .

یابن الحسن !

برادران یوسف وقتی به نزد او آمدند کالایی – هر چند اندک – آورده بودند ،

سفارش نامه ای هم از یعقوب داشتند .

اما ...

ای آقا ! ای کریم ! ای سرور !

ما درماندگان ، دستمان خالی و رویمان سیاه است .

آن کالای اندک را هم نداریم .

اما... نه ،

کالایی هر چند ناقابل و کم بها آورده ایم .

دل شکسته داریم

و مقدورمان هم سری است که در پایت افکنیم .

ناامیدیم و به امید آمده ایم .

افسرده ایم و چشم به لطف و احسان تو دوخته ایم .

سفارش نامه ای هم داریم .

پهلوی شکسته مادر مظلومه ات زهرا را به شفاعت آورده ایم .

یا صاحب الزمان !

به یقین ، تو از یوسف مهربانتری .

تو از یوسف بخشنده تری .

به فریادمان برس ، درمانده ایم .

ای یوسف گم گشته ! و ای گم گشته ی یعقوب !

یعقوب وار ، چه شبها و روزها که در فراق تو آرام و قرار نداریم .

در دوران پر درد هجران ، اشک می ریزیم و می گوییم :

تا به کی حیران و سرگردان تو باشیم .

تا به کی رخ نادیده ترا وصف کنیم .

با چه زبانی و چه بیانی از اوصاف تو بگوییم و چگونه با تو نجوا کنیم .

سخت است بر ما ، که از دوری تو ، روز و شب اشک بریزیم .

سخت است بر ما ، که مردم نادان تر واگذارند .

سخت است بر ما ، که دوستان ، یاد ترا کوچک شمارند .


یا بقّیةالله !

خسته ایم و افسرده ،

نالانیم و پژمرده ،

گریه امانمان را بریده است .

غم دوری ، دیوانه مان کرده است .

اما نمی دانیم چه شیرینی و حلاوتی در این درد و دوری است که می گوییم :

کجاست آن که از غم هجران تو ناشکیبایی کند .

تا من نیز در بی قراری ، یاریش دهم

کجاست آن چشم گریانی که از دوری تو اشک بریزد ؟

تا من او را در گریه یاری دهم

مولای من ! دیدگانمان از فراق تو بی فروغ گشته اند .

و می دانیم پیراهن یوسف ، یادگار ابراهیم ، نزد توست .

و ای کاش نسیمی از کوی تو ،

بوی آن پیراهن را به مشام جان ما برساند .

و ای کاش پیکی ، پیراهن ترا به ارمغان بیاورد

تا نور دیدگانمان گردد .

ای کاش پیش از مردن ، یک بار ترا به یک نگاه ببینیم .

درازی دوران غیبت ، فروغ از چشمانمان برده است

کی می شود شب و روز ترا ببینیم و چشمانمان به دیدار تو روشن گردد ؟

شکست و سرافکندگی ، خوار و بی مقدارمان کرده است .

کی می شود ترا ببینیم که پرچم پیروزی را برافراشته ای ؟

و ببینیم طعم تلخ شکست و سرافکندگی را به دشمن چشانده ای .

کی می شود که ببینیم یاغیان و منکران حق را نابود کرده ای ؟

و ببینیم پشت سرکشان را شکسته ای .

کی می شود که ببینیم ریشه ستمگران را برکنده ای ؟

و اگر آن روز فرا رسد ...

و ما شاهد آن باشیم ،

شکرگزار و سپاسگو نجوا می کنیم :

الحمدلله رب العالمین .


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 91/12/9
نظر
کسانی که مکه رفته اند و با دقت کامل به کعبه دلربا نگاه کرده اند ، حتما به آیات نوشته شده روی پرده  خانه خدا هم دقت کرده اند .
یک قسمت از  روی پرده خانه کعبه این آیه از قران حک شده که:
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ(49 حجر)
بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم ...

( تفسیر مجمع البیان):
هان اى پیامبر! به بندگانم خبر ده که من لغزش‏ها و گناهان مردم باایمان را می ‏آمرزم و رحمت و بخشایش من نبست به آنان که در اندیشه اصلاح و جبران و بازسازى شخصیت معنوى و انسانى خویش باشند بسیار است.
( تفسیر نور ):
1- رحمت الهى، بزرگترین وبهترین پیام است. «نبّى‏ء» (نبأ به خبر مهم گفته می ‏شود)
2- گنهکاران نیز بنده خدا هستند. «عبادى»
3- در لطف او شک و تردیدى به خود راه ندهید. «انّى انا»
4- بخشندگى او همراه با لطف و مهربانى است، نه تنها می ‏بخشد لطف هم می کند. «الغفور الرحیم»
5- بخشش و لطف الهى، عمیق وپی ‏درپى است. «غفور رحیم» (قالب غفور و رحیم، نشانه ‏ى عمق و تکرار است)
6- لطف ورحمت الهى بر غضبش مقدم است. «اَنَا الغفور الرحیم و انّ عذابى»
( تفسیرنمونه ):
در اینجا خداوند رحمان و رحیم درهاى بهشت را به روى بندگان گناه کار نیز مى گشاید، اما به صورت مشروط.
با لحنى مملو از محبت و عالیترین نوازش ، روى سخن را به پیامبرش ‍ کرده مى گوید پیامبرم ! بندگانم را آگاه کن که من غفور و رحیمم ، گناه بخش و پر محبتم (نبى ء عبادى انى انا الغفور الرحیم ).
تعبیر به عبادى (بندگان من ) تعبیرى است ، لطیف که هر انسانى را بر سر شوق مى آورد، و دنبال آن توصیف خدا به آمرزنده مهربان این اشتیاق را به اوج میرساند.
و هنوز هم دل خوش به این آیه کریمه هستیم ، خدای مهربان از پیامبرش خواسته تا پیام رحمت و بخشش و مغفرتش را به مردم برساند...