مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 91/9/14
نظر

این پست به اصرار یکی از دوستان و با یک بررسی و تحقیق ساده تهیه شده است :

آیا پوشاندن پشت و روى پا در مقابل نامحرم واجب است؟

همه مراجع (به جز آیت الله تبریزى و آیت الله مکارم): آرى، باید آن را از نامحرم بپوشاند.آیت الله سیستانى، sistani.org، (حجاب)، س‏3؛ آیت الله تبریزى، صراط النجاة، ج‏1، س‏878؛ آیت الله فاضل، جامع‏ المسائل، ج‏1، س‏1706؛ آیت الله صافى، جامع ‏الاحکام،ج‏2، س‏1696؛ آیت الله خامنه ‏اى، اجوبة الاستفتاءات، س‏438؛ دفتر: آیات عظام نورى، وحید، بهجت و امام خمینى.
آیت الله مکارم: خیر، واجب نیست؛ ولى بهتر آن است که بپوشاند.دفتر: آیت الله مکارم.
آیت الله تبریزى: پوشاندن زیر چانه واجب است؛ ولى پوشاندن روى پا تا مچ بنابر احتیاط واجب است.آیت الله تبریزى، صراط النجاة، ج‏5، س‏1275 و استفتاءات، س 1614.

لینک مرتبط: استمداد...(طنز تلخ)

حتی :

پوشیدن جوراب نازک

پوشیدن جوراب نازک چه حکمى دارد؟

همه مراجع: اگر ظاهر پا در آن پیدا باشد، پوشیدن آن جایز نیست.امام خمینى، استفتاءات، ج‏1، (لباس نمازگزار)، س‏34؛ آیت الله تبریزى، صراطالنجاة، ج‏5، س‏1248؛ آیت الله مکارم، استفتاءات، ج‏2، س‏154؛ آیت الله سیستانى، sistani.org، (حجاب)، س‏2؛ آیت الله فاضل، جامع‏المسائل، ج‏1، س‏1712؛ همه مراجع، العروة الوثقى، ج‏1، (الستر)، الثانى و 16؛ آیت الله صافى، جامع‏الاحکام، ج‏2، س‏1692؛ آیت الله نورى، استفتاءات، ج‏2، س‏682.

 


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : سه شنبه 91/9/14
نظر

نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نگاه می‌کردند.

دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید که ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است.

دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است که آتش تو را نمی‌سوزاند؟

حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: زبانی که به ذکر خداوند گویا باشد و قلبی که معرفت خدا در او باشد آتش در او اثر ندارد.

دختر نمرود گفت: من هم مایل هستم با تو همراه باشم.

حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: بگو لا اله الا الله، ابراهیم خلیل الله و داخل آتش بشو .

دختر نمرود این جملات را گفت و پا در آتش نهاد و خود را نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) رساند و در حضورش ایمان آورد و به سلامت به جانب پدرش برگشت.

نمرود با دیدن این منظره تعجب کرد و در عین حال به خاطر ترس از مملکتش دختر را از راه موعظه و نصیحت نزد خود خواند ولی حرف نمرود در دختر اثر نکرد و دستور داد او را در میان آفتاب سوزان به چهار میخ بکشند.

خداوند مهربان به جبرییل فرمود: بگیر بنده مرا .

جبرییل رعضه را از آن مهلکه رهانید و نزد حضرت ابراهیم(علیه السلام) آورد.

رعضه در تمام مشقت‌ها با حضرت ابراهیم(علیه السلام) همراه بود تا آن که حضرت او را به همسری یکی از فرزندانش درآورد و خدای تعالی فرزندانی به آنها عنایت فرمود که همه بر مسند نبوت و پیامبری قرار گرفتند.

و اما پدر این دختر:

اسم کامل او نمرود ابن کنعان بن کوش است. وی از پادشاهان اساطیری بابِل است. او دعوی خدائی کرد. نمرود به قصد جنگیدن با خدائی که جایگاهش را در آسمان ها می پنداشت و به هوای پرواز به آسمان دستور داد تا صندوقی ساختند. بر چهار گوشه ? فوقانی آن چهار نیزه قرار دادند. بر سر هر نیزه ای مقداری گوشت آویختند. سپس چهار کرکس گرسنه ? تیزپرواز بر چهار گوشه ? تحتانی صندوق بستند. آن گاه نمرود در صندوق نشست. کرکس های گرسنه به هوای خوردن گوشت ها به سوی بالا پرواز کردند. صندوق و نمرود به آسمان برده شدند. نمرود چون در آسمان قرار گرفت، تیری در کمان نهاد. او تیر را در اوج آسمان رها کرد که خدای آسمانی را بکشد تا خودش خدای بی رقیب آسمان و زمین شود. حقّ تعالی فرشتگان را فرمود؛ تیر نمرود را به خون آغشته کنید. تیر به زمین باز گشت. نمرود پنداشت که خدای آسمان را کشته است و دیگر در خدائی رقیبی ندارد. به این ترتیب او پند نگرفت. حقّ تعالی در اوج غرور و قدرت نمرود،  حشره ایی را ما?مور جنگیدن با او نمود. پشه ایی در بینی او جای گزید. پشه مغز سر نمرود را بخورد و هلاکش کرد.

منبع:خزینة الجواهر فی زینة المنابر، ص663 .


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 91/9/12
نظر

بدون شرح :( چیزی به عنوان جریان انحرافی در دولت نداریم !!!)

...اینجانب جنابعالی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند می شناسم و آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیه ای الهی و افتخاری بزرگ می شمارم...

...اطمینان دارم که با همت، ژرف اندیشی، جامع نگری و سعه صدر ستودنی شما، فرصتی فراهم خواهد گشت تا همه اندیشمندان، دلسوزان، دانشگاهیان و حوزویان ایران و همه متفکران، عدالت طلبان و آزادی خواهان جهان و دولت ها و ملت های عضو و غیرعضو دست در دست هم و برای ساختن دنیایی بهتر تلاش نمایند و همه استعدادها و توانمندی ها در عرصه های گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با ارتباط و هم افزایی همگانی اجازه ظهور و فرصت حضور یابند.
ازهمه دلدادگان و منتظران بهار جهانی و الهی انسان ها دعوت می نمایم تا شما را در این مأموریت خطیر یاری دهند....

تعداد خصوصیات جنابعالی از نظر اینجانب
1 موحد
2 مومن
3 پاک
4 صبور
5 دارای قلب و اندیشه ای زلال
6 عاشق ارزشهای الهی
7 عمیقا عارف
8 دلبسته به ارزش های الهی
9 متعهد به حاکمیت جهانی توحید
10 مدیر
11  متعهد به آرمان مهدوی
12 مدبر
13 امین
14 توانمند
15 هدیه الهی
16  افتخاری بزرگ
17 ژرف اندیش
18  با همت
19 دارای سعه صدر
20 جامع نگر
21 شایسته
22 عاشق آحاد مردم جهان
23 منشا خدمات فراموش نشدنی

نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : یکشنبه 91/9/12
نظر

بسیج همزاد با انقلاب اسلامی و همراز آن و همگام با تحولات و رخدادهای انقلاب است، بسیج آشکارتر و معروف تر از آن است که تعریف شود. در واقع واژه ای شفاف تر و دوست داشتنی تر از آن در ادبیات رایج پیدا نمی شود تا بدان توصیف گردد، و بسیجیان شناخته شده تر از آن هستند که نیازمند معرفی باشند از این رو، با عبور از مقدمات مرسوم، به زلال بیانات ولی امر مسلمین و امامت امت میپردازیم تا سیمای بسیجیان را در نگاه مقتدای خویش به نظاره بنشینیم و دلها را بدان بسپاریم.   بدیهی است در فضای سیاسی و رسانه ای موجود و تکاپوی جریان ها و نخبگان برای دستیابی به فرصت های خدمت به جامعه و تهدیدها و فرصت های پیش روی، بسیج همچنان و بدون وقفه نقش خویش را در حراست از انقلاب اسلامی، حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی، پشتیبانی از ولایت مطلقه فقیه، مقابله با تهدیدها و توطئه های گوناگون دشمنان و جذب و سازماندهی آحاد مردم ایفا می نماید و در این مسیر با استقبال عمومی نیز مواجه میگردد و اعتماد زاید الوصف جوانان و آحاد مردم در اقشار مختلف بسیجیان را در انجام وظیفه سنگین خویش راسخ تر و ثابت قدم تر می سازد، در عین حال با بی مهری ها و چالش هایی نیز مواجه می گردد که عاشقانه آنها را تحمل می کند و چون مقتدای خویش دم فرو می بندد.مطالب این نوشتار برای عموم مردم بویژه برای بسیجیان عزیز پیام های امیدوار کننده ای دارد و آینده ای روشن و چشم اندازی شفاف را تصویر می کند و مسیر را از لسان مقام عظمای ولایت باز تعریف می نماید.


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 91/9/11
نظر

اگر فرد بالغی دو علامت اصلی بیماری ایدز را همراه با یکی از نشانه‌های فرعی داشته باشد، به شرطی که برای نقص سیستم ایمنی بدنش علت مشخصی مانند سوء‌تغذیه شدید و سایر علل شناخته‌شده وجود نداشته باشد، مبتلا به ایدز است.

ایدز در ایران ( جدول آماری جدید را در ادامه مطلب مشاهده نمایید)
در تاریخ 27 مهر 1385 :
رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت اعلام کرد که براساس آخرین آمار موجود در کشور، تعداد افرادی که تا اول مهرماه امسال (1385) در کشور به ویروس ایدز مبتلا شده و شناسایی شده‌اند 13 هزار و 702 نفر هستند.  
در سال 1391 :
بر اساس آمار جمع آوری شده از دانشگاه های علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی، تا تاریخ 1391/1/1 مجموعا 24290 نفر افراد مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی شده اند که90.8 درصد آنان را مردان و 9.2 درصد را زنان تشکیل می­دهند.
ولی:
به گفته دکتر مینو محرز، رئیس مرکز تحقیقات ایدز وزارت بهداشت، «بر پایه فرمول‌های سازمان بهداشت جهانی و با توجه به موارد شناسایی شده و رشد این بیماری، می‌توان گفت بین 100 تا 120 هزار مورد ابتلا به ویروس ایدز در کشور ما رخ داده؛ یعنی اکنون بین 80‌تا 100 هزار فرد مبتلا به این ویروس و ناقل آن، بدون اینکه حتی خودشان بدانند، به این عفونت مبتلا هستند و می‌توانند عامل انتقال آن به دیگران نیز باشند.» به نظر می‌رسد نوک پیکان ایدز این بار علاوه بر جوانان، کودکان ایرانی را نیز نشانه رفته است .
اکثر موارد HIV / AIDS که تاکنون در ایران، کشف شده اند “مرد” می باشند و این بدان علت است که زنان، کمتر جهت آزمایش مراجعه نموده اند، خصوصاً بدلیل آنکه امکان دستیابی به گروه های پرخطری همچون زنان خیابانی به منظور مشاوره و ترغیب آنان به انجام آزمایش HIV بسیار سخت و گاهی ناممکن می باشد.

ادامه مطلب...

نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : شنبه 91/9/11
نظر

عمامه تقوا: برخی از کسانی که عمامه بر سرمیگذارند انسانهای بسیار با تقوا و اهل مراعاتی هستند اعمال و رفتار آنها انسان را بیاد خدا میندازد این دسته از علما بدور از هواهای نفسانی زندگی میکنند و هدف اصلی آنها رشد و بالندگی معنوی انسانها است نگاه انها به افراد جامعه بعنوان بندگان خداست که باید با تغافل به عیوب نگاه کرد و مردم را در راه رسیدن به خداوند تشویق کرد، هرچند این دسته از علما از نظر شهرت و دنیا غریبه اند اما میتوان در گوشه ای از شهرها این دسته از علما را یافت و از انها استفاده کرد البته خود این دسته تمایلی برای مطرح شدن و شهرت ندارند.

عمامه علم: برخی نماد علم هستند صاحب این عمامه ها عمری را در مطالعه و درس و تحقیق گذرانده اند و صاحب فکر و اندیشه هستند بزرگترین امتیاز این دسته این است که دنبال حقیقت هستند و مدعی اند که اسلام در پاسخگویی به سوالات تواناست و نباید از پرسشها ترسید که همین سوالات به رشد و شکوفایی تفاسیر دین کمک میکند از این رو اگر با این دسته از عمامه دارن مواجه شدید سعی کنید دیدگاه خود را با خیال راحت مطرح کنید که آنها با فکر و اندیشه شما رفتار منطقی میکنند، یا دیدگاه شما را میپذیرند یا آنکه با استدلال ان را تعدیل یا رد میکنند.

عمامه نان: عده ای از جماعت طلبه و روحانی با لباس روحانیت کاسبی میکنند هرجا لباس بٌرد داشته باشد از عمامه هزینه میکنند و بر سرمیگذارند اگر مجلس متدینین باشد و عمامه احترامی داشته باشد عمامه بر سر است اما هر جا عمامه بخواهد از آنها هزینه بگیرد میدان را خالی میکنند لباس محدودیت هایی دارد و نمیتوان براحتی همه جا پوشید بطور خلاصه این دسته از عمامه داران عمامه را ابزار کاسبی قرار داده اند.

عمامه قدرت: امان از این عمامه داران که اگر مواظب نباشی دودمانت را برباد میدهند، این جماعت عمامه را وسیله ای برای کسب قدرت میدانند و دین را وسیله ای برای توجیه کارهای خود، اگر عمامه قدرت با عمامه علم مخلوط شود و عمامه تقوا غایب باشد باید بخدا پناه برد چرا که از مخلوط این دو آدمهایی تولید میشوند که شهوت قدرت و ابزار توجیه علمی دارند و نمیتوان کاری کرد فقط توصیه این است که به این جماعت نزدیک نشوید.

برگرفته از وبلاگ طلبه گرانقدر رضا تاران


نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 91/9/8
نظر

خداوند متعال در آیات 175، 176، 177 سوره اعراف مى فرماید: «وَاتلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ الَّذى آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ، وَلَوْ شَئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلکنَّهُ اَخْلَدَ اِلى الاَْرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکهُ یَلْهَثْ ذلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکرُونَ»؛ بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولى [سرانجام ] خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد. و اگر مى خواستیم، [مقام] او را با این آیات [و علوم و دانشها] بالا مى بردیم [امّا اجبار، بر خلاف سنّت ماست پس او را به حال خود رها کردیم] و او به پستى گرایید، و از هواى نفس خود پیروى کرد. مثل او همچون سگ [هار] است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز کرده، زبانش را بیرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند [گویى چنان تشنه دنیاپرستى است، که هرگز سیراب نمى شود] این مثل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را [براى آنها] بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).

«بلعم باعورا» یکى از علماى بنى اسراییل بود که در مسیر عبادت، پیشرفت چشمگیرى داشت تا آن جا که به «اسم اعظم» دست یافته، «مستجاب الدّعوة» شد. هنگامى که حضرت موسى (علیه السلام) به مقام شامخ و رفیع نبوّت نایل شد، این مسأله آتش حسادت را در دل و روح بلعم باعورا شعله ور ساخت! آتش حسادت هر روز فروزان تر شد، فضایل او را در کام خود مى سوزاند. حسادت از یک سو، و دنیاپرستى از سوى دیگر، سبب شد که بلعم باعورا به دربار فرعون پناه آورده، از «وعاظ السّلاطین» شود و تمام افتخاراتش را از دست داده، عاقبت به شر شود.

***  نکته : خطرات خواص منحرف

عشق به دنیا، هواپرستى و تبعیّت از شیطان عالمى را ـ که به اسم اعظم دست یافته بود ـ دیوانه کرد به گونه اى که مانند آن سگ هار همیشه تشنه است و از عطش دنیاپرستى سیراب نمى گردد. چنین خواص و عالمى خطرهاى فراوانى دارد که به بعضى از آن اشاره مى شود:

الف ـ چنین عالمى در خدمت ظالمان قرار مى گیرد (وعّاظ السلاطین) که همواره در طول تاریخ در خدمت پادشاهان و حکمرانان ظالم بوده اند. روشن است که خطر این نوع خواص از زمامداران ظالم کمتر نیست.

ب ـ چنین علما و خواص منحرفى، پایه هاى اعتقادى مردم را متزلزل مى کنند! وقتى مردم عامى، عالم بى عملى را مشاهده کنند و دریابند که او به گفته هاى خویش جامه عمل نمى پوشاند، اعتقاد آنها نسبت به دین سست مى گردد و چه بسا درباره بهشت و جهنّم و حساب و کتاب قیامت نیز تردید کنند و با خود بگویند: «اگر از قیامت خبرى هست، گویندگان دین به عمل سزاوارترند». بنابراین، اگر حاکمان ظالم، تنها دنیاى مردم را تیره و تار مى کنند، دانشمندان منحرف آخرت مردم را تباه مى سازند.

ج ـ عالم و خواص منحرف مردم را به گناه مى کشاند!